آزادی علمی، شرط ضروری تحقق مفهوم دانشگاه

♦آزادی علمی، شرط ضروری تحقق مفهوم دانشگاه
♦بعد از اتفاقات آبان ۱۴۰۱ متأسفانه تنگ نظریها در محیطهای دانشگاهی بسیار زیاد شده است/
♦قرار دادن ارزیابیهای عقیدتی و ایدئولوژیک و مقدم دانستن آنها بر سایر معیارهای علمی و اخلاقی، برای ادامه مراحل جذب و ارتقاء اساتید، عرصه را بر اساتید متخصص، با سواد و دلسوز تنگ کرده است/
دکتر مهدی قمشی (استاد دانشگاه شهید چمران اهواز)
در اینکه زنده بودن محیط علم و دانش و رشد و توسعه به آزاد بودن بیقید و شرط فکری نیاز دارد هیچ تردیدی نیست. و در اینکه اسلام با علم و دانش سر سازگاری داشته و اتفاقاً نقطه برتری دین اسلام بر سایر ادیان الهی است نیز هیچ تردیدی نیست.
در اینکه در دوران جاهلیت غرب، مسلمانان سردمدار رشتههای مختلف علوم از جمله پزشکی، فلسفه، نجوم، چاپ روی کاغذ، ساخت رصدخانه، کشف روابط ریاضی و سایر بخشهای علوم روز تاریخ جهان و همینطور ساخت مراکز علمی (بیتالحکمه یا دارالحکمه در بغداد) بودند نیز هیچ تردیدی نیست.
در اینکه اندیشمندان و رهبران پایه گذار انقلاب اسلامی با وجود تجربه وحشتناک قرون وسطایی مسیحیت در غرب، حاکمیت اسلام در ایران را با ادلههای تاریخی و قرآنی بسیار متفاوت ترسیم کرده و مغایر با دوران جاهلیت غرب نشان میدادند نیز هیچ تردیدی نیست.
امّا با این مقدمه میخواهم نکاتی را درمورد فضای فعلی حاکم بر دانشگاهها و بخصوص شرایط ناظر به فعالیتهای علمی اساتید بیان نمایم.
قبل از ورود به اصل بحث قابل توجه است که در همان زمانهای مشرف به انقلاب نیز روشنفکران مذهبی علیرغم وجود نگرانیها از سابقه حاکمیت منادیان مذاهب یهود و مسیحیت در غرب و آثار بجا مانده از دادگاههای انگیزیسیون یا تفتیش عقاید، امّا بحق در ادله خود از افتخارات اسلام میدانستند که در زمان پیامبر، و حاکمیت اسلام اثری از تنگ نظری و مخالفت با علم و دانش یافت نمیشود.
واضح است وقتی خداوند در قرآن میفرماید: “قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون، انما یتذکر اولوا الالباب؛ بگو آیا دانایان با نادانان مساوی اند؟ جز این نیست که تنها خردمندان یادآور میشوند” و وقتی پیامبر میفرماید “اطلبوا العلم و لو بالصین و هو علم معرفه النفس و منه معرفه الرّب؛ دانش را بیاموزید و لو در چین، این دانش معرفت نفس است که از او معرفت خداوند حاصل میشود”، پذیرش سرنوشت متفاوت و پیشرفت حاکمیت اسلام در مقایسه با حاکمیت قرون وسطایی یهود و مسیحیت، قابل اثبات و مقبول است.
مسلّم است که لکه ننگ به جا مانده از اعدام فیلسوفان و دانشمندانی مثل سقراط و گالیله و جردانو برونو، از دامان منادیان حاکمیت یهود و مسیحیت قرون وسطی هیچگاه پاک نخواهد شد امّا آیا میتوان در تاریخ اسلام به چنین مواردی دست یافت؟ هر چند نگارنده قصد انکار وجود گرایشهای تند و قرون وسطایی مانند داعش و طالبان در میان فرق اسلامی را ندارد امّا تفکر غالب و حاکم در مجامع اسلامی و خصوصاً شیعی همیشه سازگار با علم و ترقی و پیشرفت بوده است.
برای نگارنده جای افتخار و غرور بوده و هست که در بازدید از موزه علم و دانش شهر کاردیف انگلستان وقتی سر رشته علوم پزشکی را دنبال میکرده با جمله “در جهان، اولین کسانی که علم پزشکی را بکار گرفته و توسعه دادند مسلمانان بودند” روبرو شده است. و در تاریخ اسلام چه افتخاری از این بالاتر که دانشمندان دیار غرب که طاقت تحمل تنگ نظریهای قرون وسطایی غرب را نداشتند به شرق مسلمان پناه میبردند و در مراکز علمی اسلامی شرق، علوم ریاضی و نجوم و پزشکی را فرا گرفته و به غرب هدیه میبردند.
امّا سرنوشت سازمانی دانشگاههای کشور که جوانان محصول آنها پایه گذار و بلکه عامل اصلی پیروزی انقلاب بودهاند در زمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در میان دو تفکر مترقی و متحّجر رفت و آمد داشته است. در مقاطعی، فضای باز و اعتماد به دانشگاهیان اوج گرفته و استقلال و شادابی محیط دانشگاهی و مشارکت دانشگاهیان در امور مختلف، شکوفا شده و در برخی مواقع تنگ نظری و تسویه و حذف، محیط دانشگاهی را تنگ و تاریک نموده است.
امّا بعد از اتفاقات آبان ۱۴۰۱ متأسفانه تنگ نظریها در محیطهای دانشگاهی بسیار زیاد شده است بطوری که هر روز شاهد پردهبرداری از جلوههای متنوعی از این محدودیتها و تنگ نظریها هستیم. قصد آن نیست که در این یادداشت موارد مرتبط ذکر شوند امّا سیل و یا بهتر بگوییم هجوم نخبگان و دانشگاهیان برای خروج از کشور، و همزمان، حذف و یا محدودیت و یا فشار به اساتید مستقل و غیر همسو با تفکر حاکم، تفکری را به نمایش گذارده که هیچ تناسبی با روح اسلام واقعی و پیامهای زمان انقلاب ندارد و به تفکر تنگ نظرانه طالبانی نزدیکتر است.
قرار دادن ارزیابیهای عقیدتی و ایدئولوژیک (مانندکلاسهای معرفت افزایی و امتیازهای فرهنگی) و مقدم دانستن آنها بر سایر معیارهای علمی و اخلاقی، برای ادامه مراحل جذب و ارتقاء اساتید، عرصه را بر اساتید متخصص، با سواد و دلسوز تنگ کرده و رفته رفته نگرش به اسلام سیاسی و انقلاب شکوهمند اسلامی را تغییر داده است.
وقتی اساتید مبرز و فعال و خوش فکر در دانشگاههای مختلف کشور، عرصه را بر خود تنگ میبینند و در مقابل سدهای غیر علمی و غیر قابل قبول عرصه دانش سر فرود نمیآورند، و به تیغ حذف گرفتار میشوند، شائبه برتری نگاه تنگ نظرانه و واپس گرا بر عرصه علم و دانش هر روز بیشتر میشود. هر چند در وضعیت کنونی نیز نمیتوان قیاسی با نگاه مسیحیت قرون وسطی به علم و دانش داشت امّا باید نگران بود و تغییرات تدریجی را جدی گرفت و تذکر لازم را داد تا دست اندر کاران دلسوز و انقلابیهای اصیل و متفکران اسلام واقعی، دست بکار شوند و چشم انداز محیط دانش را تغییر داده و به مسیر اصلی خود بازگردانند.
به نقل از: جمهوری اسلامی