مشارکت اکسیری است که در آن میتوانید هزینههای هماهنگی را به حداقل برسانید
فرشاد مؤمنی: مسأله توسعه برای ما یک امر اجتنابناپذیر است/
در هم تنیدگی تمام عیار اقتصاد و سیاست؛ اصلاح در حیطه سیاست بدون اصلاح مناسب در حیطه اقتصاد ممکن نیست و بالعکس/
مشارکت اکسیری است که در آن میتوانید هزینههای هماهنگی را به حداقل برسانید/
ابراهیم عباسی: مشکل ما یک نظریه ایرانی برای توسعه است/
ما به یک شیفت پارادایمیک برای توسعه در ایران نیاز داریم/
مهمترین و بهترین الگوی توسعه سیاسی را شهید بهشتی با حزب جمهوری اسلامی بنا نهاد/
مدرسین پرس: وبینار «توسعه در ایران، با تأکید بر ظرفیتهای سازمانی و نظم تمدنی» توسط انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها شعبه استان فارس برگزار شد.
فرشاد مؤمنی در این نشست با اشاره به اینکه کشور ما شرایط خاصی را تجربه میکند، گفت: ظرفیتهای عظیم بلااستفادهای داریم و بحرانها و تهدیدهای بسیار جدی و قابل اعتنایی هم روبروی ما قرار دارد. طبیعتا به اعتبار این مسأله بنیادی که هیچ کشوری نمیتواند به نجات فکر کند الا اینکه ابتدا کانونهای اصلی گرفتاری و بنیانهای اصلی شکلدهنده وضع موجودش را بشناسد و بدون اینکه بنیانهای اندیشهای شکلدهنده وضع مطلوبش را بشناسد، برای او راه نجات قابل تصور نیست.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: چیزی که نظام اندیشهای ما به آن نیازمند هست، یک قدرت تشخیص صحیح است؛ در میان انبوه متغیرهایی که میتوانند وجوهی از اوضاع و احوال کنونی ما را توضیح بدهند و انبوه متغیرهایی که به عنوان نقطه عزیمت برای برونرفت مطرح میشوند، این قدرت تشخیص است که از طریق فرآیند گفتوگوهای ملی و یکپارچهسازی دانشهای پراکنده و هویت جمعی به دانشهای یکپارچه می تواند ما را روی کانونهای اصلی شکلدهنده و کانونهای اصلی نجاتدهنده متمرکز کند.
وی افزود: چیزی که از جنبه اندیشهای به شدت به آن نیاز داریم، این است که برای پیدا کردن راه نجات، آدرس سر راست برای ما، تمرکز روی اندیشه توسعه است. متأسفانه مثل بسیاری امور دیگر، در ایران بعضی وقتها طوری صحبت میکنند که انگار باید بگوییم به ماجرای توسعه میل داریم یا میل نداریم؟ مسأله توسعه برای ما یک امر اجتنابناپذیر است؛ بحث این نیست که یک عده بگویند من «دوست دارم» و یک عده بگویند «دوست ندارم» و یا بگویند من این طوری دوست ندارم و آن طوری دوست دارم.
مؤمنی گفت: اگر بخواهیم توسعه و تحقق آن را جدی بگیریم، باید به مثابه یک نظام اندیشهای به آن ورود کنیم و اساس این نظام اندیشهای این است که راجع به روششناسی توسعه، قابلیتهای خودمان را ارتقاء بدهیم. به گمان من عنصر حیاتی در روششناسی توسعه این است که در این نظام اندیشهای، ما با توازن دوگانه روبرو هستیم. منظور از توازن دوگانه، در هم تنیدگی تمام عیار اقتصاد و سیاست است. تصور اینکه بتوان اصلاحی در حیطه سیاست داشت بدون اینکه اصلاح مناسب در حیطه اقتصاد داشته باشیم، و بالعکس، الآن اعتبار علمی در چهارچوب اندیشه توسعه ندارد.
وی افزود: به اعتبار درکی که از ذخیره دانایی توسعه تا امروز در مقیاس جهانی وجود دارد، «ظرفیت سازمانی» تنگنای اصلی توسعه است. ادعای کلیدی تئوریک در این زمینه این است که این ظرفیتها در هر ساحتی پدیدار شود، در خدمت پیشبرد اهداف توسعه است. نکته بعدی این است که این همکاری با اعتلای همزمان دانایی و توانایی اتفاق میافتد. نکته دیگر این است که ما در این همکاری یک وجه فردی و یک وجه جمعی داریم؛ یادگیریهای فردی لازم هست ولی کافی نیست؛ کانون اصلی حرکت به سمت توسعه، یادگیری جمعی است و مسأله اساسی این است که یادگیری جمعی هم منحصرا در سازمانها رخ میدهد.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اظهار داشت: کارکرد احزاب سیاسی ایجاد هماهنگی در درون سازمان دولت و میان مردم و دولت است؛ و معرفی نخبگان به جامعه و به ویژه معرفی کاندیداهایی که قابلیت تحقق اهداف و آرمانهای مورد ادعای سازمانهای سیاسی را دارند. نکته بسیار مهم دیگر این است که باید به این نکته هم از لحاظ تئوریک توجه داشته باشیم که جهتگیری سازمانها منحصرا جهتگیری معطوف به توسعه نیست. سازمانها میتوانند ابزارتحقق یا تسریع اضمحلال هم باشند.
وی تأکید کرد: اینکه سازمانها ما را به سمت توسعه پیش میبرند یا به سمت اضمحلال، تابع کیفیت نهادها است. اینکه سازههای ذهنی ما تقبیح کننده یا تحریک کننده همکاری باشد، خیلی تعیین کننده است و اینکه نظام قاعدهگذاری ما شکلگیری سازمانهای خلاق و مولد را در اولویت قرار میدهد یا شکلگیری فعالیتهای سازمان یافته مافیایی و شبه مافیایی را ترویج میکند، مسیر توسعه یا اضمحلال را مشخص میکند. در مورد نظام توزیع منافع هم کلیدیترین مسأله، درک از عدالت است و اینکه برخورداریها باید چه تناسبی با شایستگیها داشته باشد. همه اینها تابع «کیفیت نهادی» است.
مؤمنی افزود: نکته بسیار حیاتی و سرنوشتساز دیگری که در این زمینه مورد توجه قرار میگیرد، این است که این سازههای ذهنی و نظام قاعدهگذاری و نظام توزیع منافع، در سمیر حرکت به سمت توسعه یا اضمحلال چه نسبتی با مردم و مشارکت مردم در نظر میگیرند؟ مشارکت اکسیری است که در آن میتوانید هزینههای هماهنگی را به حداقل برسانید، امکان توزیع عادلانهتر منافع را تضمین کنید، قدرت انعطاف سیستم در برابر تغییرات را بالا ببرید و پایداری سیستم را هم تضمین کنید.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی یادآور شد: چیزی که تقریبا عموم متفکران توسعه روی آن توافق دارند این است که مهمترین مشخصه دانش ضمنی و ظرفیت سازمانی این است که قابل وارد کردن نیست و باید از طریق یادگیری بازی همکارانه، از تولد تا مرگ تمرین و درباره آن فکر و کار شود. از این زاویه گفته میشود که ظرفیت سازمانی تابع طول عمر سازمانها و مقیاس فعالیت بنگاهها و سازمانها است. با کمال تأسف در ایران، ما از هر دو زمینه وضعیت بسیار اسفباری را تجربه میکنیم. اوضاع و احوال سازمانهای سیاسی و بنگاههای اقتصادی ما از این نظر شبیه همدیگر است.
وی با تأکید بر اینکه باید «ظرفیتهای سازمانی» را به عنوان تنگنای اصلی توسعه در نظر بگیریم، تصریح کرد: «سازه ذهنی کوتهنگر» در عصر شتاب تاریخ وحشتناکترین لطمهها را به حیثیت و اعتبار کشورمان و حکومت و مردمش و دین این جامعه میزند و یکی از لوازم حیاتی برونرفت از گرفتاریها در این زمینه این است که انرژی بایستهای برای فهم پدیده «شتاب تاریخ» بگذاریم. همان طور که در مورد ظرفیتهای سازمانی گفته میشود در عصر شتاب تاریخ مهمترین کارکرد سازمانها این است که قدرت انعطاف برای مواجهه خردورزانه، مؤثر و به موقع در برابر تغییرات را پدیدار میکند.
مؤمنی ادامه داد: در جای خودش میشود توضیح داد که ما چه لطمههای وحشتناکی از نظر این تصلب و فقدان قدرت انعطاف، چه در ساحت اندیشه علمی، چه در ساحت اندیشه دینی و چه در ساحتهای مختلف حیات جمعی، در عرصه عملی داریم تجربه میکنیم. در مورد شتاب تاریخ هم به همین بسنده میکنم که متفکران بزرگ توسعه، مثالهای خیلی حیرتانگیزی میزنند از باب اینکه بگویند سرعت و شتاب تغییرات در حیات جمعی انسانها چه ابعادی پیدا کرده است.
وی تصریح کرد: بین اولین و دومین اختراع بشر ۱۵۰۰ سال فاصله بوده ولی الآن درهر ثانیه بیش از یک اختراع جامعه بشری ثبت میشود. در قرن ۱۹ طول عمر هر تکنولوژی ۱۱۰ سال بوده ولی الآن طول عمر هر تکنولوژی دارد به یک ماه و بلکه زیر یک ماه متنزل میشود. به اعتبار پدیده «شتاب تاریخ» که مهمترین مشخصه قرن بیست و یکم در نظر گرفته میشود، هیچ متغیری به اندازه ظرفیتهای سازمانی نقش سرنوشتساز برای کشورها بازی نمیکند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علام طباطبایی گفت: بزرگترین عامل بیچاره کننده ایران این بوده که از نخستین موج انقلاب صنعتی تا امروز، حکومتگران گرامی ایران همواره سازمانیابی مردم در حیطههای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع برای حکومت تهدید به حساب میآورند و بنابراین بیش از مردم، حکومتهای ما نیازمند این بلوغ هستند و متأسفانه حکومتهایی که در دو قرن گذشته تجربه کردهایم از این نظر هیچ تفاوتی با همدیگر نداشتهاند و به همین خاطر است که از جنبه اندیشهای «آگاهسازی حکومت» در این زمینه خیلی حیاتی است.
وی افزود: به خصوص در این ایام که سالگرد فروپاشی رژیم پهلوی و برآمدن انقلاب اسلامی است، حکومت ما باید بفهمد و هر لحظه که در این زمینه تأخیر کند هم خودش را به چالش میکشد و هم هزینه فرصت توسعه را به طرز فاجعهآمیزی برای ایران افزایش میدهد. وقتی جهش قیمت نفت اتفاق افتاد، یکی از تصمیمات شاه سرکوب مطلق همه سازمانهای سیاسی منتقد بود. چون همه سازمانهایی که میتوانستند کارکرد کلیدی و سرنوشتساز داشته باشند و حلقه وصل بین شهروند و حکومت را فراهم سازند، به دست خودش از بین برده بود، باب گفتوگوی او با مردم از بیخ و بن بسته شد و بنابراین فروریخت. من خیلی امیدوارم که ما مجبور به پرداخت مجدد هزینههای غیر قابل برگشت نباشیم.
ابراهیم عباسی نیز در این نشست با اشاره به اینکه «توسعه» در ایران دغدغه مهمی است که هم رشتههای اقتصاد و هم رشتههای علوم سیاسی و مدیریت و حقوق و حتی فنی مهندسی به آن میپردازند، گفت: بعضی افراد میگویند ۴۰۰ سال الگوهای توسعه در ایران بوده و بعضیها صحبت از ۲۰۰ سال میکنند. هر مدل و الگوی توسعهای هست، در ایران به نوعی پیاده شده است. دوره آقای هاشمی رفسنجانی به نوعی از بالا به پایین یا تجدد آمرانه بود و دوره آقای خاتمی دموکراسیزاسیون را طی کردهایم و سرمایهداری سیاسی و اقتصاد توزیعی را در دوره آقای احمدینژاد تجربه کردیم.
عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز تأکید کرد: به نظر مشکل اصلی پارادایم حاکم بر تئوریهای توسعه در ایران بوده و ما به یک شیفت پارادایمیک برای توسعه در ایران نیاز داریم. پرداختهایم به اینکه رشد پیدا کنیم، حکمرانی خوب بیاوریم و سرمایه انسانی بیاوریم، اینها نتایج توسعه هستند. اصل اساس توسعه، پیکربندی منظومه توسعه است.
خیلی مهم است که بررسی کنیم چرا تجربههای تاریخی به نتیجه نرسید. این خیلی مهم است که همه پاسخها هم از درون سرزمین غرب میآید. یعنی ما داریم یک الگوی توسعه برای ایران میآوریم که مختصاتش را از تاریخ و جغرافیای غرب میگیرد؛ راز عدم پاسخگویی و بیثباتیاش همین است.
وی ادامه داد: ایران عربستان یا ترکیه نیست. ایران یک نظم تمدنی داشته و به نظر انقلاب اسلامی برای پاسخگویی به این نظم تمدنی ظرفیت لازم را داشت؛ چون بر اساس یک آموزههای تعالیبخش انقلاب به پیروزی رسید. هدف اصلی انقلاب اسلامی «تعالی» مردم و جامعه ایران بود. شاید مهمترین و بهترین الگوی توسعه سیاسی را شهید بهشتی با حزب جمهوری اسلامی بنا نهاد. در کتابهای شریعتی هم میشود این را به دست آورد. چون نظریات توسعهای که تاکنون در ایران داده شده، همه بر امتناع توسعه و عدم شکلگیری توسعه در ایران تأکید کردهاند.
عباسی اظهار داشت: ما باید به سمت «امکان توسعه» و راه حل آن برویم. این امکان از کجا به دست میآید و سازوکارهای آن چیست؟ چرا از درون مختصات تاریخی و جغرافیایی ایران یک الگوی توسعه بیرون نیاوریم؟ «توسعه به مثابه نظم تمدنی» به چه معنا است و چه سازوکارهایی میتواند داشته باشد؟ اگر الگویی از درون پدید بیاید، جامعه ایران احساس همزادپنداری با آن خواهد کرد؛ همان طور که با انقلاب اسلامی کرده است. چون میگوید بالأخره جمهوری اسلامی و مدیران آن از درون جامعه ایران هستند.
وی تأکید کرد: از معجزات است که با این همه ناکارآمدی و شاخصهای تورم و اقتصاد، ممکن است راز تداوم جمهوری اسلامی همین باشد. جامعه یک چیزهایی در اندیشههای امام خمینی(ره)، شهید بهشتی، شهید مطهری و شریعتی میدید که به اینها پاسخ میداد؛ و ما از اینها فاصله گرفتهایم.
بنابراین مشکل ما یک نظریه ایرانی برای توسعه است؛ که مبتنی بر این مختصات تاریخی و جغرافیایی باشد. این به عنوان یک پروژه در دانشگاه شیراز دارد کار میشود و جمعی از ما و دانشجویان داریم این کار را پیش میبریم و امیدواریم از نظرات صاحبنظران توسعه در این مسیر استفاده کنیم.
عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز افزود: ما الآن نیاز به یک روایت کلان داریم تا در چهارچوب آن بتوانیم توسعه را با مختصاتش تعریف کنیم. اصلا بحث نژادپرستی نیست؛ ولی تاریخ و جغرافیای ایران متفاوت است. اینجا یک نظم تمدنی داشته با کشوری که چند صباح بیشتر بیرون نیامده مثل قطر، کویت و عربستان متفاومت است. بنابراین شرایط امکانی توسعه نیاز به یک تغییر پارادایمیک در ماهیت دولت دارد و ما باید ماهیت دولت در ایران را دوباره مفهومپردازی کنیم. از ماهیت دولت مبتنی بر تغلب به ماهیت دولت مبتنی بر منطق حکمرانی تغییر بدهیم.
وی یادآور شد: متأسفانه «دانشگاه ملی» در ایران نداریم؛ دانشگاهی که مسألهاش ایران باشد. به جرأت به شما میگویم که شاید ۱۰ درصد از پایاننامههای علوم سیاسی و حقوق هم در مورد ایران نباشد. جامعهشناسی نسل سوم تازه دارد وارد دانشگاههای ما میشود و متأسفانه به آن کمتوجهی میشود. الگوی چینی مخصوص چین و الگوی غربی هم مختص غرب است؛ ما باید یک الگوی ایرانی در ضمن تعامل با جاهای دیگر داشته باشیم. اینکه امروز غرب میخواهد راههای ایران بسته شود، چون میداند اگر راههای ایران وصل شود این ملت ققنوسوار بلند میشود.
انتهای پیام/