هدف «طرح صیانت» اعمال قانون سرسپردگی در فضای مجازی است/
هدف «طرح صیانت» اعمال قانون سرسپردگی در فضای مجازی است/
نشست «صیانت، اما و اگرها» با سخنرانی «بشیر معتمدی» دکترای علوم ارتباطات و عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات برگزار شد. معتمدی در این نشست با توضیح درباره ارتباطات سیاسی حاکم بر جامعه به ارزیابی «طرح صیانت» با نگاهی به قانون سرسپردگی پرداخت.
بشیر معتمدی در ابتدای این نشست با اشاره به برگزاری جلسات متعدد برای بررسی طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی گفت: تاکنون جلسات متعددی برای ارزیابی طرح صیانت برگزار شده که هر کدام از جنبهای به این موضوع توجه نموده و از جهات ارتباطی، اقتصادی، حقوق رسانه و… به نقد و ارزیابی آن پرداختهاند.
شاید شنیده باشید که برخی از نمایندگان مجلس گفته اند به هر نحوی شده این طرح را تصویب می کنیم. به همین دلیل در این نشست قصد دارم از بُعد دیگری به طرح صیانت پرداخته و مسائل سیاسی که منجر به اینگونه اظهارات نمایندگان میشود را از جنبه علمی تبیین نمایم. به عبارتی از منظر ارتباطات سیاسی، طرح صیانت جزئی از کل مسائل در حال وقوع است.
به نظر میرسد، ارتباطات سیاسی در ایران به مثابه سرسپردگی است
او ضمن بیان اینکه در ایران خیلی کم به ارتباطات سیاسی پرداخته شده است، به بیان تعریف ارتباطات سیاسی پرداخت و توضیح داد: ارتباطات سیاسی یک حوزه بینرشتهای است که درباره نسبت ارتباطات و سیاست به بحث و بررسی میپردازد و عمدتاً دارای سه رأس نظام سیاسی، سیستم رسانهای و شهروندان است که باید فهمی از نحوه تعاملات این سه با یکدیگر را ایجاد کند. به عبارتی مطالعه انتقادی از قدرت و نظام سیاسی با تاکید بر مراودات میان سیاستمداران، رسانه ها و مردم در بستر تغییرات ارتباطی است.
معتمدی یکی از مهمترین نقش های مطالعه ارتباطات سیاسی را نقش کانون قدرت در شکل دهی به فضای رسانه ای کشور دانست و گفت: در رابطه با ارتباطات سیاسی در ایران، مهمترین گزارهای که به ذهن می رسد این است که ارتباطات سیاسی در ایران به مثابه سرسپردگی است. یعنی کانون قدرت اساساً در رابطه با فضای رسانهای به دنبال سرسپردگی رسانه ها است تا هرآنچه قدرت میخواهد را بازتاب دهند. از طرفی نسبت به احزاب، گروه ها و شخصیت ها هم همین انتظار را دارد و می خواهد تا خواسته های نظام سیاسی را بازتاب دهند.
سیاست برخی جریانات و کانونهای قدرت، تحمیل و ترویج سرسپردگی در فضای رسانه است
او ضمن تاکید بر اینکه سرسپردگی، قوانین نانوشته ای دارد و کانون قدرت سعی می کند آن را اجرا کند، به ذکر این قوانین پرداخت و گفت: قانون اول این است که رسانه ها، احزاب، گروه ها و شخصیتهای سیاسی باید تابع محض و سرسپرده کانون قدرت باشند. قانون دوم در مورد نحوه اعمال این سرسپردگی است که دو حالت برای آن وجود دارد.. حالت اول سرسپردگی در رابطه با قدرت به این صورت است که دایره ای برای شخص، حزب، رسانه و… تعریف می کند و آنها تنها در این دایره اجازه فعالیت دارند. حالت دوم؛ می تواند به صورت عروسک خیمه شب بازی باشد که با نخ هایی از بالا، رسانهها یا احزاب و شخصیتها هدایت میشوند.
معتمدی ادامه داد: اصل سوم سرسپردگی این است که رسانهها، احزاب، گروه ها و… با توجه به شرایطشان، اگر حرف کانون قدرت را عیناً بازتاب ندهند، باید کنترل، تضعیف و سرکوب شوند. البته شاید شاهد صداهای متفاوت در جامعه باشید ولی این صداها تا زمانی که قوی نباشند و تاثیرگذاری اجتماعی نداشته باشند، آزاد گذاشته میشوند.
قانون چهارم این است که شخص، گروه و یا رسانه ای ممکن است سرسپرده باشد ولی بعد از مدتی کانون قدرت احساس کند که قدرتش افزایش یافته و ممکن است در برابر کانون قدرت اصلی بایستد، به همین دلیل سعی می کنند آن را حذف کنند.
او با ذکر مثالی به توضیح قانون چهارم پرداخت و گفت: انگلیسی ها با برنامه ای رضا شاه را سرکار آوردند و دایره ای (قانون دوم) برای او تعریف کرده بودند تا در آن بتواند فعالیت کند. به محض اینکه به کانون قدرت دیگری به نام آلمان نازی تمایل پیدا کرد، او را به راحتی کنار گذاشتند و اجازه ندادند تا هیچ عکس العملی از خود نشان دهد و او را تبعید کردند.
او ادامه داد: این باور وجود دارد که اینستاگرام یک فضای آزاد تبادل اطلاعات است ولی همین اینستاگرام بعد از شهادت شهید سلیمانی، پستهای مربوط به ایشان را حذف کرد. به عبارتی دایره قدرتی برای کاربرانش تعریف کرده که احساس آزادی میکنند ولی وقتی از یک حدی بالاتر می روند، سانسور میکند.
معتمدی در بیان قانون آخر سرسپردگی گفت: چنانچه این سرسپرده در قالب رسانه، اشخاص و یا گروهها تخلف یا فسادی انجام دهند به دلیل سرسپردگیشان، نادیده گرفته می شود ولی اگر شخص دیگری که سرسپرده نباشد، کوچکترین تخلفی انجام دهد، بلافاصله با او برخورد می شود و زمینهای برای حذف و سرکوبش خواهد بود.
وی با اشاره به اینکه یکی از ریشههای فرهنگ سرسپردگی در فضای بین رسانه، نظام سیاسی و گروهها عمدتا به دلیل حضور نظامیان در سیاست است، افزود: نظامیان به دلیل اینکه در میدان جنگ هستند، نیاز دارند تا به دشمن حمله کنند، به همین دلیل از سربازان سرسپردگی میخواهند تا بدون چون و چرا دستورات را انجام دهند و در میدان جنگ پیروز شوند. همین افراد وقتی وارد میدان سیاست می شوند، این انتظار را از اشخاص، گروه ها و رسانه ها دارند.
شاید یک دلیل ابتدایی منع ورود نظامیان در میدان سیاست این باشد که وارد دسته بندیهای سیاسی می شوند و از وظیفه خود، یعنی حفاظت از مرزها و منافع ملی غافل می مانند و به جای توجه به منافع ملی، منافع گروهی و جناحیشان را در اولویت قرار می دهند. ولی خطر بزرگتر حاکم کردن فرهنگ نظامی است، چون در عرصه سیاست داخلی همه به ویژه رسانه ها را دشمن می بینند. به همین دلیل نوع فرهنگی که حاکم می کنند، فرهنگ ارتباطات سیاسی به مثابه سرسپردگی است.
از نظر برخی جریانات، ارتباطات سیاسی در قالب سرسپردگی معنی میشود
او در ادامه به بیان تبعات فرهنگ سرسپردگی پرداخت و گفت: یکی از تبعات اصلی آن ترویج فرهنگ چاپلوسی است. هرچقدر فرد خود را سرسپرده تر نشان دهد، راحت تر می تواند در سیستم ارتباطات سیاسی بالا برود و هرچه منتقدتر باشد، سرکوب می شود. علاوه بر آن نفوذ در فرهنگ سرسپردگی بیشتر رخ می دهد. یعنی افرادی ظهور میکنند که خود را سرسپرده نشان میدهند ولی عملاً برای سرویس بیگانه کار می کنند و سیستم حاکم متوجه نمی شود چه اتفاقی میافتد.
این عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات به وضعیت سرسپردگی در دوران قبل از انقلاب پرداخت و توضیح داد: دوره رضا شاه برای مطبوعات دوره تاریکی بود و فرهنگ تک صدایی حاکم بود. این فرایند در دوره محمدرضا شاه هم ادامه پیدا کرد. او هم یک سابقه نظامی داشت و به عنوان ستوان دوم از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد و در حکومتش هرچقدر جلوتر می رفت، از افراد و رسانه ها فضای سرسپردگی را بیشتر میخواست. به همین دلیل همه احزاب را تعطیل کرد و فقط یک حزب باقی گذاشت. علاوه بر آن تیترها قبل از انتشار بررسی می شد، روزنامه ها کاملاً کنترل شده جلو می رفتند و تحت قانون اول سرسپردگی بودند.
معتمدی در ادامه با اشاره به توصیف فضای ارتباطات در دهه های اول انقلاب پرداخت و گفت: بعد از انقلاب، رهبران در اظهارات خود می گفتند که قرار است یک فرهنگ سیاسی متفاوت شکل بگیرد. مثلا شهید مطهری به آزادی بیان معتقد بود و می گفتند تفکر امر ارزشمندی است و هر چه که می خواهید بنویسید.
یا شهید بهشتی هم معتقد بودند هر چه درباره مسئولان می خواهید بنویسید به شرط اینکه درست و واقعی باشد.آنچه در دهه اول انقلاب، ارتباطات سیاسی را محدود کرد، دو مسأله بود. یکی بحث ترور های سیاسی بود که مجاهدین خلق انجام دادند و دیگری جنگ بود که طبیعتا در زمان جنگ، بسیاری از کشورها فضای جامعه را کنترل میکنند.
او ادامه داد: اما بعدا، به جای اینکه ما به جلو برویم و ارتباطات سیاسی مناسبی در کشور حکمفرما باشد، متاسفانه نشانههای سرسپردگی در آن بیشتر شده است. اولین اتفاقی که بعد از دهه دوم انقلاب افتاد، بحث نظارت استصوابی بود. معنای دیگر نظارت استصوابی این است که افرادی تأیید شوند که ویژگی سرسپردگی داشته باشند و کسی که این ویژگی را نداشته باشد، اجازه ورود به سیستم را نداشت.
این دکتری ارتباطات روایت کرد: در سال ۷۹ شاهد بستن فلهای مطبوعات بودیم که در واقع همان قانون سوم سرسپردگی بود که اجرا شد. چرا که مسئولان متوجه قدرت روزنامهها شدند و از طرفی می دیدند که همین نشریات، دیگر بازتاب صحبت های مسئولان نیستند. به همین خاطر دست به کنترل آنها زدند و همین عاملی بود برای تضعیف تدریجی مطبوعات. در آن دوران روزنامهها قدرتمند بود و صدای متفاوتی داشتند.
معتمدی با توضیح درباره ویژگی های افراد سرسپرده گفت: امروز با ورود بسیاری از افراد نظامی به صحنه سیاست، مسأله سرسپردگی در حال تقویت شدن است.کانون قدرت به طوری طراحی شده که به دنبال افراد و رسانه های سرسپرده است. نمونه بارز آن آقای احمدی نژاد است. این فرد تا زمانیکه سرسپرده بود، حتی اگر تخلفی می کرد کسی به او ایراد نمی گرفت. اما همینکه احساس شد که از سرسپردگی خارج شده، بلافاصله کنار گذاشته شد. چون این احساس در او ایجاد شده بود که خودش این قدرت را به دست آورده است.
این عضو هیات علمی بیان کرد: مثال دیگر این مساله در عرصه رسانه، آقای شجریان بود که بسیار طرفدار داشت و قدرتمند بود اما چون سرسپرده نبود، حذف شد و اجازه پخش صدای ایشان از تلویزیون تا آخر عمرشان داده نشد. آقای فردوسیپور و برنامه ۹۰ از دیگر برنامه هایی بود که چون کانون قدرت احساس کرد در حال قدرت گرفتن است و در عین حال سرسپرده نیست، با آن برخورد کرد و آن را کنار گذاشت. نمونه آخراجرای قانون سرسپردگی، آقای لاریجانی بود که چون مانند دیگر کاندیدهاهای ریاست جمهوری سرسپرده نبود، حذف شد یا آقای ضرغامی چون ویژگی سرسپردگی در او کمرنگ شده بود و ادعاهایی داشت، باعث حذف او از کاندیداتوری در ریاست جمهوری شد.
معتمدی در ادامه مباحث خود، به اهداف طرح صیانت اشاره کرد و گفت: همه این مسایل مقدمه ای برای پرداختن به طرح صیانت بود. به نظرم این طرح در ارتباطات سیاسی حاکم، به مثابه سرسپردگی است. شاهدیم که گستردگی و فراگیری فضای مجازی بسیار زیاد است و مانند گذشته اعمال کنترل و نظارت بر چنین فضایی کاهش یافته است. به همین خاطر چون متوجه این موضوع شدند که نمی توانند قانون اول سرسپردگی را را بر روی این فضا اعمال کنند، سراغ قانون سوم سرسپردگی می آیند. یعنی کنترل و تضعیف. برای اینکه آن را از حیض انتفاع بیاندازند که تاثیر گذاری و قدرت آن کم شود.
او با اشاره به نتایج افکار سنجی ایسپا و تغییر منبع خبر برای مخاطب گفت: ایسپا در شهریور ۱۴۰۰ یک نظر سنجی انجام داد و از مردم درباره پیگیری اخبار روز جامعه سوال پرسید که این کار را در سال ۹۷ هم انجام داده بود، در این سال، ۵۷ درصد مردم از صدا و سیما اخبار را پیگیری می کردند.اما در شهریور ۱۴۰۰ این در صد به ۴۲ درصد می رسد. در سال ۹۷، ۲۶ درصد از مردم پیگیر اخبار در فضای مجازی و دیگر شبکه های اجتماعی بودند. اما این رقم در سال ۱۴۰۰ به ۴۱ درصد رسیده است. اینجاست که احساس خطر می شود و گفته می شود که چرا این فضا سرسپرده نیست.
این دکترای ارتباطات تحلیل کرد: به همین خاطر هدف اصلی طرح صیانت تضعیف، کنترل و سرکوب فضای مجازی است. با توجه به محتوای طرح صیانت به نظرم تهیه کنندگان اصلی این طرح، نمایندگان مجلس نیستند و یک کانون قدرت آن را جلو می برد. برخی از اشخاص مثل آقای قالیباف یا آقای رئیسی با اینکه قبلاً خود را طرفدار فضای مجازی مطرح کردند، اما هیچ یک مخالفت خود را با این طرح اعلام نکردند، گویا این یک خط قرمز برای آنان است که نباید فراتر از آن رفت و اساساً توان و قدرت اینکه درباره آن مخالفتی کنند، ندارند.
معتمدی تاکید کرد نه فقط طرح صیانت بلکه چندین انفاق است که همه از قانون سرسپردگی رسانهای تبعیت میکنند از شجریان و فردوسی پور گرفته تا همین طرح صیانت.
او با اشاره به نظر حضرت علی علیه السلام درباره ارتباطات سیاسی و اینکه آیا اینگونه سرسپردگی در نظرات این امام وجود داشته است؟پاسخ داد: ایشان چهارچوب ارتباطات سیاسی را یک موضوع یک طرفه نمیداند و معتقد است که هر دو طرح حق دارند. هم والیان و هم مردم.ایشان در خطبه ۳۴ نهجالبلاغه حق هایی را برای حاکم و مردم عنوان می کنند که نشان می دهد این حق و حقوق دو طرفه است و یکی از حق های حاکم را نصیحت مردم ذکر کرده است، یعنی مردم، حاکم را نصیحت کنند و بعد از آن به اطاعت از حاکم بپردازند.
یا حضرت در نامه ۵۰ نهج البلاغه، حقوقی را که بر گردن حاکم است، عنوان و ذکر می کنند و سپس بیان میدارند که اگر این حقوق شما از سوی حاکم رعایت شد، آنگاه شما وظیفه دارید که از حاکم اطاعت کنید. درصورتیکه بنی امیه، دقیقاً به دنبال اجرای قانون سرسپردگی بود و انتظار داشت همه اهالی شام، بدون چون و چرا از آنها تبعیت کنند، تا جایی که معاویه برای اینکه سرسپردگی اهالی شام را به همگان نشان دهد، نماز جمعه را در روز چهارشنبه خواند، اما هیچکس اعتراض یا مخالفتی نکرد.
انتهای پیام/