در غربت سرمایههای معنوی و عرفانی ایران (احمد غزالی)

در غربت سرمایههای معنوی و عرفانی ایران (احمد غزالی)
حسین وفاپور (عضو هیأت علمی جهاد دانشگاهی و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
به نقل از: همدلی
آنگاه شیخ(احمد غزالی) در خدمت حجتالاسلام(محمد غزالی) به مسجد رفت تا هنگام نماز رسید و حجتالاسلام به امامت جماعت مشغول شد. شیخ نیز اقتدا به وی نمود ولی در بین نماز مسجد را ترک گفته بیرون آمده و با اصحاب خود نماز را اعاده کرد. چون حجتالاسلام از نماز فارغ و از مسجد خارج شد، شیخ را ملاقات کرده، عتاب آغازید که چرا نماز را شکستی و از مسجد خارج شدی؟ شیخ گفت: تا وقتی حضرت حجتالاسلام در نماز بودند شرایط اقتدا به جای آوردیم؛ وقتی که رفتند استر خود را آب دهند ما بیامام ماندیم و نتوانستیم نماز را تمام کنیم! حجتالاسلام گفت: سبحانالله، برادرم راست میگوید که در اثنای نماز به خاطرم گذشت که آیا امروز استرم را آب دادهاند؟ گویند پس از آن حجتالاسلام را رغبت سلوک پیدا شد. (رهبران طریقت و عرفان،۱۳۶۰، ص ۱۶۴)
هفته گذشته به اتفاق جمعی از دوستان سفری به شهر قزوین داشتم و با عنایت به علاقهای که به بزرگان اندیشه و عرفان این سرزمین دارم، سری هم به مزار احمد غزالی واقع در مسجد احمدیه قزوین زدیم. متولی مسجد در مسجد را به رویمان باز کرد، ولی متأسفانه در ورودی مزار بسته بود و خواهش و تمنای ما برای باز کردن در توسط متولی باصفای مسجد، راه به جایی نبرد.
گویا بیش از ۱۰ سال است که مزار این بزرگمرد عرفان جهان اسلام با بهانههای واهی به روی علاقهمندان و عاشقان عرفان اسلامی بسته است و هیچ مسئولی نیز پاسخگوی چرایی این برخورد سخیف با این بازمانده سرمایه عرفانی ایران زمین نیست.
احمد غزالی از بزرگان عرفان و ادب فارسی را اولین بار با کتاب ارزشمند سوانح العشاق توسط استاد ارجمندمان استاد محسن جهانگیری شناختم و دانستم که این بزرگمرد چه نقش بیبدیلی در طریقت عرفانی و در سلسلههای عرفانی ایران، همچنین تأثیر در گرایش عرفانی و چرخش نگاه دینی برادرش محمد غزالی داشته است.
واقعا ما با سرمایههای بزرگ اسلام و ایران در سرزمین حکمت و ادب چه کردهایم. به دوستان عرض کردم که خدا را باید شاکر باشیم که مرقد مولانا در ترکیه واقع شده است و ترکان به جای ما به ترویج و معرفی ایشان پرداختهاند و صد البته به واسطه آن رونقی به اقتصاد گردشکری و اقتصاد فرهنگی کشور خود بخشیدهاند.
و از بخت بد مرقد احمد غزالی این اسطوره عرفان ایران زمین، در ایران واقع شده و تنگنظری متولیان، چنین او را مهجور ساخته است.البته این نگاه تنگنظرانه محدود به این عارف بزرگ نیست، برادر او حجتالاسلام محمد غزالی مدفون به طوس نیز گرفتار همین نگاه بسته شده و در ایران مهجور شده است.
مرقد این دو برادر که به یقین میتوانست مقصد گردشگری به مراتب جذابتر از مولوی برای مشتاقان فرهنگ و عرفان اسلامی از سراسر عالم باشد، متأسفانه چنین محجور در ایران مانده است.
گردشگری فرهنگی و مذهبی که میتوانست زمینهساز تبادلات فرهنگی میان ایران با جهان را فراهم سازد و به معرفی ادبیات غنی فارسی به سراسر جهان کمک کند، با کمال تأسف اسیر تصمیمات نابخردانه قرار گرفته و تمام فارسیزبانان و علاقهمندان را از این گنجینههای غنی محروم ساخته است.
گرچه نباید سهم دانشگاهیان، علما، هنرمندان، مؤسسات علمی و فرهنگی و حتی خیرین مذهبی و فرهنگی را در این نقیصه نادیده انگاشت که ایشان هم به سهم خود به علت نپرداختن به اندیشه این بزرگان عرفان و ادب فارسی و عدم معرفی مناسب ایشان به فارسیزبان خصوصا نسل جدید گریزان از سنت، در این نقیصه سهیم هستند.
امید است با تجدید نظر جدی همه متولیان در این امر، نگاه گشادهتری به این سرمایهها شود و راه برای معرفی هرچه بیشتر ایشان و بهره بردن از دریای بیکران معارفشان حاصل آید.
سخن را با فرازی از کتاب سوانح احمد غزالی به پایان میبرم:
«گاه عشق آسمان بود و روح زمین، تا وقت چه اقتضا کند که چه بارد. گاه عشق تخم بود و روح زمین، تا خود چه روید. گاه گوهر کانی بود و روح کان، تا خود چه گوهر است و چه کان بود. گاه چون آفتاب بود و در آسمان روح، تا خود چون تابد. گاه شهاب بود در هوای روح، تا خود چه سوزد، گاه زین بود بر مرکب روح تا که بر نشیند، گاه لگام بود بر سرکشی روح تا خود به کدام جانب گراید، گاه سلاسل قهر کرشمه معشوق بود در بند روح، گاه زهر ناب بود در قهر وفت روح، تا خود که را گزد و که را هلاک کند.» سوانح العشلاق فصل ۳
انتهای پیام/