اقتصادی و اجتماعیتحلیلخوزستان

سیاست‌گذاران کشور که مجوز تاسیس صنایع آب‌بر در مناطق کویری صادر می‌کردند، آیا نتایج طرح‌‌‌های خود را ندیدند؟ نهادهای مدنی کجا بودند؟ فعالان ‌‌‌محیط‌زیست کجا بودند؟ دانشگاه‌‌‌ها کجا بودند؟

سیاست‌گذاران کشور که مجوز تاسیس صنایع آب‌بر در مناطق کویری صادر می‌کردند، آیا نتایج طرح‌‌‌های خود را ندیدند؟ نهادهای مدنی کجا بودند؟ فعالان ‌‌‌محیط‌زیست کجا بودند؟ دانشگاه‌‌‌ها کجا بودند؟

در وضعیت خوزستان چه سهمی داریم؟
محسن صنیعی (مدرس دانشگاه و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها)

گفتم دل‌نوشته‌ای بنویسم برای خوزستان، ولی پیش از مرثیه‌خوانی، خوب است سهم خود را از مسئولیت نسبت به دردهای خوزستان مشخص کنیم. اگر من، وزیر و مدیر ملی بوده‌‌ام، اگر استاندار و مدیر منطقه‌ای بوده‌‌ام، اگر نماینده مجلس بوده‌‌ام، اگر در سازمان‌‌‌های بازرسی بوده‌‌ام، اگر در نهادهای برنامه‌ریز و سیاست‌گذار بوده‌‌ام، اگر دانشگاهی بوده‌‌ام، اگر کارشناس اداره و سازمان‌‌‌های مربوطه بوده‌‌ام، اگر اهل رسانه بوده‌‌ام، اگر عضو حزب و گروه سیاسی بوده‌‌ام، اگر فعال مدنی بوده‌‌ام و اگر فعال ‌‌‌محیط‌زیست بوده‌‌ام، باید پیش از همدردی و اشک ریختن بر دردهای مردم خوزستان، مشخص کنم که آیا دردهای این روزها را تاکنون ندیده‌‌ام و نتوانسته‌‌ام امروز را پیش‌بینی کنم؟

تاکنون در مقابل مصیبت‌‌‌های خوزستان، چه کرده‌‌ام؟ آیا فریاد مردم خوزستان را امروز می‌شنوم و یادم می‌آید دیگران را بازخواست کنم؟ آیا آن گاه که بیشترین صنایع آب‌بر، از صنعت فولاد و سیمان و گچ و خودروسازی و…. را در مناطق کویری احداث کردیم، امروز را نمی‌دیدیم؟ آیا آن‌گاه که طرح‌‌‌های انتقال آب را اجرایی کردیم، مجوزهای بی‌رویه چاه‌‌‌های آب زیرزمینی می‌دادیم، نمی‌دانستیم به امروز می‌رسیم؟ پس از دیدن سهم خود، باید گفت حالِ خوزستان و مردم خوزستان که در دوران جنگ، بیشترین محنت‌‌‌ها را کشیدند، بمباران شدند، موشک خوردند، توپ خوردند، از روستاها و شهرهای خود آواره شدند، شهید و جانباز دادند و هم‌چنان، در اثر مین‌‌‌های دوران جنگ، شهید می‌دهند، خوب نیست.

حالِ خوزستانی که زمانی به عنوان دروازه توسعه ایران، شناخته می‌شد و با کشف نفت، ایران را وارد دوره جدید توسعه خود کرد، در رده‌‌‌های پایین کشور قرار گرفته است.‌ خوزستانی که بزرگ‌ترین رودخانه ایران و پرآب‌ترین رودخانه ایران در آن جاری است با مشکل بی‌آبی روبه‌روست و دیگر از آن کارونی که می‌گفتند رودخانه قابل کشتیرانی ایران، خبری نیست. اگر چه هم چنان حیات خوزستان به کارون و کرخه و دز بستگی دارد، ولی کارون و دز و کرخه و جراحی و مارون حال خوشی ندارند و شادابی گذشته را ندارند. لب کارون، دیگر شادی گذشته را ندارد، خصوصا در این روزهای کرونایی. هورالعظیم و تالاب شادگان به نفس نفس افتاده‌‌‌‌اند.‌

سد گتوند را ساختیم که بزرگ‌ترین سد مخزنی را داشته باشیم، ولی با جایابی نامناسب‌‌‌‌، یا درست‌تر بگویم تغییر جای مناسب، یک مشکل زیست محیطی بر منطقه و مردمان خوزستان تحمیل کردیم. سدها را احداث کرده‌‌ایم که آب را مدیریت کنیم، ولی آب مخازن سدهایمان به حداقل رفته. مثل این که طبیعت هم با ما لج افتاده. امسال کم آب‌ترین سال بارندگی را در این دهه‌‌‌ها دیده‌‌ایم، ولی سال ۹۸، بیشترین سیل را شاهد بودیم، مثل این که طبیعت گاهی با ما شوخی می‌کند. اینجا مردم و روستاها فریاد می‌زنند از بی‌آبی، هم بی‌آبی خود و هم بی‌آبی مزارع و احشام خود که قوت لایموت آنان به حیات کشاورزی و دامپروری منطقه بستگی دارد.

حالِ مردمی که همیشه به گرما و خونگرمی معروف بودند، خوش نیست. مردمی که در این اقلیم بزرگ شده‌‌‌‌اند و زندگی خود را با تابستان بالای ۵۰درجه طی کرده‌‌‌‌اند، این روزها رنج‌‌‌های فراوان دارند. چرا سهم خوزستان شده است بی‌آبی، ریزگردها، بیکاری؟ چرا خوزستان به این‌جا رسید؟
جلگه‌ای را که زمانی آبادانی‌اش با همین رودخانه‌‌‌ها بود، به بی‌آبی کشاندیم. کسانی که امروز با اعتراض مردم، فضا را مناسب می‌بینند که در تریبون‌‌‌ها با صدای بلند، فریاد بکشند یا مسئولان را به محاکمه فرا‌ بخوانند، زمانی که طرح‌‌‌های انتقال آب اجرا می‌شد، کجا بودند؟

سیاست‌گذاران کشور که مجوز تاسیس صنایع آب‌بر در مناطق کویری صادر می‌کردند، آیا نتایج طرح‌‌‌های خود را ندیدند؟ نهادهای مدنی کجا بودند؟ فعالان ‌‌‌محیط‌زیست کجا بودند؟ دانشگاه‌‌‌ها کجا بودند؟ آیا سیاست‌گذاران از نظرات نهادهای مدنی، فعالان ‌‌‌محیط‌زیست و دانشگاه‌‌‌ها و موسسات پژوهشی استفاده کردند؟ ظاهرا خوزستان، نمایشگاهی از همه مشکلات با درجه بالای مملکت شده است. بیایید باور کنیم که ساختار اجتماعی یک موجود زنده است، اگر بنا باشد برای حیات یکی، درد بر دیگری تحمیل کنم، همین درد، همه دیگر ساختارها را در بر خواهد گرفت.

هنگامی که آب خوزستان مشکل داشته باشد، صنعت نفت و فولاد و پتروشیمی هم نمی‌تواند به خوبی کار کند و آن‌جا همه مردم ایران در دورترین نقاط ایران زمین، متاثر می‌شوند.چه شاهدی بالاتر از این شعر سعدی که «بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار»
لذا پیشنهاد می‌شود:

۱- مشکلات خوزستان، در مقیاس ملی دیده شود.

۲- استاندار خوزستان، مدیری در سطح وزرا دیده شود، به گونه‌ای که فرصت حضور در هیات دولت را داشته باشد.

۳- انتخاب استاندار توسط مردم، از خوزستان آغاز شود.

به نقل از: همدلی

انتهای پیام

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا