خوزستانفرهنگی

دین زدایی جوانان، متهم کیست؟

دین زدایی جوانان، متهم کیست؟

آنچه که از شرایط فرهنگی می نالید، نتیجه دست پخت خود ماست/

محسن صنیعی (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها)
چند وقتی است که فارغ از همه مشکلات مردم، اصولگرایان محترم، به یاد حجاب و البته اندکی هم روزه خواری مردم افتاده اند و این که چه غوغایی شده است. امام جمعه محترم لاهیجان توییت زده است که شهر در آستانه سقوط است و در محاصره ایم. این روزها، فضای مجازی، پر است از احساس تکلیف اصولگرایان محترم به واجب شرعی حجاب.
من احساسات برادران در این که جامعه به سمت یک ولنگاری می رود که نباید چنین باشد را درک می کنم. این که زنان و دختران به سمت بی حجابی، کم حجابی یا شل حجابی می روند، سخن درستی است. نباید بروند، هم سخن درستی است. ولی سخن این است که در طول همه سال های بعد از انقلاب، کم فرصت داشته اید که همین یک پیام را ابلاغ کنید؟
مگر در تمام سال های بعد از انقلاب، دنبال اشاعه فرهنگ دینی نبوده ایم؟ مگر رسانه صدا و سیما با حدود ۵۰ شبکه ملی و بین المللی و استانی و رادیوهای مربوطه، هدفی جز اشاعه فرهنگ دینی داشته است؟ مگر در آموزش و پرورش و دانشگاه ها، به دنبال گسترش معارف دینی نبوده ایم؟
مگر هزاران مدرس معارف دینی، مشغول به تدریس معارف اسلامی در مدارس و دانشگاه ها نبوده اند؟ مگر در همه سال های بعد از انقلاب، مساجد را پشتیبانی های مادی و معنوی نکرده ایم؟ ائمه جمعه و جماعات، مگر هدفی جز گسترش معارف دینی در شهرها داشته اند؟ حوزه های علمیه و موسسات فرهنگی، مگر هدفی جز این نداشته اند؟ به ارزش پول سال ۱۴۰۲، در طول ۴۴ سال گذشته، صدها هزار میلیارد تومان شاید هزاران همت، هزینه بودجه های فرهنگی شده است.
در طول این ۴۴ سال، همه ملت و جوانان این سرزمین، به طرق مختلف تحت تبلیغات و امواج گسترش معارف دینی بوده اند، اگر الان سخن از این می گوییم که جوانان و دختران و پسران، در فضایی دیگر سیر می کنند، در حقیقت داریم به شکست ساختار تبلیغی و فرهنگی خود اعتراف می کنیم.
اگر سخن از جنگ رسانه ای می کنیم، در حقیقت اعتراف به این می کنیم که جوانان و مردم، سخن ما را گوش نمی دهند. اعتراف درستی است و دلیل دارد. ادبیات تبلیغ، ادبیات ابلاغ و رساندن پیام نبوده است، ادبیات قالب کردن پیام ولو به ابزار زور بوده است. هیچ گاه در هیچ زمان از تاریخ، زبان زور، زبان ابلاغ پیام نبوده است و هیچ کس هم از زبان زور،  مطلبی را تفهیم نمی شود چه برسد به آن که به آن ایمان بیاورد. ادبیات حاکمیت، زبان تفهیم پیام نیست.
فکر می کند اگر شنونده و بیننده را از یک گیرنده منع کردند، در نتیجه، مردم بیننده من خواهند بود، پس بنابراین، می شوند پیرو من و تابع افکار من. چنین نیست. اگر در همه سال های بعد از انقلاب، دقت کنیم از چنین ابزاری استفاده شده است. تحریم ویدئو، ماهواره، الان هم فیلترینگ اینترنت و شبکه های مجازی و …‌ این راه، پاسخ نمی دهد.
سخن دیگر این که این گونه موضع گیری ها، ریشه در انسان شناسی دارند. به نظر بعضی ها، انسان را موجودی صاحب اختیار و ذی شعور که نهایتا خودش تصمیم گیرنده است، نمی دانند. بلکه فکر می کنند که انسان موجودی است که چون گِلی است که هر طور بخواهند قالب می گیرد. تابع صدایی است که بیشتر می شنود.
در نتیجه اگر او را از یک پیام منع کردیم و فقط پیام ما را شنید، حتما پیرو ما می شود. در همه روش های تبلیغ چنین کرده اند. با منع کردن و فیلتر کردن، فکر کرده اند که پس مردم سخنان دیگر را نخواهند شنید. حال آن که چنین نیست. به علاوه، شتاب تکنولوژی اطلاعات، چنان زیاد است که هیچ گاه، نمی توانند با منع کردن و فیلتر کردن به نتیجه برسند.
نتیجه گیری: آن چه که از شرایط فرهنگی می نالید، نتیجه دست پخت خود ماست. هیچ راهی جز پذیرش شرایط طبیعی که در کشور بوجود آمده است، نیست. اگر هنر داشتیم در ۴۴ سال، هنر خود را نشان می دادیم. الان با زبان زور، فقط سرعت دین زدایی بیشتر می شود. بهترین کار این است که شنونده، مختار در شنیدن باشد، اگر هنر دارم از ادبیاتی استفاده می کنم که مخاطب، سخن من را هم بشنود.
انتهای پیام/

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا