تحلیل

استوار شدن دین یا سستی آن؟

بهره‌جویی از انگیزه‌های دینی برای واداشتن و ترغیب مردم و شهروندان به انجام امور متعارف، موجب سستی ایمان مردم می‌شود و فرصت اندیشه‌ورزی و رشد عقلانی را نیز از آنان سلب می‌کند/

تکلیف‌گرایی دینی بدون آشنا ساختن جامعه مومنان با حقوق فردی و اجتماعی آنان، مرید و مراد پروری و دنباله روی کورکورانه را گسترش می دهد/

استوار شدن دین یا سستی آن؟

حسن دادخواه (استاد دانشگاه)

من بر این باور نیستم که دین و آموزه‌های آن فقط برای آخرت‌گرایی و به بهشت بردن مومنان است. از سوی دیگر، بر این باور نیز نیستم که همه امور عادی و دنیوی را با هدف استوار شدن دین و عمل به آن، پیگیری کنیم. از میان این دو باور، چگونه می توان منطقه عملیاتی و کاربردی دین را ترسیم و تبیین کرد؟ حوزه نفوذ دین در جامعه امروز دقیقا در چه محدوده ای است؟

پاسخ به این پرسش، البته نیازمند دریافت نظر از کارشناسان در حوزه‌های دین‌شناسی است ولی بطور مسلم می‌توان گفت که بسیاری از امور عرفی و عمومی که میان همه انسان‌ها، مشترک است و برآمده از تعقل و اندیشه راهبردی انسان‌هاست، کمترین ارتباط را با دین دارد و اصولاً نیازی نیست که آنها را به دین ارجاع دهیم.

از این‌گونه امور عرفی، می توان به شکل و ساختار اداره جامعه اشاره نمود که به واسطه تجربه بشری و آزمون و خطا در درازنای تاریخ زندگی جمعی انسان‌ها، حاصل شده است.

مثال و مانند دیگر، ایجاد انگیزه و علاقه و کشش در انسان‌ها و افراد بشر برای انجام امور عادی و متعارف زندگانی است. متاسفانه در موارد بسیار، آموزگاران و مربیان و راهنمایان دلسوز و دغدغه‌مند برای دعوت افراد به انجام امور عادی، به جای تحمل زحمت در توجیه آنان و تبیین نکات مثبت در انجام آن امور و بجای بهره‌جویی از استدلال آوری، به دین دست می آویزند و هدف غایی متعارف‌ترین امور زندگانی را، مرتبط و در پیوند با دین، گره می زنند.

فرض این آموزگاران و مربیان و راهنمایان دغدغه‌مند این است که عنصر دین نزد مخاطبان آنان همچنان قدرت‌مند و تحریک کننده آنان به سوی انجام امور خیر و مثبت است!

این فرض و انگاره، چنانچه با واقعیت مطابقت نباشد، فرض و انگاره مخرب و سست کننده عنصر دین است! و در دراز مدت، می تواند ارج و منزلت و بلکه جایگاه اصل دینداری را زیر سوال ببرد! زیرا چنان‌چه، مردم یک امر متعارف را مانند برگزیدن اعضای شورای شهر یا اصناف یا قوه قانون‌گذاری، با انگیزه‌های دینی، همراه کنند و آن منتخبان و راه‌یافتگان به مجالس و شوراها، نتوانند رضایت شهروندان را برآورند، در این صورت، عنصر دین نزد مردم رنگ می بازند و جایگاه دین در جامعه، فرو می کاهد.

به نظر می رسد که بهره‌جویی از انگیزه‌های دینی برای واداشتن و ترغیب مردم و شهروندان به انجام امور متعارف، ضمن آنکه می توان موجب سستی ایمانیان دینی نزد مردم شود، فرصت اندیشه‌ورزی و رشد عقلانی را نیز از آنان سلب می کند.

به سخن دیگر، تکلیف‌گرایی دینی بدون آشنا ساختن جامعه مومنان با حقوق فردی و اجتماعی آنان، جامعه را از انسان‌های آگاه و متعهد و مختار تهی می‌کند و زمینه بی دانشی، مرید و مراد پروری و دنباله روی کورکورانه را گسترش می دهد.

انتهای پیام/

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا