نباید اینگونه شایعات بیپایه را مبنای تحلیل و داوری خود قرار دهیم/
در دورهی وزارت جنابعالی، جریان اصلاحی از سیاستهای گشایشی وزارت خارجه، استقبال و تقویت میکرد/
دخالت مستقیم رهبری در جلوگیری از «طرح اصلاح قانون مطبوعات» که جناب آقای کروبی آن را حکم حکومتی خواند، در چهارچوب قانون نبود/
به نام حقیقت
برادر گرامی جناب آقای دکتر محمد جواد ظریف
وزیر محترم سابق وزارت امور خارجه ج.ا.ا.
سلام و عرض تبریک ایام رمضان و سال نو خورشیدی ۱۴۰۳
اگر سیاست خارجی ایران پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی را بخواهیم در بوتهی نقد قرار دهیم، میتوان گفت که دورهی وزارت دکتر محمد جواد ظریف بر این نهاد، علیرغم تمامی مشکلات و ارادههای ناهماهنگ و متخالف داخلی و بین المللی، یکی از دوره های موفق، به ویژه در قضیهی برجام بوده است.
این استعداد از نظر کارآمدی و حل مشکلات کشور، توانست در بیشتر زمینههایی که مستقیما با سیاست خارجی ایران گره خورده بود، به خوبی به کار گرفته شود. جدا از این که به چه میزان، هسته اصلی قدرت، مانع جدی تحقق ارادهی ملی به توسط وزارت خارجه بوده است، اما ملت به خوبی دریافت که اگر ریل گذاری مجموعهی تصمیم گیران و دولت در حوزه ی اجرایی برجام و طرح اصلاح روابط در سطح منطقه ای و بین المللی با موانع و سدهای ایجاد شده، برخورد نمی کرد، یقینا امروز ما در چنین وضعیتی نبوده و مشکلات اقتصادی و اجتماعی آوار شده بر گرده ی مردم ایران بدین حد کمرشکن نبود. و مسیر توسعه هموار می شد.
علیرغم آنکه میدانیم وزارت خارجه در سطح کلان در این موارد تصمیم گیر اصلی سیاست خارجی نیست ولی با این حال و وجود تنوع نگرش به صلح و جنگ و مولفههای دخیل در آن در مجموعهی حاکمیت و باوجود عدم اجماع بر تعریف و تلقی واحدی از منافع و امنیت ملی، در میان نیروها، جنابعالی توانستید در یک برههی خاص، به خوبی در صحنهی دیپلماسی کشور ایفای نقشی درخور تقدیر داشته باشید.
جناب آقای دکتر ظریف!
از آنجایی که میدانم گاه شما چنانکه نشان دادهاید، اگر سخنتان با واکنش منطقی مردم و یا بخشی از مردم مواجه شود، تحمل پذیرش و اصلاح آن را دارید از این روست که به طرح این نقد می پردازم. شما پیشتر نیز در یک برنامهی تلویزیونی در سال ۹۷ و در برنامه «حالا خورشید» در پاسخ به سوال رشیدپور که پرسید: «مردم میپرسند اینهمه کشور در دنیا روابط خوبی با دیگر کشورها دارند و فشاری رویشان نیست، چرا فشار روی ایران است؟» پاسخ دادید: «یک دلیل وجود دارد و این است که ما خودمان انتخاب کردیم یک جور دیگر زندگی کنیم.»
این پاسخ شما بسیاری از مردم را متعجب کرد و واکنش های منفی زیادی را در پی داشت و با هشتک هایی مثل: #ما_خودمان_انتخاب_کردیم و #من_انتخاب_نکردم و سخنان و نوشتههای دیگری درباره وضعیت بد مدیریت کشور و فقر و گرانی و…اشاره شد که اینها انتخاب ما نبوده است. شما دوسال بعد، یعنی سال ۹۹ ضمن تایید این گفته، سخنی بدین مضمون گفتید که بیانگر پذیرش و وارد بودن آن نقد بود: «اگر بار دیگر از من در این زمینه سؤال شود، چنین جملهای را نخواهم گفت.» و این سخن ، نشان از درایت و روش شما در مواجهه با نقدها دارد.
اما در نمونه دیگری که در روز ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ منتشر شد در گفتگو با چارلی رز مجری تلویزیون پیبیاس آمریکا گفتید: «ما در ایران هیچ کسی را به خاطر عقیدهاش زندانی نمیکنیم. افرادی که جرایمی مرتکب میشوند یا قوانین کشور را نقض میکنند، نمیتوانند پشت اینکه روزنامهنگار یا فعال سیاسی هستند، پنهان شوند .»
که این سخنتان هم با واکنشهای گستردهی بسیاری از کنشگران، روزنامه نگاران، زندانیان سیاسی و برخی از نحلههایی که بخاطر نوع عقیدهشان در زندانند، مواجه شد. چنانکه بهمن احمدی امویی، روزنامهنگاری که پنج سال زندانی بود، در نامهای در انتقاد از جنابعالی نوشت: «من تنها یکی از زندانیان سیاسی و عقیدتی هستم که آقای محمدجواد ظریف، وزیر خارجه و پیش از این شخص روحانی در مورد آنها به دروغ قضاوت کرده است.» البته شاید مرادتان این باشد که ما در ایران افراد را به جرم سیاسی زندانی نمیکنیم، بلکه آنان را به جرم امنیتی در زندان میاندازیم ولی بیان فوق، گویای این ارادهی شما نیست.
هرچند میتوان علت آن را فهمید، در کسوت وزیر امورخارجه نمیتوان سخنانی گفت که دیگران بخواهند علیه نظام ازآن سوء استفاده کنند، یعنی آن چیزی که دکتر سعید حجاریان پیش از این به آن اشاره داشت که: «محمد جواد ظریف «سرباز نظام» در میدانهای دیپلماتیک از ژنو تا نیویورک است که با حمایت نظام برای مذاکره اعزام شده است.» و یا آنچه در کتابتان پایان شکیبایی اشاره کرده اید: «در کشور ما، جایگاه وزارت امور خارجه به دستگاهی که مسئول پیاده کردن تنها بخشی از سیاست خارجی است کاسته شده است، نه حتی کل سیاست خارجی؛ چه رسد به روابط خارجی. در واقع در چنین شرایطی وزارت امور خارجه توان مدیریت راهبردی روابط خارجی را ندارد».
از این رو علیرغم اینکه شما را در فن و حرفهی دیپلماسی فردی مجرب، زیرک و باهوش میدانم و این به دلیل مولفههای موثر در تکوین شخصیت شما در روابط و فعالیتهای دیپلماتیک است ولی به دلایلی که در این مجال اندک قصد ورود به آن را ندارم و اگر فرصتی شد با شما در میان خواهم گذاشت، با توجه به مواضع معطوف به سیاست داخلی، در عین آشنایی تان نسبت به سیاست داخلی و شرایط سیاسی کشور در این حوزه، ولی نمیتوانم قضاوتی همسان با نگاه حرفهایتان در حوزهی دیپلماتیک داشته باشم.
وزیر محترم دولت اعتدال!
اما در مورد اخیر و سخنانی که در رابطه با اصلاح طلبان در یک فایل صوتی خواسته یا ناخواسته، با اذن و یا بدون اذن شما منتشر شد، چند نکته قابل تامل است که نیاز به توضیح دارد و قاعدتا نقد من، میتواند با نقد کسی که در صدد تخریب شماست و یا ساختن کلاهی از این نمد برای خود و یاجریانی که بدان وابسته است، بسیار فاصله دارد، لذا در این نامه برآنم که حتی المقدورنقدی منصفانه، همدلانه و پیش گیرانه و محترمانه به برخی نکات مطرح شده در آن فایل صوتی داشته باشم.
اگرچه درمصاحبه اخیرتان گفتهاید: «این فایل دستکاری و تقطیع شده است… در کلاس درس سمینار سیاست خارجی آمریکا با موضوع ارکان موثر بر سیاست خارجی آمریکا سهشنبه بعد از انتخابات [۱۵ اسفند ۱۴۰۲] از یک ساعت و نیم کلاس، ۱۶ دقیقه آن را برداشته اند… دستکاری و ادیت کرده اند بعد از همین دستکاری شده، ازش تیتر ساخته اند…من مانده ام که این کارارو واسه کی میکنند؟ واسه کجا می کنند؟ واسه خدا؟!!!»[۱] ولی این نقد ناظر به فقراتی است که معنای محصلی دارد، ولی در هرحال امیدوارم نقد بنده معارض با قسمت های حذف شده باشد.
فرمودید: «به نظر من جناح چپ توی انحصارطلبی، دست جناح راست رو از پشت میبنده. یه بار من به آقای خاتمی گفتم این رفیقهای شما وقتی که تند بودند، با ما مخالف بودند؛ میگفتند این لیبراله. الان هم که اومدن، از ما لیبرالتر شدند، هنوز هم با ما مخالفند.»
باید بگویم که اصلاحطلبان در قریب به اتفاق مواضع خویش از رویکرد اصلاحی چه در دورهی حاکمیت دولت آقای سید محمد خاتمی و چه دردولت آقای دکتر روحانی؛ در قضایای سیاست خارجی و من جمله برجام پشتیبانی کردند و این نه به خاطر انحصار طلبی و یا حرکت بر مدار فرصت طلبی؛ بلکه از روی باور به اعتلای کشور در پرتو همدلی با گامهای هوشمندانه در سیاست خارجی بود تا منافع و امنیت ملی ما را تضمین کند، از این روی در سیاست و خط مشی خود تنش زدایی، گفت و گوی تمدن ها، صلح و رابطه بر اساس منافع ملی با جهان و من جمله آمریکا و اروپا را برگزیدند و این مواضع هم در دورهی اصلاحات و هم پس از آن تاکنون، کاملا روشن است.
از این رو نظر فرد یا افرادی معدود، که در تمامی جریانات سیاسی وجود دارد، نمیتواند نافی رویکرد جریان بزرگ و تاثیر گذار اصلاحات باشد. در رابطه با مواضع دولت اعتدال و عملکرد وزارت متبوع شما نیز دفاع اصلاحطلبان از مشی اتخاذ شده وزارت خارجه، زبانزد است، شما چگونه میتوانید این مواضع را که محصول دههها تلاش اصلاحجویانه است به انحصارطلبی تقلیل داده و با این سخن که: «به نظر من جناح چپ توی انحصارطلبی، دست جناح راست رو از پشت میبنده» گزارش کنید؟
البته سخن من در مقایسه و ارزشگذاری شما با چنین صفتی است، وگرنه هر جریانی که در صحنهی سیاسی و اجتماعی فعالیت میکند، مصون از خطا و اشتباه نیست. من فکر میکنم وضعیتی را که امروز با آن مواجهیم نه به دلیل انحصار طلب تر بودن اصلاحات، بلکه به دلیل عدم توجه به رویکردها و برنامههای اصلاحی است که اتفاقا در تعارض و تضاد با رویکرد غیر ملی و محدودنگری اقلیت است.
انحصارطلبی ریشه در نوعی نگرش و گفتمان جزم گرا، عبور از مناسبات دموکراتیک، گریز از قانون، عدم شفافیت و نظارت (بر رفتار حاکمان) و نفی عملی ایران برای تمام ایرانیان و تقلیل هویت ملی به هویت فرقهای و سکتاریستی دارد، کلید واژههای ایجابی دموکراسی، مردم، قانونگرایی و نظارت و.. دال های گفتمانی اصلاحات را تشکیل میدهد و در عمل نیز – همانطور که بهتر از من می دانید -، این جریان نه در جهت انحصار بلکه در جهت تکثر جامعه و تقدس زدایی از نهاد حکومت و نقد و شفافیت حرکت کرده و اتفاقا اقلیت خالص ساز، در تقابل با این رویکرد و گفتمان هرچه توانسته اند انجام داده اند. و دایره ی حاکمیت را – به گواه همین دو انتخابات گذشته – بیش از پیش محدود و انحصاری و از پشتوانه ی مردمی تهی ساخته اند.
و این بر اساس همین رویکرد و نگاه بوده است که جریان اصلاحات علیرغم برخی از نقدها، تمام قد نسبت به پیشبرد برنامه های وزارت خارجه در دولت اعتدال، از برنامه ها ی تنش زدا و برجام و اف ای تی اف وغیر آن، در سطح منطقه و جهان حمایت کرده و همراه شما و دولت آماج حمله ها بوده و هست، ولی آن کسانی که شما آنان را انحصارطلب تر نمیدانید، در مقابل این رویکرد، تمام قد ایستادند و فرصت های طلایی را از دست این ملت ربودند، اینان همان هایی هستند که با این نوع نگاه به حکومت و قدرت، منافع ملی و امنیت کشور را قربانی منافع انحصارگرایانه، شخصی و فرقه ای خود کرده و می کنند. چنان که خالص سازی و یک دست سازی حاکمیت توسط اقلیت، همانطور که در همین فایل، خود بدان اشاراتی به تلویح و یا تصریح داشته و از برخی از آنان که در انتخابات اخیر به مجلس راه یافته اند، یاد درخور کرده اید، گواه بر این مدعاست. دکتر جان باید عرض کنم که در اینجا قیاستان مع الفارق است. به سخنانی که فرمودهاید، ده ها شاهد نقضی وارد است. در دوره ی وزارت شخص جناب دکتر ظریف، جریان اصلاحی از سیاست های گشایشی، استقبال و تقویت می کرد. اگر به این امر باور دارید، شایسته تجدید نظر در داوری است.
همچنین باید در این فقره متذکر شد که عموما یک جریان را با برخی از اشخاص ولو رفقای یک شخصیت بزرگوار، در ترازو داوری نمی گذارند و اینگونه بر کل یک جریان اصلاحی حکم نمیرانند. اینگونه سخن گفتن که: «یه بار من به آقای خاتمی گفتم این رفیقهای شما وقتی که تند بودند، با ما مخالف بودند؛ میگفتند این لیبراله. الان هم که اومدن، از ما لیبرالتر شدند، هنوز هم با ما مخالفند.» بیشتر داوری را شخصی می کند تا جریانی. گیرم که برخی رفقا اصلا شما را قبول نداشته باشند، ولی مجوزی برای نسبت دادن انحصارطلبتر بودن به جریان اصیل اصلاحات نیست. (توضیح جنابعالی در این خصوص را در پایان نامه افزوده ام که بسیار در حل ابهام کمک نموده است)
برادر گرامی
من داوری در باره ی کل فایل صوتی شما و بویژه بخش مربوط به اصلاح طلبان و قضایای سال ۷۸، را با نگاهی که بعضی از جریانات اصولگرا و افراطی، در تحلیلشان ، مطرح کرده اند ، قبول ندارم و چندان وارد نمی دانم: آنها گفته اند: ظریف دارد سفید شویی می کند تا از کمند شورای نگهبان عبور کند و بعد بیاید رئیس جمهور بشود . این داوری در زمانی صورت می گیرد که در همین فایل صوتی، شما به صراحت گفتهاید: که به هیچوجه قصد کاندیداتوری و نشستن روی صندلی ریاست جمهوری را نداشته و ندارید. و این سخن شما را صادقانه ای می دانم که زبان حال و کنونی شماست و نه آینده ای که می توان به تغییرآن امید بست. «نه جونم، تو مصاحبهام هم گفتم. تو فراز گفتم؛ تو اطلاعات گفتم. یکی پرسیده رد صلاحیت میشید یا تایید صلاحیت؟ گفتم کاندید نمیشم که تایید یا رد بشم.»
بنابر این، من چنین تحلیلی که اساسا هدف منتشر کنندگان این فایل را، فاصله گذاری بین خودتان با اصلاح طلبان برای نزدیک شدن به پست ریاست جمهوری می داند، وارد نمیدانم. ولی از زاویه ای دیگر در فقراتی از این گفتگو در باره ی جریان اصلاحات سخنانی مطرح شده که از سویی به لحاظ خبری برای برخی ازمحافل، مهم و قابل معرکه گیری است و به چنین تحلیل های تفرقه افکنانه دامن می زند و از سوی دیگر به نظر من داوری درستی در حق یک جریان تاثیر گذار در تاریخ کشور، را القا نکرده و ذهنیت ساز است که در خور توجه جنابعالی در این گونه جلسات است.
در جایی گفته اید: «حالا من به شما اون ورش رو بگم؛ جریان اصلاحات در سال ۷۸ رفت به سراغ حذف. یعنی گفتش که من میخوام «قانون اساسی» رو عوض کنم. بعد از این که انتخابات، مجلس ششم بود. معلومه توی حذف شما اگه بیای، اینجا قواعد رئالیستی حاکمه. وقتی شما بقای یک طرف رو تهدید میکنید، اون هم میآد بقای شما رو تهدید میکنه.» «رهبری از سال ۷۸ چفیه انداخت.…چرا چفیه انداختند؟ به خاطر این که جریان اصلاحات، البته حالا من میگم «مبارزه»، رفت سراغ حذف رهبری».
شما ظاهرا در تعلیل حذف، گفته اید «.. یعنی گفتش که من میخوام «قانون اساسی» رو عوض کنم. بعد از این که انتخابات، مجلس ششم بود.» اگر این تعلیل را متن، درست منتقل کرده باشد،چنانکه در فایل صوتی است، به نظر می رسد، استدلال خوبی نیست. زیرا در آن زمان اصلاح طلبان اساساً موضوع تغییر قانون اساسی را به هیچ وجه در دستور نداشتند، البته برخی از افراد و نه جریان اصلاح طلبی در مصاحبه ها لزوم رفراندوم برای حذف نظارت استصوابی را، آن هم پس از خارج کردن لایحه اصلاح قانون انتخابات خواستار شدند. بحث مطالبه اصلاح قانون اساسی ،سال های بعد به شکلی پررنگ تر مطرح شد.
بنابراین چنین ادعایی اساسا بی پایه است. وقایع اسفند ۱۴۰۲نشان داد که موضع اصلاح طلبان در خصوص مطالبهی تغییر قانون انتخابات و حذف نظارت استصوابی، امری درست بوده است. اما به فرض وجود چنین طرحی، تغییر قانون اساسی، الزاما نباید به معنای حذف رهبری تعبیر شود، بلکه امری پذیرفته شده در چهارچوب قانون است.
اما اگر مراد شما از حذف رهبری، ناظر به نقد هایی است که به عملکرد نهادهای زیر نظر رهبری و یا نقد مواضع رهبری می شد، قاعدتا نمی توان آن را در جایگاه حذف نشاند و حکم راند. زیرا قانون اساسی منافاتی با راهبرد اصلی اصلاح طلبان، در نقد قدرت و نظارت بر همه ی ارکان نظام من جمله مقام رهبری و محدود دانستن اختیارات ایشان در چهارچوب قانون اساسی نداشته و ندارد.
برای نمونه دخالت مستقیم ایشان در جلوگیری از «طرح اصلاح قانون مطبوعات» که جناب آقای کروبی آن را حکم حکومتی خواند، در چهارچوب قانون نبود، روال این بود که پس از تصویب طرح در مجلس، به شورای نگهبان برود و آنجا تصمیم گیری شود. این روش قانونی بود ولی نوع مواجهه ی رهبری، عملا القای مخالفت مقام رهبری با نمایندگان اکثریت مردم را داشت، این نقد به موضع ایشان، که هم اکنون برای همگان قابل پذیرش است، نباید به حذف تفسیر شود.
می ماند اسناد و اطلاعاتی که احتمالا شما دارید ولی جریان اصلاحات خود مطلع نیست که در این صورت چنین مطلبی قبل از بررسی صحت و سقم آن، جای طرح در مجامع را ندارد.
شما در همانجا در فضای انتخابات می گویید: «ما با هسته اصلی قدرت طرفیم که مشارکت واسش مهم نیست، نه با رهبری. بالاخره رهبری هم در داخل چهارچوب نظام قدرت کار میکنه.»
این سخن شما هنگامی درست است که ما بین مقدمهی سخنتان: (ما با هسته اصلی قدرت طرفیم که مشارکت واسش مهم نیست، نه با رهبری) با موخرهی سخن که: (بالاخره رهبری هم در داخل چهارچوب نطام قدرت کار میکنه)، نتوان ملازمه ای برقرار کرد، یعنی مرادتان از «هسته ی اصلی قدرت»، با « کارداخل چهارچوب نظام » متفاوت باشد، یعنی آن را چیزی بدانیم و این را چیزی دیگر. که در این صورت رهبری جزو هستهی اصلی قدرت (که مشارکت واسش مهم نیست) نیست.
در غیر اینصورت – یعنی اگر ملازمه ای بین مقدمه و موخره وجود داشته باشد – معنایش این خواهد شد که رهبری هم جزئی از این هسته ی اصلی قدرت است، که به زعم همگان و با توجه به وظایف برشمرده در قانون اساسی برای رهبری و بلکه فراتر از آن همچون ایجاد نهادهای فراقانونی، از ارکان اصلی قدرتند. در اینصورت سخن به تناقض رانده اید.
بنابر این به نظر می رسد، با توجه به نکات مذکور اگر نخواهم از نظر منطقی به مغالطه در استدلال اشاره کنم، شما گرفتار دو خلط شده اید، خلط حذف و نقد از یکسو و خلط فرد و جریان از سوی دیگر. آنجا که شما در تحلیل مواضع نقدی و اصلاح طلبانه ی جریان اصلاحات، حذف را به جای نقد نشانده و داوری کرده اید، خلط نقد و حذف شده و آنجا که موضع فردی برخی اصلاح طلبان یا برخی ازرفقای یک شخصیت اصلاح طلب را به جریان اصلاحات نسبت داده اید، دچار خلط فرد و جریان شده اید. علاوه بر این که در هر دو، سخنی مستدل و متکی به گزاره های صحیح ارائه نکرده اید.
جناب دکتر عزیز!
اما فقره ی دیگری از این فایل، اشاره به داستانی موهوم و بی پایه، در قضایای تظاهرات ۷۸ اشاره دارد. متاسفانه باید گفت که آن روایت مبتنی بر اطلاعات و اخباری غیر واقعی است. و انگیزه ی ابتدایی من در نوشتن این نامه، عمدتا معطوف به این روایت نادرست بود، چرا که خود در متن آن حادثه ی ناگوار و از نزدیک شاهد وقایع بوده ام.
گفته اید: «پشت بیسیم گفتند پیش به سوی آذربایجان. توی تظاهرات ۷۸….و… یعنی اشتباهات خودمون رو به پای اشتباه دموکراسی نذاریم. »
در این رابطه باید بگویم بنده درآن سال (۱۳۷۸)، به عنوان معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران، توفیق خدمتگزاری به دانشجویان را داشته و از ساعات اولیه ی حادثه تلخ حمله به کوی دانشگاه، تا پایان محاکمات نیروی انتظامی و پی گیری حقوق دانشجویان حضور داشته و در دو دادگاه انقلاب و عادی، به دلیل شکایت مدعی العموم و فرمانده ناتب وقت، محاکمه شده و حکم برائت گرفته ام، همچنین با توجه به حضور در متن واقعه ، تقریبا در جریان اطلاعات و اخبار ریز این حادثه، زمینه ها، علل پیدایش، آرایش نیروهای عامل – اعم از نظامیان و لباس شخصی ها، دانشجویان – و چگونگی درگیری، مداخلات و مذاکرات انجام شده برای کنترل طرفین به همراه مدیرکل محترم کوی جناب دکتر محمد کاظم کوهی، قرار داشتهام.
از این رو به دلایل زیر این روایت از واقعه نمی تواند درست و توجیه پذیر باشد:
اولا: دسترسی به بی سیم، برای نظامیان و برخی از افراد لباس شخصی موثر در آفرینش حادثه کوی دانشگاه مصداق داشت ونه برای ما . سلاح جنگی که برادر مظلوم عزتالله ابراهیمنژاد با آن به قتل رسید، در کنار سلاح های سرد همچون داس و زنجیر و چوب و میله که بواسطهی آن به دانشجویان بیپناه حمله شد و آن فاجعه را آفرید در اختیار چه کسانی بود؟
بیسیم در اختیار چه کسانی بود؟ بیسیم را نیروی انتظامی و بر خی از افراد لباس شخصی داشتند. یکی از لباس شخصیهایی که نامش در گزارش کمیتهی تحقیق، ذکر شده، خود به وسیله بی سیم به اطلاع رسانی به همپالکی هایش در شب وقوع حادثه پرداخته است. باید روی این سوال انگشت تاکید نهاد که چه کس یا کسانی در شب حادثه، برای به آشوب کشیدن کوی دانشگاه و حمله به حریم دانشجویان، بیسیمها را به برخی از لباس شخصی های موسوم به انصار و یا حزب الله تحویل داده و ماموریت آنان در این واقعه چه بوده است؟ آیا عامل فراخوان پیش به سوی آذربایجان. با بیسیم نمیتواند همان لباس شخصی مذکور باشد؟ یا دلیل و سندی محکم در میان است؟
ثانیا: یکی از عللی که این اتهام کذب و نادرست، نسبت به اصلاح طلبان زده شد، ادعای کذب و تهمتی بود، که برخی از مدعیان صداقت و راستی و سلف خالصسازان کنونی و اقلیت افراطی، به برادر عزیز، شجاع ، آگاه و دربندمان جناب آقای دکتر مصطفی تاجزاده در عاملیت به این کار در سخنرانی با تجمع کنندگان بر سر درب وزارت کشور زدند. جناب دکتر ظریف! این دروغی را که دروغزنان به اصلاحطلبان و دکتر تاجزاده نسبت دادهاند، نه تنها شاهدان عینی ندارد و دانشجویان حاضر در مقابل درب وزارت کشور، بدان شهادت نداده و تایید نکرده اند، بلکه به دلایلی که در ادامه می آید خلاف واقع است و تکرار آن توسط جنابعالی در این فایل موجب تعجب است.
ثالثا: باید گفت ادعای مذکور آنقدر بزرگ بوده که دستگاههای امنیتی و در راس آن شورای عالی امنیت ملی، میبایست به آن ورود پیدا کرده و از آن به راحتی عبور نکند. پس چرا میبینیم که کمیتهی تحقیق دبیرخانهی شورای عالی امنیت ملی نیز، حتا اشارهای بدان نداشته است؟ مگر میشود ادعایی چنین را نادیده گرفت؟
رابعا: در کمیته تحقیق شورا، برخی سرداران سپاه نیز حضور داشتهاند. مسالهی بدین مهمی که کسی از پشت بی سیم، عدهای را، که لابد مخاطبان آن عده هم باید مجهز به بی سیم و گیرنده باشند، به حرکت به سوی خیابان آذربایجان دعوت کند، ولی سرداران حاضر در کمیته تحقیق آن را پی گیری نکرده باشند، امری بغایت بعید است. بله هنوز هم عده ای که درد تسویه حساب های گروهی و جناحی دارند با علم کردن چنین اتهامات کذبی در صدد صید ماهی خود از این ماجرا هستند. ما نباید اینگونه شایعات بیپایه را مبنای تحلیل و داوری خود قرار دهیم.
بنابراین گزارش شورای امنیت ملی نیز گواهی بر عدم صحت این مدعاست. نمیدانم جناب آقای دکترظریف بر اساس کدام مستنداتی چنین اظهار نمودهاند؟
در پایان، مجددا ضمن آرزوی توفیق برای آن برادر عزیز، تقاضا دارد این نامه را با هدف شفافیت در عرصهی عمومی و جلوگیری از پی آمدهای سوء احتمالی آن تلقی کنید. و از آن رو که فایل صوتی منتشر شده ی شما، چنان که فرمودید، گاه در بین جملات مفهوم، کلمات نامفهومی دارد و یا تقطیع و «دستکاری و ادیت کردهاند»، در فقرات یاد شده، نیازمند توضیح شماست، همچنین محتواهای مطرح شده – که به طرز گستردهای بازتاب داشته و قضاوتها و تحلیلهایی را در رسانهها در پی داشته است پاسخ جنابعالی را – درتصحیح برخی از ابهامات در این خصوص – میطلبد.
شاید خواندن این نامه توسط دکتر عزیز و مخاطبان و شهروندان ، بتواند گامی در جهت این روشنگری باشد. اینکه در این نوشتار شما را مخاطب ساختم، چون خود صاحب علّه بوده اید و اینکه آن را نشر عمومی دادم بدلیل نشر یافتن فایل صوتی در سطح عموم و پاسخی به ابهامات احتمالی است. اگردر لحن و یا ادبیات این نامه ، اسائه ی ادبی ناخواسته اتفاق افتاده باشد، پوزش خواسته به دیده ی منت می پذیرم و در رفع آن خواهم کوشید.
خوشبختانه با رویت توییت زیر در یافتم که برخی مطالب را در خصوص اصلاح طلبان؛ و گفت و گوی بی سیمی را در توییت خود توضیح داده و رفع ابهام فرموده اید که جای تشکر دارد. برای روشنگری بیشتر برای مردم عزیز این توضیح را افزودم تا به نقل آنچه که مراد شما در آن نوار تقطیع شده آمده است، وفادار باشم.
-«همواره مخالف تندروی از سوی هر گروه و جناحی بوده و اشارهام به اندک تندروانی از اصلاحطلبان بوده است که در همان زمان هم رفتارشان مورد تایید اکثریت اصلاحطلبان و رهبران آن نبوده است. ولی متاسفانه رفتار آنها به پای کلیت اصلاحطلبان نوشته شده و میشود.
– گفتوگوی بیسیمی، اشاره به یک روایت برساخته و یا بزرگنمایی شدهای است که در همان زمان مجله گلآقا نیز در کاریکاتور روی جلد خود با ظرافت به آن طراحی اشاره کرده بود.
– برایم منافع ملی ایران شرط اول اندیشگی و رفتاری است. بنابراین هیچ جناحی را نه مقدس و نه مطرود میدانم. نگاه انتقادی به رفتار همه احزاب و جناحها لازمه پایبندی به منافع ملی است. همواره کوشیدهام چنین باشم
– بحثی که در کلاس صورت گرفت، پیرامون نقش و رفتار برخی افراد در تنظیم فهرستهای انتخاباتی بوده است. دانشجویان حاضر در کلاس گواهی صادق بر نادرستی برداشتهایی هستند که برخی فرصتپیشگان در پی القای آن هستند. با اینهمه، در آستانه نوروز و سال جدید، لازم میدانم اگر برای فرد یا گروهی آزردگی ایجاد شده است، به سهم خود پوزش بخواهم. غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد.» (پایان نقل توییت).
موفق باشید
فروردین ۱۴۰۳
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ
داوود سلیمانی
معاون وقت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه تهران (۷۶-۷۸)
نماینده ی دوره ششم مجلس شورای اسلامی (۷۹ -۸۳)
[۱] https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-924248