تحلیل

پایان عصر ژنرال‌های اصلاحات/

پایان عصر ژنرال‌های اصلاحات/

انتخاب آذر منصوری به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات را می‌توان آغازی بر پایان عصر ژنرال‌ها عنوان کرد/

انتخاب آذر منصوری به‌معنای تغییر ارزش‌های نسل جدید اصلاح‌طلبان است/

بخشی از اصلاح‌طلبان (متأثر از محیط سیاسی و بدنه خودشان) به این نتیجه رسیده‌اند که نحوه تعاملشان با حاکمیت را باید تغییر دهند/

اصلاح‌طلبان بجای آن که بخواهند به حاکمیت امتیازی بدهند که اجازه ورود آن‌ها به مناصب قدرت را بدهد، بیشتر بر اصول و پرنسیپ‌های خود تکیه می‌کنند/

 

ذهنیت اصلاح‌طلبان در ۴ سال گذشته چه تغییراتی کرده است؟

واکاوی معنای ریاست آذر منصوری در جبهه اصلاحات:

محمد رهبری

با انتخاب آذر منصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاحات ایران، بحث در محافل سیاسی بر سر این انتخاب بالا گرفت. گروهی از این انتخاب حمایت کردند و آن را نشانه فهم اصلاح‌طلبان از تغییرات اجتماعی و همراهی با آن تلقی کردند، و گروهی دیگر با آن مخالفت کردند و نسبت به رابطه اصلاح‌طلبان و حاکمیت و همچنین انسجام درونی جبهه اصلاحات، ابراز نگرانی کردند.

اما فارغ از آن که این انتخاب چه ثمرات یا تبعاتی برای اصلاح‌طلبان خواهد داشت، انتخاب آذر منصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاحات متضمن معناهایی است که کمتر به آن توجه شده است. فارغ از سازوکارهای تشکیلاتی، این پرسش مهمی است که چه فرایندی درون جریان اصلاحات آغاز شده که به انتخاب آذر منصوری رسیده است؟ در میان اصلاح‌طلبان حامی منصوری، چه ذهنیتی در طول این سال‌ها شکل گرفته است که حالا آذر منصوری را انتخاب کرده‌اند؟ این انتخاب نتیجه چه تحولاتی زیر پوست ِ بدنه‌ی اصلاح‌طلبان است؟

این سؤالات از حیث سیاسی و جامعه‌شناختی، سؤال مهمی است که کمتر به آن توجه شده است و بدون پرداختن به آن نمی‌توان فهم درستی از انتخاب آذر منصوری داشت. در این یادداشت قصد دارم تا به برخی از این سؤالات پاسخ دهم و معنای انتخاب آذر منصوری را واکاوی کنم:

۱. پایان عصر ژنرال‌ها: انتخاب آذر منصوری به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات را می‌توان آغازی بر پایان عصر ژنرال‌ها عنوان کرد. ژنرال‌های اصلاح‌طلب کسانی هستند که در سال‌های ۷۶ تا ۸۴ (و یا قبل از آن) جایگاه سیاسی و تشکیلاتی مهمی در جریان اصلاحات داشتند و یا آن که در دولت یا مجلس اصلاحات نقش مؤثری ایفا کردند. از آن زمان تاکنون، این ژنرال‌ها بودند که در همه تصمیمات اصلاح‌طلبان نقش عمده ایفا می‌کردند. اما آذر منصوری ژنرال نبود. در سال‌های ۷۶ تا ۸۴ و حتی تا اوایل دهه ۹۰، کمتر کسی نام او را شنیده بود.

بالا آمدن فردی چون او در رأس هرم تشکیلات اصلاح‌طلبان، بیانگر گذاری نسلی است که بالاخره دیر یا زود اتفاق می‌افتاد و امکان جلوگیری از آن نبود. حتی می‌توان حضور افرادی نظیر محمود صادقی و محمد علی باقری (که مانند منصوری ژنرال نبودند) در هیأت رئیسه‌ی پیشین ِ جبهه اصلاحات را نیز نشانه‌های همین موضوع تلقی کرد. هرچند ماهیت چنین تغییراتی و پذیرش عبور از ژنرال‌ها سخت است، اما این امر اجتناب‌ناپذیر است.

۲. تغییر ارزش‌های نسل جدید اصلاح‌طلبان: انتخاب آذر منصوری به‌معنای تغییر ارزش‌های نسل جدید اصلاح‌طلبان است. این تغییر ارزش‌ها عملا منجر به «تغییر ذهنیت» نسل گذشته نیز شده است. ذهنیتی که اولا مسأله‌ای با انتخاب یک زن به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات ندارد و از آن ساختارهای مردسالاری که شاید تا دو دهه پیش در میان همین اصلاح‌طلبان وجود داشت عبور کرده است، و ثانیا تصور می‌کند با این انتخاب می‌تواند با جامعه همراه شود. فارغ از این که چنین همراهی مححق شده است یا خیر، این ذهنیت مهم است. چنین ذهنیتی برگرفته از مطالبات و خواسته‌های نسل جدید است.

نسلی که ارزش‌های جدیدی دارد و به‌همین جهت از اصلاح‌طلبان می‌خواهد از آزادی پوشش و حجاب دفاع کند و با انتخاب فردی که رقبای سیاسی برای تحقیرش او را «سگ‌باز» معرفی می‌کنند، هیچ مشکلی ندارد. در واقع ارزش‌های نسل جدید اصلاح‌طلبان به‌نحوی است که سگ داشتن یا نداشتن ِدیگران مسأله‌اش نیست و این نگاه تحقیرآمیز را هم نمی‌پسنند. نسلی که می‌گوید «محجبه و مخالف گشت ارشادم». امری که در میان بدنه اصولگرایان که ارزش‌های متفاوتی دارند، قابل درک نیست و آن را، به‌غلط، دهن‌کجی و تناقض‌آمیز می‌پندارد.

تغییر ارزش‌های نسل جدید اصلاح‌طلبان باعث شده است تا کسانی که بتوانند این نسل را نمایندگی کنند هم تغییر کنند. دیگر کسی که به این تحولات فرهنگی جوانان اصلاح‌طلب بی‌تفاوت باشد و یا حتی ناخواسته آن را نفی کند، نمی‌تواند این نسل جدید را نمایندگی کند. این به‌معنای این نیست که نسل گذشته ناتوان از نمایندگی نسل جدید است، بلکه به این معناست که فقط کسانی می‌توانند نسل جدید اصلاح‌طلبان را نمایندگی کنند که تغییر ارزش‌های آن‌ها را متوجه شده باشند.

انتخاب آذر منصوری و ذهنیتی که به او رسیده است بیانگر همین تغییر ماهیت نمایندگی اصلاح‌طلبان بر اساس ارزش‌های جدید است. در این میان، سید محمد خاتمی، علی‌رغم آن که از نسل گذشته است، اما شاید بیش از هرکسی در میان چهره‌های برجسته اصلاح‌طلب متوجه این تغییر ارزش‌ها شده باشد و همین امر شاید یکی از دلایل تداوم محبوبیت او در نسل جدید اصلاح‌طلبان است.

۳. ایستادگی بر اصول بجای اصرار به تأیید صلاحیت: کسانی که آذر منصوری را به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات انتخاب کردند، نسبت به معنای سیاسی این انتخاب ناآگاه نبودند و متوجه حساسیت‌ها روی این موضوع بودند. اما بنظر می‌رسد بخشی از اصلاح‌طلبان (متأثر از محیط سیاسی و بدنه خودشان) به این نتیجه رسیده‌اند که نحوه تعاملشان با حاکمیت را باید تغییر دهند. اگر تا پیش از این ملاحظات حاکمیت در تصمیماتشان دخیل بود تا بتوانند در انتخابات شرکت کنند، حالا (درست یا غلط) به این نتیجه رسیده‌اند که حاکمیت دیگر نمی‌خواهد آن‌ها به مثابه یک جریان سیاسی (نه به مثابه افراد منفرد و تنها) وارد انتخابات و مناصب حکومتی شوند. این امر خودش را در انتخاب آذر منصوری نشان داده است.

این امر باعث شده تا اصلاح‌طلبان بجای آن که بخواهند به حاکمیت امتیازی بدهند که اجازه ورود آن‌ها به مناصب قدرت را بدهد، بیشتر بر اصول و پرنسیپ‌های خود تکیه کنند. امری که نتیجه محتوم انتخابات‌های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ و رویکرد «خالص‌سازی» بود و بدنه اصلاح‌طلبان را به این سمت سوق داد. برای همین دیگر خبری از ریاست چهره‌هایی که حاکمیت آن‌ها را بپسندد در جبهه اصلاحات نیست. هرچند این امر به منزله بستن راه دیالوگ و گفتگو نیست؛ چرا که گفتگو و دیالوگ با همه افراد، شخصیت‌ها و جریانات سیاسی، و از جمله با حاکمیت، یکی از اصول قطعی اصلاح‌طلبی است. اما فرایند سیاسی که از سال ۱۳۹۸ در کشور آغاز شد، بدنه اصلاح‌طلبان (و حالا جبهه اصلاحات و رأس آن را) حالا به نقطه‌ای رسانده است که در انتخاب رئیس جبهه اصلاحات دیگر دغدغه ملاحظات حاکمیتی را نداشته باشد و بیشتر به جامعه فکر کند.

مجموع عوامل یاد شده، بیانگر تغییر ذهنیت اصلاح‌طلبان طی ۴ سال اخیر است. تغییری که یک شبه اتفاق نیفتاده و فرایندهای سیاسی حاکم بر کشور از یک سو، و مطالبات و ارزش‌های بدنه جوان‌تر از سوی دیگر آن را ایجاد کرده است. فارغ از موافقت یا مخالفت با آذر منصوری، فهم این تغییرات اهمیت دارد. اصلاحات در حال پوست‌اندازی است و این تغییرات نشانه آن است. این پوست‌اندازی با توجه به تحولات سیاسی، فرهنگی و نسلی در کشور غیر قابل اجتناب است و باید آن را فهمید. فهم این مسأله به تصمیمات بهتر کمک خواهد کرد.

به نقل از: امتداد

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا