«گرفتاریهای خشکسالیهای خود ساخته نه خدا خواسته»
«گرفتاریهای خشکسالیهای خود ساخته نه خدا خواسته»
مهدی قمشی (استاد دانشگاه شهید چمران اهواز)
مبنای نگارش این یادداشت این نکته است که چندین سال است که در کشورمان مسئله خشک سالیهای هیدرولوژیکی به بحث روز مردم و رسانهها تبدیل شده و به کلید واژه محدودیت وجود آب برای بخشهای مختلف مورد نیاز بشر تبدیل شده است که علاوه بر نگرانی ذهنی از نظر مادی و معیشتی نیز به کشور و مردم شاغل در بخش کشاورزی صدمه وارد نموده است.
این یادداشت به ما پاسخ میدهد که مشکل کجاست که تقریباً هر ساله پرچم خشکسالی برای بخشهای مختلف مصرف آب بلند می شود و موجبات ایجاد نا امنی در حقآبه داران می گردد؟ و آیا راه حل بهتری برای حل این مشکل و آسوده کردن خیال گروداران وجود ندارد؟ مسئله را در حد یک یادداشت کوتاه و با شروع از مبانی اصلی مورد نیاز شروع می کنم. ابتدا باید بدانیم که همه آبی که سالیانه در اختیار ما به عنوان بشر قرار می گیرد حاصل ریزش های جوّی است.
متوسط ارتفاع ریزشهای جوّی سالیانه بر خشکیهای کره زمین حدود ۷۶۰ میلی متر است در حالی که بر پهنه کشورمان ایران متوسط تاریخی بارندگی سالیانه حدود ۲۵۰ میلی متر یعنی حدود یک سوم مقدار متوسط جهانی است. به همین جهت بخش مهمی از پهنه کشورمان در اقلیم خشک و نیمه خشک کره زمین قرار می گیرد. این مقدار بارندگی حدود ۴۰۰ میلیارد مترمکعب آب تولید می کند که حدود ۲۷۰ میلیارد مترمکعب آن غیر قابل دسترسی مستقیم (غیرقابل استحصال) است و همان آبی است که جنگل ها و مراتع کشور را سیراب می کند و ما نیز به منظور کشت دیم میتوانیم از آن بهرهمند شویم.
امّا مابقی آن یعنی ۱۳۰ میلیارد مترمکعب همان آبی است که برای ما قابل دسترسی است و به شکل آبهای جاری و یا زیرزمینی، هم باید وظیفه اکولوژیک خود را انجام دهد و هم در خدمت بشر و اهداف توسعه ای آن قرار گیرد. در سالیان اخیر (۲۰ ساله گذشته) تغییر اقلیم باعث شده که مقدار ریزش های جوی به ۲۳۰ میلی متر و مقدار آب شیرین قابل استحصال به ۱۰۰ میلیارد مترمکعب کاهش یابند. بنابراین در حال حاضر این عدد است که به عنوان آب شیرین قابل استحصال در کشورمان ملاک عمل قرار می گیرد. باید توجه داشت که این ۱۰۰ میلیارد مترمکعب متوسط یک دوره آماری طولانی است و این طور نیست که هر ساله حتماً در دسترس قرار گیرد بلکه بسته به خشکسالی یا ترسالی هیدرولوژیکی (بخوانید خدا خواسته) متفاوت است و اندازه گیری ها نشان داده که عددی بین ۷۰ تا ۱۷۷ میلیارد مترمکعب متغیّر است (متناظر با بارش های سالیانه ۱۴۵ تا ۳۶۰ میلی متر).
برای برنامه ریزی و مدیریت منابع آب سالیانه و تخصیص حقآبه به بخش های مختلف مصرف (شرب و بهداشت، صنعت و کشاورزی) ما نمی توانیم روی همه آب قابل دسترس سالیانه حساب باز کنیم زیرا این آب قبل از هر چیز باید وظیفه اکولوژیک خود را انجام دهد و لذا قبل از هر چیز باید سهم زیست محیطی را از این مقدار کنار بگذاریم. برای پیدا کردن سهم زیست محیطی روشهای پیچیده و نسبتاً دقیقی وجود دارد امّا به عنوان یک روش سر انگشتی و مورد قبول نهادهای جهانی (بر اساس شاخصی به نام شاخص جهانی آسیب پذیری منابع آب) در نظر گرفتن ۶۰ درصد متوسط بلند مدت آوردها منطقی است.
حتی اگر ما به عنوان یک کشور کم آب به خود حق دهیم که این مقدار را به ۴۰ درصد کاهش دهیم آن وقت برای سایر امور توسعه ای (یعنی همان سه بخش شرب و بهداشت، صنعت و کشاورزی) کشور ما سالیانه حداکثر می تواند روی ۶۰ م م م (مخفف میلیارد مترمکعب) آب حساب باز کند و استفاده بیشتر از این یعنی دست اندازی به حقابه زیست محیطی و پذیرفتن لطمات ناشی از آن. حال ببینیم در سال های اخیر سالیانه ما چه مقدار از منابع آب استفاده کرده ایم.
برآوردها نشان می دهد که در سالیان اخیر بطور متوسط سالیانه در بخش کشاورزی حدود ۸۵ م م م و در بخش های شرب و بهداشت و صنعت حدود ۹ میلیارد مترمکعب استفاده شده است، یعنی جمعاً ۹۴ م م م. می بینید که عملاً ما بسیار بیش از حد قابل قبول (۶۰ میلیارد مترمکعب) به منابع آب فشار آورده ایم و عملاً به اندازه متوسط سالیانه آب شیرین قابل استحصال، حقآبه برای بخش های توسعه ای تخصیص داده ایم و حقآبه ای برای بخش زیست محیطی باقی نگذاشته ایم و لذا مشاهده مشکلات متعدد (مثل خشک شدن تالاب ها و فرونشست زمین و گسترش کانون های ریز گرد و…) بدیهی است.
نتیجه آنکه اگر کشور ما مقدار نیاز آبی در بخش های مختلف توسعه را در حد قابل قبول و پذیرفته شده جهانی یعنی کمتر از ۶۰ م م م نگه می داشت آنوقت در خشک ترین سال های هیدرولوژیکی (مقایسه کنید با عدد ۷۰ م م م) بطور متوسط در سطح کشور ( نه نقطه ای و یا محلی) در تامین نیاز آبی بخش های مختلف مورد نیاز مردم، مشکل خاصی بوجود نمی آمد و نیاز نبود ذهن مردم و خصوصاً کشاورزان عزیز درگیر محدودیت های احتمالی خشک سالی گردد.
متاسفانه علاوه بر این ناترازی، برآوردها نشان می دهد چه بصورت قانونی و چه غیرقانونی سالیانه حدوداً ۵ م م م بر نیاز بخش های مختلف اضافه می شود (در حالی که دیگر آبی برای برنامه ریزی بیشتر وجود ندارد). اجازه بدهید با مثالی ملموس تر که کم و بیش مردم با آن آشنا هستند مسئله را توضیح دهم. بودجه سالیانه کشور (که منابع و مصارف در آن مشخص می شوند) معمولاً بر اساس میزان تحقق درآمدها (یا منابع) بسته می شود. ولی ما بطور یقین نمی دانیم درآمدهای پیش بینی شده چقدر محقق می شوند. برای برنامه ریزی، درآمدهای احتمالی را بر اساس محدوده حداقلی، متوسط و حداکثری پیش رو گذاشته می شود.
حال فرض کنید این ارقام بترتیب ۷۰، ۱۰۰ و ۱۳۰ (نام واحد درآمد را هر چه می خواهید بگذارید) باشند. حال اگر دولت هزینه ها را از حداقل پیش بینی شده کمتر در نظر بگیرد (مثلاً ۶۰) آنوقت می توانیم با اطمینان بگوییم از نظر اقتصادی سالی بدون تنش و تورم و مشکل، سپری خواهیم کرد و تمام برنامه های پیش بینی شده بودجه کشور تحقق خواهند یافت و دولت درآمدهای مازاد را در صورت تحقق می تواند در صندوق ذخیره ای صرف امور پیش بینی نشده و یا ذخیره برای روز مبادا نگه دارد. و چنانچه درآمدها حداقلی حاصل شوند تلاطم ناشی از آن در زندگی عمومی مردم ظهور نمی یابد.
حال اگر بودجه را بر اساس متوسط ببندیم مسلم است که با کوجکترین تلاطم در کسب درآمدها (منابع)، تامین هزینه های پیش بینی شده مشکل خواهد شد و در نتیجه زندگی مردم دچار مشکل می شود و دولت مجبور می شود با استقراض و یا روش های دیگر (که معمولاً با تورم و کاهش ارزش پول ملی همراه است) سال را به انتها برساند.
حال در نظر بگیرید دولت بودجه را روی حداکثر درآمد ببندد. خود بخود پیداست که ریسک را بشدت افزایش داده است و به احتمال قریب به یقین برنامه های پیش بینی شده در بودجه قابل تحقق نخواهند بود. مسئله آب هم تقریباً همین است. همه ارقام درآمدی بودجه (منابع) را در مثال فوق مقدار آورد سالیانه آب در نظر بگیرید و هزینه های بودجه سالیانه را مصارف بشر باضافه نیاز زیست محیطی در نظر بگیرید.
ملاحظه می کنید که اگر حدود متعارف استفاده از منابع آب را درست رعایت می کردیم حتی در خشک ترین سالهای هیدرولوژیکی تامین نیازهای بخش های مورد نیاز بشر تقریباً هیچ مشکلی نداشت امّا در شرایط حاضر، هم باید با مشکلات زیست محیطی ناشی از قورت دادن حقابه زیست محیطی در سایر بخش ها دست و پنجه نرم کنیم و هم اینکه به جهت عدم تناسب مقدار حجم متوسط منابع آب سالیانه با مقادیر مصرف سالیانه در بخش های توسعه ای (شرب و بهداشت، صنعت و کشاورزی)، با یک خشکسالی هیدرولوژیکی جزیی، فشار کمبود آب الزاماً به بخش های مورد نیاز بشر انتقال داده می شود و تعطیلی بخشی از حقآبه های توسعه ای (خصوصاً در بخش کشاورزی) را سبب می شود (که پرداخت خسارت مالی از طرف دولت را در پی خواهد داشت). با روند پیش گفته در سالهای آتی وضع از این هم که اکنون شاهد آن هستیم بدتر خواهد شد بطوری که حتی در سالهای نرمال (از نظر بارندگی) نیز قادر به تامین همه حقآبه هایی که کشور مجوز داده و به رسمیّت شناخته، نخواهیم بود.
خلاصه آنکه خشک سالی هیدرولوژیکی امری طبیعی و خدا خواسته است و اگر برنامهریزی ما صحیح می بود خشکسالی های هیدرولوژیکی تنها میتوانست تا حدودی مراتع و کشتهای دیم را (که وابسته به آبهای شیرین غیر قابل استحصال هستند) و تا حدودی نیز تالابها و محیط زیستابی بسترهای آبی را (که وابسته به آبهای شیرین قابل استحصال هستند) به صورت موقتی متاثر نماید و اثر محسوسی بر بخشهای مختلف مورد نیاز بشر نداشت و فقط به بحثی بین متخصصان و کارشناسان و مدیران فوقانی بدل میگشت و به زندگی و معیشت مردم عادی گره زده نمیشد.
باید پذیرفت که انتقال مشکلات خشکسالی های هیدرولوژیکی به آب مورد نیاز زندگی احاد کشور حاصل عدم مدیریت صحیح منابع آب کشور و عدم توجه به معیارهای علمی آب قابل برنامه ریزی است و یا به عبارتی نام این نوع خشک سالی ها را (که درگیر زندگی عادی مردم می شود) باید خشک سالی خود ساخته گذاشت نه خدا خواسته. و اگر در آینده این بیبرنامگی و ناترازی در منابع و مصارف آب ادامه یابد و تلقی نابودی کشور را فراهم نماید نام مرگ خود خواسته شایسته آن است نه خدا خواسته.
به نقل از: روزنامه جمهوری اسلامی