دانشگاه در ذاتش مال خود شدنی نیست

ظریفیان: دانشگاه در ذاتش مال خود شدنی نیست/
امی: در طی این ۹۰ سال همواره دانشگاه به عنوان سمبل عقلانیت در کشور شناخته میشد که با جهالت در جامعه و حاکمیت مبارزه داشته است/
خانیکی: پروژه خالصسازی بر گزینش و جذب هیأت علمی و دانشجویان دوره دکتری حاکم شده است/
نشست تحلیل سند «مسأله دانشگاه در ایران؛ بحرانها و چشماندازها»، تنظیم شده توسط هیأت مشاوران سید محمد خاتمی، در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۴ با حضور هادی خانیکی، غلامرضا ظریفیان و فتحالله امی، توسط دفتر علمی – فرهنگی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها برگزار شد.
هادی خانیکی طی سخنانی در این نشست با اشاره به اینکه تحقیقات نشان میدهد که جامعه ایران دستخوش تغییرات پر دامنه و پرشتابی بوده است، گفت: قرار بود این گزارش حرف آخر نباشد و مبنایی برای گفتوگو باشد. هدف اصلی که آقای خاتمی هم روی آن تأکید میکند، در درجه اول توجه دادن به محوریت و موضوعیت نهاد دانشگاه در توسعه و سرنوشت امروز و فردای ما و هم اولویت توسعه علمی نسبت به بقیه ابعاد توسعه؛ بیشتر فراخوانی برای اندیشیدن یا متوجه کردن خود اصحاب دانش و تجربه در دانشگاه است.
وی تصریح کرد: مسأله محوری این مطالعه این بوده که دانشگاه در ایران، نسبت به آن پیشینه تمدنی و فرهنگی که تا قرون چهارم و پنجم هجری داریم، با ساختارهایی که بر اساس حجیّت علم بود فاصله گرفتهایم. یعنی یک مسأله ما این است که نهاد دانشگاه عملا میراثدار آن تمدن نیست. مسأله دوم این است که تحولات علمی جهان جدید، خود دانشگاه را تغییر داده و دانشگاه دیگر تنها نهاد یادگیری نیست. به هر حال این دو فاصله مسأله محوری دانشگاه است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اظهار داشت: بر اساس مطالعاتی که در زمینه دانشگاه انجام گرفته و تجربههایی که داشتهایم، برای سنجش دانشگاه به عنوان یک نهاد علمی، پنج معیار بنیادی و مبنایی وجود دارد. اولین آنها مسأله استقلال یا خودگردانی دانشگاه است. دومین معیار مسأله آزادیهای علمی و آکادمیک است. سومین معیار هم پذیرش سرشت جهانی علم و چهارم مسأله التزام اجتماعی دانشگاه بود. دانشگاه نقش محوری را در توسعه و پیشبرد دموکراسی و عدالت دارد و اساسا نمیشود هیچکدام از این مجموعههای اجتماعی را بدون دانشگاه در نظر گرفت.
وی افزود: نهایت امر اینکه تجربهای که در جهان و ایران بوده، مسأله اولویت توسعه علمی نسبت به ابعاد دیگر توسعه است که جزء پنج برنامه آقای خاتمی در دولت دوم بود و آقای دکتر معین هم بر سر آن اصرار داشت، ایستاد و نهایتا هم منجر به استعفای ایشان شد. چیزی که ما از دل این بحثها و جمعبندیها در آوردیم این بود که مسائل دانشگاه در ایران حاد شده و به بحران رسیده و با پنج بحران کارکرد و اثربخشی، کیفیت، عدالت، ارتباطات جهانی و حکمرانی علم روبرو هست.
خانیکی تصریح کرد: منظور ما از بحران کارکرد و اثربخشی این بود که در حقیقت نقش مؤثر توسعهای، سیاسی، اجتماعی و علمی دانشگاه با اختلال مواجه شده و نهادهایی بیرون از دانشگاه یا به عنوان رقیب مطرح شدهاند و یا حتی در یک جاهایی هم نقش بیشتری را دارند. نتیجه این بحران کارکرد و اثربخشی این است که دانشگاه با تضعیف استقلالش مواجه است، با تحدید آزادیهای آکادمیک روبرو هست، دانشگاه با امنیتی و ایدئولوژیک شدن و انسداد فضای فعالیتهای دانشجویی مواجه است و دانشگاه با تشکیل سلطه بروکراسی دانشگاهی و در حقیقت کارکردهای نمایشی از آییننامهها و مقرراتش تا وضعیت سنجش علمی و داشتن نقش اجتماعی روبرو هست.
وی افزود: بحران دوم، بحران کیفیت است که ناشی از پذیرش نسنجیده دانشجو و رشدش در سالهای اخیر است که به تناسب با افزایش اعضای هیأت علمی و تغییر هیأت علمی همراه نبوده و سیاستهایی این وضعیت که شاید در ابتدای انقلاب طبیعی هم بود را تشدید کرده؛ از جمله اینکه تمرکز صرف بر وجه آموزش در دانشگاه بوده و معیارهای غیر علمی و سیاسی در گزینش هیأت علمی و پذیرش دانشجو اولویت پیدا کرده است. توسعه برنامههای دانشگاهها، چه رشتهها و چه دانشکدهها و دانشگاهها، یک توسعه نامتوازن و ناموزون شده است. نهایتا هم پروژه خالصسازی بر گزینش و جذب هیأت علمی و دانشجویان دوره دکتری حاکم شده است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: بحران سوم، بحران عدالت است که باز نابرابری خودش را در پذیرش دانشجو نشان میدهند. زنان محدودیتهایی در دسترسی به فرصتهای آکادمیک پیدا کردهاند، سهمیههای نامتعارف ساختار دانشگاه را تغییر داده مثل سهمیه رزمندگان که یک زمانی ضرورت بود ولی تبدیل به امتیاز و رانت شد؛ و نابرابریهای جدید علمی که به خصوص در دانشگاههای علوم پزشکی رخ داده است.
وی افزود: بحران چهارم، بحران ارتباطات جهانی است که ارتباطات علمی دچار اختلال شده و از سرشت جهانی علم عقب افتادهایم. در استفاده از ظرفیتهای جدید، به خصوص ظرفیتهای مجازی، به دلیل ارتباطات فناورانه، باز دچار یک تأخر شدهایم. بینالمللی سازی آموزش عالی و اینکه سهم نهادی داشته باشیم، به دلیل نگاههای ایدئولوژیک و سیاسی، توجه به امر تجاری، تأمین شهریه و ارتباطات دانشگاه از طریق روابط مالی رخ داده و تحریمهای اقتصادی و سیاسی مستقیما روی دانشگاهها اثر گذاشته است. با وجود اینکه ما ظرفیت جدید ایرانیان خارج از کشور را داریم، عملا سراغ استفاده از این ظرفیت علمی نرفتهایم. زیرساختها و تجهیزات روزآمد علمی در زمینههای تحقیقاتی و آموزشی دچار فرسودگی شده است.
خانیکی یادآور شد: نهایتا یک نگاه امنیتی به خصوص در حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی بر ارتباطات بینالمللی سایه انداخته و ما با بحران پنجم مواجه هستیم که بحران حکمرانی علم است و نهاد علم و دانشگاه را در نظام حاکمیتی و سیستمهای سیاسی حل کرده و شبه علم جای علم نشسته است. میبینید که در رسانه ملی و تریبونهای رسمی با مباحث علمی چگونه برخورد میشود. مدیریت سیاستزده بر دانشگاهها حاکمیت پیدا کرده و سعی شده نهادهای محدودی مثل بسیج اساتید در مدیریتها غلبه کنند و نهاد علم یک موضع تبعی نسبت به نهاد قدرت داشته باشد. وضعیت پژوهش دچار سرمایهگذاری نامتناسب هست و دانشگاه هم از چرخه فناوری و پژوهش و جایگاه لازم در اقتصاد آموزش عالی عقب افتاده است.
وی افزود: طبیعتا این وضعیت مسئولیت و نقش اجتماعی نهاد دانشگاه را زیر سؤال برده و بین دانشگاه و توسعه ملی فاصله افتاده و مرجعیت اجتماعی آن بیرون و داخل دانشگاه زیر سؤال قرار گرفته، اعتماد به دانشگاه در میان دانشجویان و اعضای هیأت علمی پایین آمده، مسأله مهاجرت یک موج پرشتابی شده و در واقع ما با پدیده فرار مغزها روبرو هستیم که خیلی فراتر از مهاجرت مغزها است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: برنامهای که بالأخره به آن نتیجه رسیده بودیم که توسعه علمی شرط بقا است، جزء خاطرهها شد و نهایتا آن جایگاه علمی و رتبه منطقهای که در سند چشمانداز ۲۰ ساله هم قرار بود ما در سال ۱۴۰۴ به رتبه اول منطقه برسیم، نه تنها جوامع با پیشینه علمی بلکه جوامعی مثل عربستان، امارات و عمان هم از ایران جلو افتادهاند. این گزارش دعوت میکند که ما نیازمند به این هستیم که به چه ضرورتهایی باید برگردیم؛ مخاطب ما هم جامعه علمی و هم حکومت و نهادهای سیاسی است.
غلامرضا ظریفیان نیز در این نشست با بیان اینکه دانشگاه در ایران ناقص الخلقه متولد شد، گفت: واقعیت این است که به هر حال ما یک دوره انقطاع با ورود مسلمانان به ایران را داشتیم و برخی متفکران به عنوان دو قرن سکوت از آن یاد میکردند. به هر حال ایرانیها این توجه را به اعراب مسلمان دادند که بدون علم نمیشود به تمدن و توسعه رسید و ما شاهد این بودیم که نهضت ترجمه و بیتالحکمهها شکل گرفت و کتابخانههای بزرگ راه افتاد. آن میراث تلاش نمیکند که یک گفتمان را هژمونیک کند بلکه با یک وسعت توجه دارد که اساس ذات علم در تکثر و تنوع است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران افزود: متأسفانه این نگاه با آمدن سلجوقیها به سمت اسلامیزه کردن رفت؛ کاری که الآن داریم تجربه میکنیم. رفت به سمت اینکه یک گفتمان مسلط و هژمونیک را بر جهان علم وسیع اسلامی – ایرانی حاکم کند؛ از دل آن نظامیها بیرون آمد و دگراندیشی در حوزه علم تبدیل به دستگاه سرکوب شد و تلاش کرد که یک نگاه هژمونیک شافعی – اشعری را بر آن جهان وسیع تحمیل کند و کریدورهای گزینش راه انداختند و بخشی از متفکران مسلمان و غیرمسلمانی که جذب جهان اسلام شده بودند مجبور به رفتن شدند و بخشی به حاشیه رفتند و نهایتا نظامیها به جای اینکه تمدن اسلامی را شکل بدهند، عامل مهمی در فرسایش جهان اسلام شدند و نهایتا جهان اسلام منحط شد.
وی تأکید کرد: از آن به بعد ما با یک انقطاع نهاد علم روبرو هستیم و آن نهاد علم گذشته دیگر زایش نداشت و نهایتا از دل آن تصوف منفی بیرون آمد. مثل جهان غرب که دانشگاه جدید از دل سنتهای قدیم زاییده شد، بیرون نیامد و دانشگاه در ایران محصول مدرنیته و عمدتا هم با الگوهای غربی بود. به هر حال این طور تصور شد که این دانشگاه سکولار است و تلاش کردند که یک گفتمان هژمونیک بر این دانشگاه حاکم کنند. اما چون ذات دانشگاه جدید هژمونیک پذیر نیست، میبینیم که دانشگاه درگیر حوادث مختلف است و از دل تلاش برای مسلط کردن یک گفتمان بر دانشگاه، گفتمانهای رقیب رشد کرد.
ظریفیان ادامه داد: متأسفانه گفتمانهای رقیب هم توجه به این پیدا نکردند و آنها هم تلاش کردند که به نوعی خودشان را هژمونیک کنند و در واقع بر یک امر هژمونیک ناپذیر گفتمان خودشان را مسلط کنند. مثل گفتمان چپ که از دل گفتمان مدرنیته از بالا به خصوص در دانشگاه شکل گرفت و به هر حال نقش مهمی هم در تحولات جامعه ما ایجاد کرد. به هر حال این گفتمان هم تلاش میکرد که دانشگاه را مال خود کند؛ غافل از اینکه دانشگاه در ذاتش مال خود شدنی نیست.
وی یادآور شد: بعد هم گفتمان اسلامی آمد و هرچند آن نگاه هژمونیک را نداشت، بعد از شکستهای نهضت ملی و حوادث ۴۲، باز میبینیم که دو جریان رقیب رادیکال میخواهند دانشگاه را مال خود کنند. این قضیه به انقلاب اسلامی رسید. بعد از انقلاب هم باز یک گفتمان ضد غربی شکل گرفت و آن هم باز سویههایی از هژمونیک شدن را درون خودش داشت و در مجموع موفق نشد. احسان نراقی و مجید تهرانیان در همین فضا تلاش دارند که الگوی متفاوتی را در دانشگاه شکل بدهند. از سوی دیگر جریان اسلام سنتی هم تلاشهایی کردند که آن نگاه را بر دانشگاه حاکم کنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران افزود: با پیروزی انقلاب و آمدن انقلاب فرهنگی، همین نگاه به یک شکلی در بحث گزینشها و پالایشها داریم. علی رغم تفاوتهایی که نگاه دکتر سروش و دکتر داوری داشت، هر دو اینها به یک نقطه رسیدند که نمیشود یک گفتمان هژمونیک را بر دانشگاه حاکم کرد و باید بگوییم که حتی دکتر داوری در بحثهای اخیری که داشت، چه نقد جدی بر اسلامی کردن دانشگاه زد. به هر حال نگاه دکتر ملکیان را داریم که معقتد است گفتمان اسلامی کردن دانشگاهها نه ممکن و نه مطلوب است. گفتمانهای مثل خسرو باقری را داریم که معتقد به اسلامی کردن دانشگاه هستند اما با یک نگاه متفاوت که از بیرون نمیشود این گفتمان را بر دانشگاه حاکم کرد.
وی اظهار داشت: در دوره دکتر معین معتقد بودند که ما نباید به سمت هژمونیک کردن یک گفتمان مسلط برویم و باید تکثر و تنوعش به رسمیت شناخته شود. در واقع هرچه دانشگاه بتواند در یک جامعه اسلامی زاینده باشد و استقلال کشور را بیشتر کند و تعهد اجتماعی ایجاد کند، مأموریتی است که میتوان برای آن متصور بود. متأسفانه این تلاش هم شکست خورد و بعد در دوره احمدینژاد و به خصوص الآن به گفتمان هژمونیک دوره سلاجقه و نظامیها برگشتیم و تا دلتان بخواهد سند درست کردیم برای اینکه بتوانیم دانشگاه را مال خود کنیم و سیطره پیدا کنیم.
ظریفیان تأکید کرد: نقشه فرهنگی کشور دنبال این است که نه تنها دانشگاه و محیط فرهنگی ما را با یک گفتمان هژمونیک مأخوذ از جریان اندیشه مرحوم آقای مصباح کند، سند دانشگاه اسلامی تدوین شد و اقداماتش «تدوین نظریات مبتنی بر جهانبینی اسلامی و بازخوانی و بازسازی بنیانهای نظری حوزههای مختلف علمی» است. این نگاه هم قطعا موفق نمیشود اما دانشگاه را دچار پریشانی و اضطرار میکند و امید را از آن میگیرد و فرار را تقویت میکند. ولی من معتقدم دانشگاه خودش را احیا خواهد کرد.
وی افزود: به نظرم باید این نگاه را به سطح دانشگاه و جامعه برد و به فرهیختگان این نکته مهم را تفهیم کرد که به میزانی که دانشگاه در جای خودش قرار نمیگیرد و با مقتضیات خودش اداره نمیشود، از توسعه ملی جدا میشود و شکاف بین توسعه علمی و ملی قطعا یک انحطاط جبرانناپذیر را برای کشور ما در پی خواهد داشت.
فتحالله امی نیز در این نشست با اشاره به اینکه دانشگاهها همواره نشان مدرنیته در برابر سنت بودهاند، گفت: در طی این ۹۰ سال همواره دانشگاه به عنوان سمبل عقلانیت در کشور شناخته میشد که با جهالت در جامعه و حاکمیت مبارزه داشتهاند. در رأس مسائل امروز دانشگاهها، استقلال دانشگاهها و بعد ناکارآمدی و بحران مشروعیت دانشگاهها و چالشهای مسئولیتپذیری اجتماعی و کمیت و کیفیت علم است و دوستان اشاره کردند که الآن شبه علم به جای علم آمده است. همواره سنتیهای ما مانع ارتباطات اجتماعی دانشگاهها با جامعه بودهاند.
عضو پیشین شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به برخورد روحانیون با دانشگاهیها، افزود: البته این شکاف همیشه در طول تاریخ بوده و امروز هم عمیقتر شده است. البته در زمان حیات امام، کاملا دانشگاهها را اصالت میداد و با جملات کاملا شفاف بیان کرد که دانشگاهها کشور را اداره میکنند و دولتها را میسازند؛ کاملا با حاکمیت تحجر بر دانشگاهها مخالف بود ولی متأسفانه الآن میبینیم که نوعی تحجر بر دانشگاهها حاکم شده است. یک زمانی آنقدر روشنفکری بر دانشگاه حاکم بود که جرأت نداشتیم نماز بخوانیم و الآن کار به جایی رسیده که آش دادن در دانشگاهها رایج شده است.
وی تأکید کرد: یکی از مهمترین سرمایههای دانشگاه استقلال سیاسی و اجتماعی است؛ و اگر اینها را از آن بگیرند، دیگر اصلا دانشگاه معنی ندارد. اگر سرمایه دانشگاهها را در تولید علم، رعایت قوانین و استقلال سیاسی و اجتماعی بدانیم، الآن هر سه آنها تحت الشعاع قرار گرفته و اساسا یک نوع تفکری حاکم شده که واقعا دارد دانشگاهها را به قهقرا میبرد. متأسفانه این دولت هم بقایای دولت احمدینژاد هستند که در مجلس گفت همه مدارک کاغذ پاره است.
امی افزود: اگر مسئولیت دانشگاهها تولید علم و تربیت تکنوکرات برای اداره کشور و تولید فرهنگ باشد، سنتگراهای ما تولید فرهنگ را از دانشگاهها سلب کردهاند. الآن در سطح مدارس هم به اجبار روحانیون را به عنوان معلم بردهاند و بعضی از آنها برگشتهاند چون دانشآموزان اعتراض کردهاند که اینها نمیتوانند پاسخ سؤالات ما را بدهند. خود آنها هم دیدند که نمیتوانند پاسخگو باشند و در این قضیه عقبنشینی کردهاند. محصول این تولید فرهنگ که به عهده جامعه سنتی ما گذاشته شده را الآن داریم در خیابانها میبینیم.
وی اظهار داشت: ما در زمان شاه افتخار میکردیم به اینکه یک روشنفکر دینی هستیم. در حقیقت تعارض اصلی جامعه ما، تعارض بین سنت و مدرنیته است؛ دانشگاه سمبل مدرنیته و حوزه سمبل سنت است. مثلا فردی مثل دکتر سروش را وادار کردند که ایران را ترک کند و حتی در خطبهها هم علیه ایشان صحبت کردند. اینها نمونههای دانشگاهی ما بودند که کشور را ترک کردهاند و الآن اپیدمی شده است. یعنی بحث مهاجرت نیست، بحث فرار دانشآموختگان از کشور هست که یک موج عظیمی است.
عضو پیشین شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: الآن سؤالاتی در دانشگاهها مطرح هست که باید به آنها پاسخ بدهیم. در دوره آقای دکتر معین موفقیتهایی به دست آوردیم که در نوع خودش بینظیر بوده است. متأسفانه این روند رشد علمی بعد از سال ۲۰۱۶ افت کرد و حتی ترکیه ما را پشت سر گذاشت و ما داریم دچار یک عقبافتادگی میشویم در علومی که میتواند ما را به یک رشد علمی در جهان برساند. همه ما در این قضیه مسئول هستیم.
وی تأکید کرد: خودرو ما در بازار بینالملل یک خودروی ورشکست است. یک عقبافتادگی در این قضیه ایجاد شد و هرگز هم جبران نخواهد شد. همین قضیه اگر در سایر مسائل علمی رخ بدهد، ما قطعا دچار یک عقبافتادگی علمی میشویم و همین باعث میشود که در نسلهای آینده حاکمیت غرب بر ما انجام شود. الآن ببینید مسلمانان چطوری خودشان را به دریا میزنند که خودشان را به قاره سبز برسانند؛ برای اینکه از علم عقب افتادهاند. مردم ما به این دلیل میروند که جایگاه اجتماعی ندارند.
امی با تأکید بر اینکه رسالت دانشگاهها ارتباط اجتماعی است، گفت: دانشگاهها باید به صحنه بیایند و بتوانند این ارتباط اجتماعی را برقرار کنند و مردم را از این فلاکت نجات.
انتهای پیام/