
♦ضرورت مخالفت مدنی با احتمال تهاجم رژیم صهیونیستی به ایران/
♦اسرائیل اگر بتواند همه مرزهای قانون و اخلاق و انسانیت را درخواهد نوردید و برای او ایران و عراق و یمن و سوریه و لبنان و غزه و کرانه یکی است/
♦آنچه هر ایرانی وطن دوست و هر نهاد مدنی در این مرحله می تواند به انجام برساند، مخالفت با این تهاجم است که ممکن است چرخهای خطرناک و سرمایهسوز نیز بدنبال داشته باشد/
♦صهیونیستها مسیری را برگزیدهاند که بیش از هر چیز «ایده صهیونیسم»، را همچون «ایده فاشیسم» بی اعتبار ساخت/
♦تاریخ، هرگز ملتهایی که برای دفاع از سرزمین و هویت و ارزشهای خود ایستادند، سرزنش نمیکند/
♦از دستاوردهای مهم مقاومت بینظیر مردم غزه، جهانی شدن فلسطین بود/
♦موضوع به رسمیت شناختن حق حاکمیت فلسطین به عنوان یک حکومت به نظام حقوقی جهان بازگشت و حتی سه دولت اروپایی، فلسطین را ولو در سرزمینهای بعد از ۱۹۴۸ به رسمیت شناختند/
این روزها سخن از تهاجم به ایران به بهانه پاسخ به حملهی موشکی است و روند تحولات، احتمال آن را جدی نشان می دهد. آنها که از بیگانه دعوت میکنند، وطن و ملت را از یاد بردهاند.
تاریخ نشان میدهد این جنگها، به دلیل ماهیت مهاجم اشغالگران، بسیار خونبار و وحشتناک بودهاند. یک نمونهی قدیمی اما آشنا، جنگ استعمارگران آمریکا با بومیهای آن سرزمین بود که جان میلیونها انسان را ستاندند. نمونهی معاصر این جنگ ها، تهاجم آلمان نازی به شوروی در جنگ جهانی دوم است. در این جنگ سرزمین و موجودیت سیاسی و جغرافیایی و هویتی شوروی مورد تهاجم قرار گرفت. در نتیجهی مقاومت شوروی، نزدیک به سی میلیون تن (۱۰ میلیون نظامی و بیست میلیون غیر نظامی) یعنی حدود ۱۵ درصد کل جمعیت شوروی آن روز جان باختند. اروپای غیر شوروی نیز نزدیک همین تعداد کشته داد.
در جنگ ضداشغالگری ویتنام شمالی حدود سه میلیون تن، در طی دوران استعمار و جنگ های استقلال هند از بریتانیا حداقل حدود سی میلیون تا حتی صد میلیون هندی، و در جنگ استقلال الجزایر از فرانسه حدود یک تا یک و نیم میلیون تن، در دو جنگ ضد اشغالگری افغانستان حدود پانصد هزار تن و در تجاوز آمریکا به عراق حدود سی صد هزارتن کشته شدند و تجاوز عراق به میهنمان، به بهای جان بیش از دویست هزار هموطن تمام شد.
امروز که از دور به این صحنه نگاه میکنیم، از دامنهی شقاوت ها و خونریزی ها و نابودگری های مهاجمان بهت زده میشویم. اما تاریخ هرگز ملتهایی که برای دفاع از سرزمین و هویت و ارزشهای خود ایستادند، سرزنش نمیکند و اگر چنین نبود، مستوجب سرزنش بودند. برای فهم آن فداکاریها، باید از منظر مردمی که جان خود را نثار کردند، به داستان نگریست. اروپای جنگ جهانی اول و دوم، اروپای عقب ماندهای نبود. اروپای آن روز چه بسا از برخی کشورهای امروز منطقه ما، پیشرفته تر بود.
آنها ملت هایی برخوردار از عقل و تدبیر و آینده نگری و درک منافع بودند، اما در برابر آلمان فاشیستی، چارهای جز ایستادن نیافتند. جنگ، جنگ «بود» و «نبود» بود. استقامت و مقاومتی سربرافراشت که به بهای جان میلیون ها تن از مردم روسیه و اروپا تمام شد. اگر آن روز نمی ایستادند، و به خانه ها و اموال و دارائیهاشان دل میبستند و یا به هیمنه ی آلمان نازی دل می باختند، همان میشد که آلمانها میخواستند و چه بسا امروز از آن کشورها اثری نمی ماند و فاشیسم دامنگیر تمام جهان بود. اما آنها با نثار خون هایشان نه تنها سرزمینها و هویتشان را رهایی بخشیدند، بلکه «ایده ی نازیسم» را به مزبله تاریخ سپردند.
بارها گفته شده که داستان فلسطین داستانی هفتاد ساله است و از هفتم اکتبر شروع نشده، و انتظار میرود از منظر مردم فلسطین به آن نگریسته و تحلیل شود. جنگ، جنگ رهایی بخش و ضداشغالگری است و باید نظیر جنگ استقلال الجزایر و هند و …. و جنگ روس ها و اروپا علیه آلمان نازی به آن نگریسته شود. این جنگ ها عموما طولانی و پر هزینهاند. جنبشهای ضداشغالگری، آسودگی را عدم خود میدانند و مهمترین راهبردشان آن است که آرامش را از مهاجم باز ستانند، تا نگذارند در سرزمین مادری ریشه بدواند.
آنها که رفتار مردم فلسطین را درک نمیکنند، ضروری است سری به تاریخ معاصر بزنند و بدانند که هیچ اشغالگری، با خیر مقدم نیامده و با بدرود، سرزمینی را ترک نکرده است. آنها بر موج های فریب و حمام های خون سوار شده تا به سرزمینی مسلط شدهاند و تنها با جانفشانی های بسیار وادار به عقب نشینی شدهاند. شهید بهشتی فرموده بود «بهشت را به بها دهند نه به بهانه». به عاریت عرض می کنم، استقلال را به بها دهند نه به بهانه!
ماحصل مقاومت یک ساله؟
سالی که گذشت، در تراژدی انسانی غزه، جهانی عزادار شد. در قیامت غزه با هر قطرهی خونی بسیار گریستیم، و با هر گلولهای، جان دادیم و با هر بمبی آوار شدیم و از هر تریبونی فریاد زدیم. از سکوت و مماشات حکام عرب و حکمرانی ستمگر جهان به ستوه آمدیم. بسیاری می پرسند، ماحصل این مقاومت یک ساله چه بوده است؟
بیداری؛ آری مردم فلسطین و لبنان خسارات بزرگی دیده اند، هزاران تن از مردم غیر نظامی به همراه کلیت هزار خانواده و رهبران مقاومت چون هنیئه و سید حسن نصر الله به شهادت رسیدند و غزه و ضاحیه ویران شد. این همه جنایت بی مکافات نخواهد ماند. علاوه، به تبع این مظلومیت، ماهیت بیرحم اشغالگران، آشکارتر شد. اشغالگران خطایی راهبردی مرتکب شدند. آنها نمی دانند وقتی همه ی داشته های ملتی را ستاندند، دیگر دلیلی برای مماشات نمی ماند و آن گاه مقاومت فزونی خواهد یافت. از این روست که می بینیم کمترین صدای مخالفتی از مردم رنجدیده ی غزه و شیعیان لبنان و مظلومان یمن شنیده نمی شود.
از نظر سیاسی، موضوع به رسمیت شناختن حق حاکمیت فلسطین به عنوان یک حکومت به نظام حقوقی جهان بازگشت و حتی سه دولت اروپایی، فلسطین را ولو در سرزمین های بعد از ۱۹۴۸ به رسمیت شناختند. دادگاه بین المللی اسرائیل را اشغالگر و رئیس دولت آن را محکوم به نسل کشی نمود. دولت رژیم اسرائیل در انزوای بی سابقه ای قرار گرفت به گونه ای که کمتر تمایلی در جهان برای دیدار و گفت و گو با رهبران آن وجود ندارد و در سازمان ملل نیز قطعنامه های مجمع عمومی علیه آنها با حداکثر آراء تصویب شد و کسی مایل به شنیدن آنها نبود.
همچنین نقاب از استاندارد دوگانه ی غرب برداشته شد و در سطح منطقه «پیمان ابراهیم» با چالشی جدی مواجه شد. همین روزها اردوغان عضو ناتو، اسرائیل را یک سازمان تروریستی نام نهاد. در عرصه ی داخلی رژیم نیز شکاف های عمیقی شکل گرفت که بسیاری تداوم جنگ را برای سرپوش گذاشتن بر این شکاف ها می دانند.
از نظر اقتصادی، اقتصاد اسرائیل علاوه بر خسارت مستقیم، با یکی از بزرگترین تنزل ها در تاریخ این رژیم مواجه شد و چندین برابر خسارتی که به غزه و لبنان و فلسطین وارد کرد خود، با کاهش متوالی رتبه های اعتبار اقتصادی مواجه شد. موج مهاجرت نیز معکوس شد و در آخرین آمار ورودی فرودگاه بن گورین ۴۳ درصد کاهش یافته و یک چهارم ساکنان سرزمین های اشغالی در اندیشه ی ترک این سرزمینند. مردم فلسطین و لبنان نیز خسارات بزرگی دیده اند، ضاحیه ویران و تمام زیرساخت ها و مظاهر زندگی شهری نابود گردید.
از نظر نظامی، مردم غزه و لبنان با ارتشی جنگیدهاند که از «حمایت آهنین» آمریکا با پیشرفتهترین سلاحها و آموزشها و اطلاعات و فرماندهی برخوردار است. اسرائیل بدون کمک آمریکا، سرنوشتی دیگر می یافت. جز نابودگری و جنایت و ترور و ارعاب، سایر اهداف اعلام شدهی نظامی اسرائیل، اعم از کوچاندن مردم غزه، آزادی گروگانها، نابودی حماس و بازگرداندن ساکنان سرزمینهای اشغالی شمالی همچنان بر زمین مانده است. کسی به بمب ریختن بر سر سرزمین های بدون دفاع هوایی، مدال نمی دهد.
آری در گسترش بحران و نفوذ اطلاعاتی و قدرت ترور دست بالایی نشان داده اند و ضرباتی سهمگین همچون شهادت رهبران زدهاند، اما این برای کسب پیروزی کفایت نمیکند. در حفاظت از آسمان سرزمین های اشغالی نیز از تکنولوژی بسیار پیشرفته و پر هزینه ی آمریکایی برخوردارند. در این حال، آسیب پذیریهای راهبردی غیر قابل کتمانی به ویژه در حمله موشکی ایران و حزب الله داشته اند. برای روشن شدن نتیجه ی تهاجم سنگین به جنوب لبنان که نام آن را «جنگ قیامت» گذاشته نیز باید شکیبا بود.
اما تجربه نشان داده است، به رغم همه ضربات غافلگیرانه ای که به حزب الله وارد شده، اسرائیل با مقاومت و چالشهای بسیار جدی مواجه شده و خواهد شد و انتظار می رود حزب الله خود را بازیابی کند. اگر در غزه رساندن سلاح که بماند بلکه بردن آب هم دشوار بود، اما در لبنان، سازمان رزمی به مراتب مسلحتر و پشت جبههای به مراتب قویتر وجود دارد. آنچه اسرائیل تاکنون در محدودهی کوچک غزه انجام داده، و گسیل بیش از صد هزار نیرو به جنوب لبنان و بمباران بی وقفه، به خیالشان کوه را نیز به لرزه در می آورد.
آنها از غزه و لبنان تسلیم محض میخواهند، و تلاش دارند حماس و حزبالله را تبدیل به حزبی فرعی و زیرزمینی نمایند که دیگر نقش معنی داری در قدرت سیاسی و نظامی غزه و لبنان نداشته باشند. اما شواهد هم حاکی از تداوم حمایت پیوستهی ایران و هم حاکی از مقاومتی حداکثری در برابر این تهاجم حداکثری به رغم ضربات است. برای فهم ارزش نظامی مقاومت در فلسطین و لبنان، لحظه ای تصور کنید اگر این امکانات نظامی و اقتصادی و حمایتهای آمریکا در اختیار گروههای مقاومت بود، اسرائیل چند روز دوام می آورد؟
جهانی شدن فلسطین؛
از دستاوردهای مهم، جهانی شدن فلسطین بود. مقاومت بینظیر مردم غزه و پایداری بر اهداف ضداشغالگری و استقلال طلبانه با همراهی بزرگترین اعترضات مدنی جهان و گسترده ترین جنبش دانشجویی بین المللی در تاریخ دانشگاههای جهان و اروپا و آمریکا مواجه شد. حرکت رهایی بخش مردم فلسطین به لحاظ تکیه بر مطالبه ی مردمی و اهداف، در رده ی جنبش هایی با عقبه مدنی قرار می گیرد. جنبش غزه، جنبشی برای عدالت، برابری انسانی و مبارزه با آپارتاید و تبعیض نژادی است. از همین روست که نگاه های بسیاری از جنبش های پیشرو جهان را به خود جلب کرده و آنها نیز رهایی فلسطین را، تحقق شعارهای خود دانستند.
پرده برداری از حقیقت «ایده ی صهیونیسم»؛
صهیونیست ها خود را قومی برگزیده در سرزمینی برگزیده می دانند، اما مسیری را برگزیده اند که سرنوشتی تلخ برای آنها و بشریت به دنبال دارد. از تراژدی نسل کشی غزه تا انفجار پیجرها، و بمباران هشتاد تنی ضاحیه، شقاوت ایدئولوژیکی را آشکار نمودند که بیش از هر چیز «ایده صهیونیسم»، را همچون «ایده فاشیسم» بی اعتبار ساخت و جامعه جهانی دریافت که حاکمیت غرب، گودزیلای نابودگر صهیونیسم را به صلح جهانی ترجیح می دهد. از دیدگاه آنها حقوق بشر یعنی «بشر سفید». این بی اعتباری، دستاورد کمی نبود.
جنگ بی پایان و افزایش هزینه اشغالگری؛
اسرائیل، حق یک ملت را سرقت کرده است. حق استقلال و آزادی و سرزمین آنها را؛ و خود تبدیل به ایالت پنجاه و یکم آمریکا شده است. اشغالگری است که از خود استقلالی ندارد. اسرائیل با هر هدفی در این منطقه کاشته شده باشد، اینک بخشی از برنامه دولت پنهان آمریکا است. همچون تایوان در جوار چین و اوکراین در جوار روسیه که ملت مظلومش قربانی اهداف آمریکا و اشغالگری روسیه شده اند. به نظر می رسد مثلث اسرائیل، تایوان و اوکراین، باید نقش آفرینی اصلی در حفظ توازن قدرت آمریکا با ملت های مسلمان و کنترل چین و روسیه را ایفا نمایند و صدور بحران و بی ثباتی شاخصه ی اصلی آنها خواهد بود.
وضعیت جاری قابل تداوم نیست و بی تردید همچون یک کتاب یا یک فیلم سینمایی که با دیدن یک برگ یا صحنه اش نمی توان درباره سرنوشت و تمامی آن قضاوت کرد، دریافت بخش پایانی آن، سالها به طول خواهد انجامید، و بسته به بیداری و مقاومت ملت ها دارد. داستان فلسطین و جنگ استقلال فلسطین با توجه به شیوه و اهداف صهیونیسم جهانی نیز، ولو با وقفه های کوتاه و بلندی مواجه شود، جنگ بی پایانی است که تا استقلال و حاکمیت عادلانه ی مورد توافق فلسطینیان و توازن در منطقه، سالها ادامه خواهد داشت، چرا که ذات اشغال و بی عدالتی، بی ثباتی است.
آنچه روشن است، هزینهی اشغالگری برای اسرائیل به شکل فزایندهای چه در منطقه و چه در اروپا افزایش یافته است. در منطقه، سنگ ها به موشک تبدیل شده و در اروپا، بسیاری از جوانان از روایت رسمی به روایت واقعی روی آورده اند. بعید است آینده خوشایند صهیونیست ها پیش برود. با همه ی فراز و فرودها و تلخی ها، تاریخ سرنوشت تلخ اشغالگران را در برابر جنبش های ضد اشغال نشان داده است.
ایران؛
اگر ملت های منطقه و کشورهای عربی – اسلامی هماهنگ می شدند، هزینه ی تحولات اخیر صرفا بر دوش ملت فلسطین و یمن و شیعیان لبنان و عراق و یا مردم ایران باقی نمیماند. چنان که عرض شد، در مقابل تهاجم حداکثری و سودای نیل تا فرات، همدلی و عقلانیت حداکثری به همراه مقاومت حداکثری چاره ساز است. آنها خوابهای شومی دیده اند که در نوشته ی «جردکوشنر» نیز آشکار بود و قمار اشغالگری خود را میخواهند به قمار جامعه جهانی صهیونیسم علیه موجودیت فلسطین، جنبش های مقاومت و حتی اگر بتوانند، موجودیت لبنان و لطمات سنگین به ایران تبدیل کنند.
تلاش نتانیاهو برای کشاندن پای لبنان و ایران به جنگ، بهره گیری حداکثری از فرصت ۲۵ روزه تا انتخابات آمریکا و فرصت خطرناک دوماهه پس از آن تا شکل گیری دولت جدید آمریکا و امید بستن به حاتم بخشی ترامپ در صورت پیروزی او در انتخابات فشرده ی آمریکا به همین منظور است. چنان که می دانیم در دو هفته اخیر فضای جنگی خاورمیانه، بر انتخابات آمریکا اثر گذاشته و رقابت سانتی متری دو کاندیدا به میلیمتری تبدیل شده است و ترامپ به نزدیکترین فاصله رسیده است. گرچه در داستان اخیر، دموکراتها هم با میدان دادن به نسل کشی و نظامی گری اسرائیل، دست کمی از جمهوری خواهان نداشته اند و با این سیاست آب به آسیاب نتانیاهو ریخته و چه بسا با یاس مسلمانان از ایشان، بخت انتخاباتی خود را نیز به قمار بگذارند.
این روزها سخن از تهاجم به ایران به بهانه پاسخ به حمله ی موشکی است و روند تحولات، احتمال آن را جدی نشان می دهد. آنها که از بیگانه دعوت می کنند، وطن و ملت را از یاد برده اند. بدانیم، اسرائیل به هیچ قانونی پایبند نیست و اگر کاری نمی کند، یا نمیتواند و یا از عوارض و واکنش آن بیم دارد. اسرائیل اگر بتواند همه مرزهای اخلاق و انسانیت را درخواهد نوردید و برای او ایران و عراق و یمن و سوریه و لبنان و غزه و کرانه یکی است. آنها حتی اقدام به تهدید شخصیتی چون آیت الله العظمی سیستانی نموده اند. اسرائیل رژیمی است که به همه همسایگان خود تجاوز کرده وبتواند کشورهای دورتر عربی را هم بی نصیب نخواهد گذاشت.
باید نسبت به اهداف تهاجم و طرح های پنهان و آشکار آنان با توجه به تجربه لبنان، هشیار بود و مدبرانه و با آمادگی کامل عمل کرد و فریب وعده های آمریکا در کنترل اسرائیل یا اختلاف آمریکا و اسرائیل را که در رسانهها مطرح میشود، نخورد. آنها ممکن است ضربهای بزنند، و البته ضربهای بخورند، گرچه ان شاء الله نهایتا عقب خواهند نشست. آنچه هر ایرانی وطن دوست و هر نهاد مدنی در این مرحله می تواند به انجام برساند، مخالفت با این تهاجم است که ممکن است چرخه ای خطرناک و سرمایه سوز نیز بدنبال داشته باشد به ویژه که تلاش نتانیاهو به کشاندن مستقیم پای آمریکا به معرکه است.
وظیفه حاکمیت دفاع مقتدرانه از میهن و تدبیر و ابتکار در عرصه بینالملل در موازنهی میدان و موشک با دیپلماسی است تا مهاجم و حامیانش را به تامل و ممانعت وادارد، اما نهادهای مدنی نیز وظیفه ی خود را دارند. به رغم انتقادهای داخلی از حاکمیت، باور کنیم هر کلمه و هر فریاد مدنی در دفاع از تمامیت و حریم میهن، آثار ماندگار خود را در نوع تصمیم و دامنه ی اقدام مهاجم بدنبال دارد، تو یکی نه ای هزاری، تو چراغ خود برافروز.
هر یک از ما در برابر هر سخن و تحلیلی مسئولیم. نباید، از نابودگران غزه، خدایگانی بسازیم که گویی «کل یوم هو فی شان» هستند. اشغالگران آنقدر که از هراس افکنی و تزلزل در اراده ها سود می برند، چه بسا از اقدامات خود طرفی نمی بندند. آنها ازانسجام ملت ها، عقب نشسته و از شکاف ها پیش می آیند؛ این نقطه فصل جریانات ملی و ضد ملی است.
راهبرد بلند مدت نیز، توسعه ی متوازن و قوی شدن در عرصه ی داخلی و بین المللی است. باید اهتمام تام و کمال به دستور الهی «وَ أَعِدُّواْ لَهُم ماستطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ»، ورزید؛ «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی، در نظام طبیعت، ضعیف پایمال است». اما مفهوم «قوت» در دنیای جدید، تک بعدی نیست و عبارت از توانمندسازی واقعی از طریق اتکاء حقیقی به تمامیت ملت، ارتباط متوازن با جهان و بهرهمندی از آخرین سطوح علم و تکنولوژی و تدبیر، و خلاقیت و تولید ثروت و فضیلت نه فقط در عرصه نظامی که در همه ی عرصه ها است. در این صورت، هیچ قدرتی نمی تواند، چنین ملتی را مرعوب و متزلزل سازد، ان شاء الله.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
پنج شنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۳