چرا صنعت دروغ در ایران کار میکند؟
چرا صنعت دروغ در ایران کار میکند؟
به بهانه بازگشت کذّاب گریان به جایگاه خطیب جمعه!
حسین وفاپور (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
بازگشت صدیقی به نماز جمعه با آن پرونده مشعشع، موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت؛ درحالی که برای اتهامات بسیار کمتر از آن حکم اعدام صادر میشود و یا برای ۳ دقیقه صحبت انتقادی از حاکمیت در یک برنامه مجازی، سخنران برای بیش از یک سال به زندان میافتد، چگونه میتوان از چندین جرم ایشان خصوصا دروغگویی او اغماض کرد.
وقتی سال ۸۸ برادر عزیزم دکتر فاتح عبارت دقیق، رسا و گویای امپراطوری دروغ را در توصیف دولت مستقر بکار برد، عدهای حتی از دوستان نزدیک برآشفتند که این تهمتی بزرگ به دولت خدمتگذار است ولی گذر زمان درستی این ادعا را برای همگان ثابت کرد و همه دانستند که ریشه اصلی دولت منحرف، دروغ است و متأسفانه آن دولت با حمایت و سرمایه بزرگان نظام، چه سنت سیئهای را در این کشور بنا نهاد.
امروزه داستان صدیقی نشان داد که صنعت دروغ در ایران ریشهای جدیتر دارد و اکنون دروغ به عنوان یک صنعت جدی در سیاست و اقتصاد به خوبی کار میکند و صاحبان این صنعت به قول مهندس موسوی میتوانند به چشمان میلیونها مخاطب زل بزنند، دروغ بگوید، روز را شب کنند، کیسه خود را پر کنند و کماکان در بالاترین مقامهای این نظام از امامت نماز جمعه گرفته تا عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور جدی داشته باشند.
واقعا برای حامیان سینه چاک این طیف، سوال نیست که چرا با وجود اثبات دروغگویی برخی از دولتمردان باز هم آنان در مسندهای مختلف و تصمیمساز حضور دارند و دیگر مقامات نیز علیرغم اثبات دروغگویی در موارد مختلف، هنوز اقدامی در محکومیت ایشان انجام ندادهاند. مگر میشود در نظامی که داعیه دیانت و اخلاق را دارد، دروغگویان چنین ارج و قربی داشته باشند و صنعت دروغشان به این خوبی در این کشور، موفق عمل کند؟
اکنون صنعت دروغ در کنار صنعت رشوه به یکی از صنایع جدی در نظام ایران تبدیل شده است. صنعت رشوه به حدی جدی شده که اخیرا فتوایی هم برای آن صادر شده و میرود به امری روزمره در ادارات ما تبدیل شود. نمونه اخیر موفقیت صنعت دروغ، قضیه آقای صدیقی است که علیرغم اثبات دروغگویی در موارد مکرر و اجبار به رد مال حرام، باز هم در جایگاه بالای امامت نماز جمعه جا دارد و میتوان او را به عنوان مصداقی بارز برای کارآمدی صنعت دروغ در ایران معرفی کرد.
به عنوان ریشهیابی این پدیده فقط به چند مورد آن اشارهای مختصر میشود:
دال مرکزی شیعهی برساختهی تاریخی، صرف ولایت و دوستی ولی است و عمل به اخلاق و شریعت و حتی دستور همان ولی، اهمیت چندانی در این دال مرکزی ندارد. بر این اساس است که شخص شیعه میتواند تمام سال را غرق در گناه و بیاخلاقی باشد و سرآخر با قطره اشکی به اندازه بال مگس، رستگار شود و در مقابل اگر انسانی به تمام بشریت خدمت کند و عمر و ثروت خود را وقف انسانها کند ولی ولایت نداشته باشد، قطعا رستگار نخواهد بود.
دال مرکزی جمهوری اسلامی نیز، صرف دفاع از نظام است و محور بودن سرسپردگی به نظام بر هر امر دیگری تقدم دارد. هرکس مدافع اصل نظام باشد، هر خطا و حتی جنایتی مرتکب شود قابل اغماض خواهد بود و کماکان از بالاترین جایگاهها برخوردار خواهد بود. نمونه بارز آن را در آن قاری معروف، آن قاضی معروف، آن واعظ اهانتکننده معروف و این خطیب معروف دیدهایم.
خروجی تلاقی این دو دال مرکزی در جمهوری اسلامی، امثال صدیقی و بسیاری همانند موارد ذکر شده است که در این سیستم به وفور یافت میشود. در این سیستم است که چون صدیقی محب ولی و مدافع نظام است، اگر به چشم میلیونها ایرانی نگاه کند و دروغ بگوید و میلیاردها تومان مال بیتالمال را مال خود کند، هیچ عذری بر او نیست و به جای محاکمه و دادگاهی در دادگاههای اقتصادی و به صورت ویژه، با او برخورد مؤمنانه میشود و مجدد به جایگاه بالای خطابت نماز جمعه بازمیگردد.
در این سیستم فاسد است که تو میتوانی تمام سال را با دزدی و مال مردم خوری به آلاف و الوف برسی ولی با یک دهه خرج امام حسین، خود را تطهیر کنی و در دو دنیا رستگار باشی.
ریشه محوری دیگر این بلیه و نهادینه شدن آن در نظام، جابجایی اولویتهای دینی از نظر نظام و اولویت یافتن امور غیر اولیتدار بر دیگر امور حتی بر انجام خود شریعت و عمل دستورات اخلاقی آن است.
وقتی فلسفه اصلی دین که همانا انسانسازی است، تحت عنوان پرداختن به ظواهر شریعت گم میشود، داستان به همین جا ختم میشود. وقتی حجاب که نه جزو اصول دین است و نه جز فروع دین، میشود اساس سیاست داخلی نظام جمهوری اسلامی و تمام ارکان نظام برای داستان حجاب بسیج میشوند و به هزینه بیآبرویی دین و دولت به دنبال حل آن هستند ولی برای حل نهادینه شدن صنعت دروغ در این نظام، که از نظر دین، مبنای تمام انحرافات اخلاقی دیگر است، هیچ اقدام جدی انجام نمیشود، نظام گرفتار این شرایط میشود.
چنین است که به مرور دروغ نه تنها جزو فرهنگ مردم عامه نیز میشود، بلکه صنعتی میشود که در اقتصاد به عنوان یک بیزینس جدی در مملکت کار میکند. برخلاف آنچه در دولتهای سکولار جهان شاهد هستیم؛ که اثبات کوچکترین دروغ یک مسئول، او را از همه جایگاههای سیاسی و مواهب آن محروم میکند، با کمال تأسف در نظام اسلامی شیعی، افراد دروغگو به صرف ادعای دفاع از نظام و سرسپردگی به سیستم، از جایگاه ویژهای برخوردار هستند.
به نظر میرسد این انحراف میتواند توسط خود علمای دین اصلاح شود و آن هم دعوت به بازگشت اولویتهای دینی به جایگاه اصلی خود است، اینکه اذعان کنند از نظر خود دین، دروغگو بودن شخص، انحرافی بسیار بزرگتر از مثلا بیحجاب بودن او یا امور دیگر کم ارزشتر است.
امید که چنین شود.
انتهای پیام/