برندهها و بازندههای روی کار آمدن طالبان در افغانستان/ایران و هند بازنده و چین و پاکستان برنده میدان افغانستاناند
قاسم محبعلی دیپلمات پیشین ایران در نشستی در انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها روایت کرد:
برندهها و بازندههای روی کار آمدن طالبان در افغانستان/ایران و هند بازنده و چین و پاکستان برنده میدان افغانستاناند
مدرسین پرس-کیاوش حافظی: برنده و بازنده اصلی روی کار آمدن طالبان در افغانستان کدام کشورها هستند؟ یک دیپلمات بازنشسته و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی معتقد است ایران و هند بازنده و چین و پاکستان برنده میدان افغانستاناند. قاسم محب علی از سال ۱۳۶۰ با دعوت مهندس میرحسین موسوی، وزیر امور خارجه وقت وارد وزارت خارجه شد و در سال ۸۹ بازنشسته شد.
او که هفته گذشته میهمان مجازی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها بود، تحلیل جامعی از وضعیت افغانستان کنونی ارائه کرد. در ادامه گزارش این رویداد را میخوانید.
جمعآوری نظرات دیپلماتهای سابق به تنظیم سیاست موفق درباره افغانستان منجر شد
این دیپلمات بازنشسته گفت: در شرایطی که روسها افغانستان را اشغال کرده بودند، وزارت خارجه و دولت وقت در خصوص افغانستان نسبتاً موفق عمل کرد.
محب علی تأکید کرد: هر یک از کشورهای جهان مزیتها و کاستیهایی دارند که حتی با وجود تغییر حکومت آنها را میتوان در همان چارچوب تحلیل کرد. او افزود: افغانستان هم کشوری با اهمیت ژئوپلیتیک است؛ قرارگیری این کشور در حد فاصله ایران، پاکستان و سایر همسایگان به موقعیت این کشور در سیاست بینالملل اهمیت میبخشد. افغانستان کشوری «محاط در خشکی» است؛ کشورهای محاط در خشکی لزوماً برای مناسبات خارجی خود نیازمند استفاده از فضا و خاک کشورهای همسایه هستند. این موضوع، در سیاست داخلی و خارجی برای آنها الزاماتی وارد میکند که اگر به این الزامات توجه نکنند، در اداره کشور خود دچار مشکلاتی خواهند شد.
افغانستان تا زمان فروپاشی شوروی منطقه بیطرف شرق و غرب بود
این تحلیلگر سیاست خارجی با مروری بر تاریخ معاصر افغانستان گفت: این کشور تا قبل از فروپاشی شوروی، مرز بین شرق و غرب بود که اصطلاحاً به آن منطقه بیطرف میگفتند. از یکسو شوروی و بلوک شرق قرار داشتند و از سوی دیگر ایران و پاکستان بهعنوان متحد نظامی زنجیرهای را از شمال اروپا تا آسیای غربی و حتی جنوب شرقی آسیا تکمیل میکردند. ایران عضو کلیدی پیمان سنتو و تنهاترین و اساسیترین همسایه افغانستان بود. از آنجاییکه افغانستان و پاکستان مشکل سرزمینی داشتند و روابط خوبی بین این دو حاکم نبود، ایران کشور ترانزیت افغانستان به شمار میآمد؛ ۲۰ درصد بندر خرمشهر به افغانستان اختصاص داشت و تقریباً همه روابط تجاری افغانستان بهجز روابط محدود این کشور با شوروی از طریق ایران انجام میشد.
اگر دولت افغانستان نتواند با اقوامش ارتباط برقرار کند، با همسایگانش نیز مشکل خواهد داشت
او با بیان اینکه افغانستان کشوری چندقومی چند مذهبی و چندزبانی محسوب میشود گفت: بهجز قوم هزاره، همه اقوام در افغانستان فراسرزمینی محسوب میشوند. به عبارت دیگر در همسایگی افغانستان کشور، منطقه یا ایالتی به نام هر یک از اقوام افغانستان است. مثل تاجیکها در تاجیکستان، ترکمنها در ترکمنستان، ازبکها در ازبکستان، پشتوها در ایالت سرحدی و بلوچها در بلوچستان.
محب علی در ادامه گفت: فقط هزارهها که شیعه هستند و در کوههای مرکزی افغانستان قرار دارند ارتباطات خارجی ندارند. از این منظر تحولات داخلی افغانستان با همسایگانش بهطور مستقیم با هم در ارتباط است. اگر دولتی در این کشور نتواند با اقوام متعدد ارتباط برقرار کند مناسباتش با همسایگان نیز دچار مشکل خواهد شد.
مداخله نظامی روسها سرآغاز بحرانها در افغانستان شد
این دیپلمات بازنشسته افزود: تا زمان شروع انقلاب اسلامی در ایران که یک قدرت منطقهای و نظامی متکی به غرب در حال تضعیف شدن بود، افغانستان به منطقهای بیطرف بین شرق و غرب تبدیل شده بود. ثبات دوره ظاهرشاه در افغانستان نیز بر همین اساس بود؛ طرفین توافق کرده بودند که در امور داخلی افغانستان دخالت نکنند و استقلال این کشور را به رسمیت بشناسند. وقتی روسها احساس کردند این زنجیره در حال پاشیدن است، حزب کمونیست افغانستان کودتا کرد و چون این حزب از دو شاخه فارس و پشتو تشکیل شده بود و این دو شاخه نتوانسته بودند با هم تعامل داشته باشند، سه کودتای پیدرپی رخ داد و اوضاع در این کشور به هم ریخت. به دلیل این بههمریختگی و یا شاید هم بر اساس برنامهریزی قبلی، روسها مداخله نظامی انجام دادند.
محب علی با بیان اینکه مداخله نظامی شوروی عملاً ساختار منطقهای و توافق بینالمللی را به هم ریخت گفت: مداخله نظامی روسها سرآغاز بحران جدید در افغانستان بود که همچنان ادامه دارد. آن زمان غرب برای ایستادن در برابر هجوم شوروی و ممانعت از آن به سمت جنوب یک انتخاب داشت. در ایران یک انقلاب اتفاق افتاده بود و پاکستان تنها گزینه پیش روی غرب بود.
پاکستان؛ تنها گزینه پیش روی آمریکا
این کارشناس سیاست خارجی همچنین افزود: مداخله شوروی نتیجه دیگری هم در پی داشت: قبل از این مداخله، ساختار اجتماعی و سیاسی افغانستان بر اساس روسای قبایل بنا شده بود و قدرتهای میانه در اختیار قوانین و روسای قبایل بود. حکومت مارکسیستی زمینها را تقسیم کرد و خوانین را سرکوب یا وادار به مهاجرت کرد. تنها نیروی باقیمانده در افغانستان ملاها یا روحانیون مذهبی بودند. سران قبایل عموماً به پاکستان مهاجرت و از فضای لجستیکی و مدارس پاکستان و کمک مالی عربستان استفاده کردند. عموم روسای قبایل بهجز دو حزب اسلامی حکمتیار و جمعیت افغانی که گرایش اخوانی داشتند، ملاها و سلفیهای تندرو بودند.
این دیپلمات بازنشسته وزارت خارجه با یادآوری اینکه پاکستان تنها انتخاب آمریکا و غرب بود افزود: غربیها از این طریق وارد افغانستان شدند و نقش یک شورشگر را ایفا کردند. برژینسکی در یک سخنرانی در افغانستان به آنها میگوید ما از شما دعوت کردیم که از ایمان در برابر الحاد دفاع کنید. اما پس از یازده سپتامبر آمریکاییها بهرغم مخالفت پاکستان، حکومت طالبان را ساقط و القاعده را سرکوب کردند و یک دولت جمهوری که ایران هم در آن نقش داشت به وجود آوردند. البته آن زمان اروپاییها از یک حکومت مشروطه استقبال میکردند و اعتقاد داشتند حکومت جمهوری در افغانستان جواب نمیدهد. در عمل هم جمهوری ناقصی به وجود آمد که جواب نداد و نهایتاً رأی نبود که نتیجه را تعیین میکرد بلکه مداخله یا میانجیگری به تقسیم قدرت در افغانستان منجر میشد.
افغانستان با کمک نیروهای خارجی اداره شد
این تحلیلگر مسائل سیاست خارجی با بیان اینکه افغانستان در طی بیست سال گذشته با کمک نیروهای خارجی اداره میشد گفت: در افغانستان هم دولت و هم نیروهای مخالف و رهبران احزاب با کمکهای خارجی زندگی میکنند. این کمکها طبیعتاً به گسترش فساد در افغانستان انجامید. حتی بسیاری از پولهایی که وارد افغانستان شد، در این کشور هزینه نشد بلکه از افغانستان خارج شد.
او با اشاره به ادعای آمریکاییها که دو تریلیون دلار برای افغانستان هزینه شده است گفت: اگر این دو تریلیون دلار در اقتصاد افغانستان وارد شده بود، باید اقتصاد این کشور شکوفا میشد، درصورتیکه تغییر چشمگیری اتفاق نیفتاد. این پول بیشتر هزینه ارتش و شرکتهای آمریکایی – درواقع درون سیستم اقتصادی آمریکا – هزینه شد و نه سیستم افغانستان.
سیاست «ثبات در افغانستان» از سوی ایران تغییر کرد
محبعلی با اشاره به همکاری ایران با آمریکا در موضوع افغانستان گفت: ایران در غیاب پاکستان – که پشتیبان طالبان و القاعده بود- توانست همکاری کوتاهمدتی با آمریکا داشته باشد اما نه آمریکاییها و نه طرف ایرانی این همکاری را ادامه ندادند. با محور شرارت خواندن ایران از سوی آمریکا این همکاری به هم خورد، سیاست ثبات در افغانستان نیز از سوی ایران تغییر کرد و به این سمت رفت که آمریکا در افغانستان موفق نشود. پاکستان هم همین سیاست را داشت. پاکستانیها هم که از موقعیت بسیار ناراضی بودند، موضع علنی نداشتند اما در خفا با کمک ارتش و نیروهای اطلاعاتی پاکستان از طالبان حمایت کردند و اجازه ندادند افغانستان ثبات پیدا کند.
آمریکا در اواخر دولت بوش، دنبال یک خروج آبرومندانه از افغانستان بود
به باور این تحلیلگر مسائل سیاست خارجی، آمریکاییها با یک برنامه درازمدت به افغانستان وارد نشده بودند بلکه در ورودشان به افغانستان فقط عکسالعملی انتقامجویانه از یازده سپتامبر بود. او میگوید: دولت بوش زمانی که بر سر کار آمد، مهار چین را دستور کار خود قرار داده بود؛ اما یازده سپتامبر جهت سیاست خارجی آمریکا را به سمت خاورمیانه تغییر داد. آمریکا سپس بعد از افغانستان وارد عراق شد و بعد از سقوط صدام در این کشور ماند. با این حال آمریکا در اواخر دولت بوش، دنبال یک خروج آبرومندانه از افغانستان بود.
محب علی افزود: دولت اوباما هم در ابتدا نیروهای خود را در افغانستان افزایش داد که بتواند خروج آبرومندانه را مهیا کند اما این موضوع به موفقیت منجر نشد. دولت ترامپ این موضوع را جدیتر گرفت و نهایتاً با همکاری CIA و ISI ، شش زندانی طالب که ملابرادر یکی از آنها بود، آزاد شدند. مذاکراتی جدی در سال ۲۰۱۹ با طالبان آغاز شد و در فوریه ۲۰۲۰ به توافقنامهای بین طالبان و آقای خلیلزاد به نمایندگی از آمریکا انجامید. این موافقتنامه با طالبان امضا نشد بلکه با امارت اسلامی افغانستان امضا شد. در متن موافقتنامه بارها از «امارت اسلامی» استفاده شده است. اما هیچ اشارهای به نام دولت مستقر نشده است. یعنی آمریکا در توافق با طالبان عملاً پذیرفته بود که این ساختار دیگر آیندهای ندارد و ساختار آینده توسط طالبان و یا با مشارکت آنها تشکیل میشود.
این دیپلمات سابق ایران افزود: در این موافقتنامه، طالبان فقط آتشبس با آمریکا را میپذیرد و نه آتشبس در میدان را. آمریکاییها آتشبس در میدان را به آینده موکول کرده بودند که خود طرفهای افغانستانی به آن دست پیدا کنند. آمریکاییها در این موافقتنامه دو چیز دریافت کردند؛ یکی آنکه طالبان امنیت آمریکا و متحدانش را تضمین کند و دیگر آنکه امارت اسلامی افغانستان تضمین کند که حکومت بعدی افغانستان امنیت آمریکا و متحدان این کشور را تهدید نخواهد کرد. در این موافقتنامه حتی نامی اشارهای به منافع آمریکا نشده است؛ منافع واژهای گستردهتر از امنیت است؛ امنیت بیشتر فیزیکی و نظامی تلقی میشود اما منافع شامل مسائل دیگری هم میشود.
آمریکا دوباره پاکستان را انتخاب کرد
قاسم محب علی معتقد است: آمریکا در توافق ۲۰۲۰ با طالبان عملاً پذیرفته است که افغانستان را به طالبان تحویل دهد. چگونگی آن در میدان بحث جداگانهای بود. اما ارزیابی سازمان سیا این بود که این روند شش ماه طول خواهد کشید. اما از سه ماه پیش وقتی آمریکا اعلام کرد که قرار است ۵۰ هزار نیروی خود را از افغانستان خارج کند، یک قرینه و نشانه دیگری از آن بود که آمریکاییها علاوه بر توافق در عمل نیز پذیرفتهاند که این دولت باقی نمیماند و طالبان قدرت را به دست خواهد گرفت. در این شرایط آمریکا مجدداً پاکستان را انتخاب کرد. بحرانی شدن روابط آمریکا با ایران و برآورده نشدن انتظارات واشنگتن در رسیدن به توافق در مورد برنامه هستهای ایران آمریکا را مجدداً به انتخاب گزینه پاکستان برد. کشورهای کوچک شمال چنین توانایی نداشتند ضمن آنکه آمریکا علاقهای نداشت افغانستان را به روسیه و چین واگذار کند. بهاینترتیب پاکستان دوباره نقش کلیدی پیدا کرد.
او افزود: طالبان برخلاف دهه هفتاد این بار طراحی هوشمندانهای انجام داد و بهجای پیشروی از داخل، سراغ مرزها بهویژه مرز ایران رفتند که امکان دسترسی به تدارکات و لجستیک برای مخالفان داشت. سپس مرزهای ترکمنستان و تاجیکستان را بستند و بهتدریج شروع کردند با ترکیبی از دیپلماسی، سیاست و نظامیگری و همچنین با کمک عناصر داخل دولت اشرف غنی و ارتش کار پیشروی خود را تکمیل کنند.
امکان تسلط هیچ ارتشی بر کل افغانستان وجود ندارد
این دیپلمات پیشین در پاسخ به چرایی ایستادگی نکردن ارتش افغانستان در برابر طالبان گفت: سران ارتشی که آمریکا تشکیل داده بود عموماً پشتو بودند و بیشتر سربازها بودند که به اقوام دیگر تعلق داشتند. سران که فهمیده بودند آمریکا افغانستان را تقریباً به طالبان و گروه پشتونگرای طالبان واگذار کرده حاضر به درگیری با طالبان نشدند. ضمن آنکه تماسهایی که از پاکستان، طالبان و کشورهای عربی مثل قطر فراهم شده بود باعث شد طالبان بدون درگیری عمده و در یک وضعیت غیرقابلپیشبینی موفق شود و عمده مراکز استانها، ایالتها و پایتخت را تصرف کنند. البته این بدان مفهوم نیست که طالبان بر همه جای افغانستان مسلط هستند چراکه جغرافیای افغانستان اجازه نمیدهد گروهی بر همه افغانستان تسلط پیدا کند. بهویژه آنکه عموم مردم افغانستان روستانشین هستند و شاید شهرنشینان بیشتر از ۳۰ درصد نباشند. بهاینترتیب امکان تسلط بر همه مناطق برای هیچ ارتشی فراهم نیست.
محب علی با بیان اینکه عمده مناطق تصرفشده از سوی طالبان مربوط به چهار شهر بزرگ کابل، قندهار مزار شریف و هرات است گفت: همیشه و در طول تاریخ برای هر دولتی که توانسته این چهار شهر را در اختیار داشته باشد، عنوان شده که افغانستان را اداره میکند ولو آنکه بر جاهای دیگر مسلط نبوده است.
او در ادامه به وضعیت آمریکا در افغانستان پرداخت و گفت: آمریکاییها بنا بر سیاستهای بزرگ خود که از سال ۲۰۰۰ شروع شده بود و اخیراً هم با تشدید اختلافات گسترش پیدا کرده بود و این تحلیل امنیت ملی که تهدیدها به ترتیب چین، روسیه ایران و کره شمالی هستند لازم داشتند که اشتغالات خود را در خاورمیانه کاهش دهند و به مسائل بزرگتر بپردازند. آنها با توجه به آشنایی که در طی سالهای گذشته با وضعیت افغانستان و ژئوپلیتیک این کشور در پیدا کردند، متوجه شدند که هرکسی که وارد افغانستان شود، اگر منافع قدرتهای ذینفع تأمین نشود این قدرتها به بیثباتسازی دست میزنند. آنها هم میخواستند از این باتلاق خارج شوند و هم آنکه صحنه بازی را در این کشور عوض کنند و بهجای آنکه مدافع باشند بهعنوان مهاجم بیثبات ساز تبدیل شوند.
پاکستان برنده و ایران بازنده اصلی روی کار آمدن طالبان
مدیرکل خاورمیانه و شمال آفریقا در وزارت خارجه پاکستان را برنده اصلی وضعیت کنونی افغانستان خواند و گفت: اگر نگوییم در درازمدت، پاکستان دستکم در کوتاهمدت برنده اصلی افغانستان است. پاکستان در افغانستان سه راهبرد دارد. پاکستان افغانستان را بر اساس پشتوانه دفاعی خود در برابر هند تعریف کرده است. دوم آنکه میخواهد از مضیقه بین ایران و هند نجات پیدا کند و بتواند راهی به شمال پیدا کرده و بتواند با انتقال گاز از ترکمنستان و تاجیکستان منابع انرژی خود را تأمین کند. مساله سوم هم مساله آب است؛ سرچشمههای آبی برخی ایالتها در افغانستان است. پاکستان از به خاطر اختلافات مرزی با افغانستان هیچ قرارداد و توافقی با این کشور ندارد، همیشه نگران آن است که اگر دولت باثباتی در افغانستان شکل بگیرد، این دولت منابع آبی پاکستان را محدود خواهد کرد و بخش بزرگی از کشاورزی پاکستان دچار مشکل شود.
این دیپلمات سابق جمهوری اسلامی همچنین گفت: اگر بخواهیم بازندهای برای این قضیه تعریف کنیم، بهرغم خوشحالی مقامات کشورمان، ایران ازنظر اعتباری، موقعیت جغرافیایی، تجاری و ارزشهای فرهنگی، تاریخی و تمدنی، بازنده اصلی است. همچنین هند را میتوان بازنده دیگری قلمداد کرد. هند در این سالها تلاش بسیار زیادی انجام داده که از طریق بندر چابهار بتواند پاکستان را دور بزند و مسیر ترانزیتی جدیدی با افغانستان داشته باشد. دولت قبلی افغانستان و آمریکاییها به این موضوع علاقهمند بودند و اگر دقت کرده باشید بهرغم آنکه همه مسائل ایران تحریم شد، سرمایهگذاری در بندر چابهار، توسعه این بندر و خط آهنی که قرار بود از افغانستان با سرمایهگذاری هندیها کشیده شود تحریم نشد. این نشان میداد که آمریکاییها نمیخواهند همه تخممرغهای خود را در سبد پاکستان و یا در سبد تحت نفوذ روسیه در شمال بگذارند. آنها به راه ایران امیدوار بودند اما طرف ایرانی به این موضوع توجهی نداشت.
محب علی البته معتقد است: طالبان نمیخواهد همه زندگی خود را به پاکستان وصل کند. آنها قبلاً این هوشمندی را داشتند و سعی میکردند با ایران هم بهعنوان یک امکان جدید، ارتباط تجاری داشته باشند. اما طبیعتاً پاکستان این بار در صورت حضور طالبان در افغانستان دنبال مسیر عمده ترانزیتی خواهد بود. از سوی دیگر نیز چینیها میتوانند برنده باشند؛ اگرچه هدف آمریکاییها شاید در درازمدت این است که رقبا را در این حفره بکشانند، اما چینیها بهخصوص اخیراً که مساله معادن لیتیوم مطرح شد میتوانند از این موضوع بهرهمند شوند. لیتیوم بهعنوان فلز آینده مطرح شده که میتواند در قطعات الکترونیکی و خودروها مورداستفاده قرار بگیرد. در عین حال گزارشهایی وجود دارد که معادن لیتیوم افغانستان را نزدیک به دو تریلیون دلار برآورد میکند.
نگاه روسها به طالبان دوپهلو است
این تحلیلگر سیاست خارجی همچنین در ارتباط با وضعیت روسیه با طالبان گفت: روسها به طالبان نگاهی دوپهلو دارند؛ در عین حال که از خروج آمریکاییها استقبال کردهاند این نگرانی را دارند که این بحران از طریق طالبان به آسیای میانه کشیده نشود، چراکه طالبان بنا به تفکری که دارند، به جغرافیا معتقد نیستند و اساساً در ذهنشان به کشور باور ندارند؛ در همین راستا انتخابات برایشان مطرح نیست. آنها هرجا که در آن مسلمان وجود داشته باشد را سرزمین اسلامی میدانند. آسیای میانه با توجه به پیوندهای متعددی که با افغانستان دارد از نقاطی است که ممکن است طالبان بخواهد نفوذ خود را در آنجا گسترش دهد. حتی اگر آنها چنین علاقهای نداشته باشند جنبشهای معارض اسلامی در آسیای میانی مثل تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان با آمدن طالبان فضای ارتباطی خوبی پیدا میکنند و ممکن است آنها هم از فضای افغانستان برای تجهیز و آموزش استفاده کنند. حتی ممکن است گروههای اهل سنت تندرو از الجزایر گرفته تا اندوزی از فضای افغانستان استفاده کنند. اروپاییها هم بهغیراز مهاجرتهای وسیع، نگرانی گسترش تروریسم به شرق و اروپای قارهای را دارند. البته مسائل حقوق بشر هم مدنظر آنها هست.
ایران نباید در برابر طالبان قرار بگیرد
این دیپلمات پیشین ایران همچنین به بایدها و نبایدهای سیاست ایران در برابر طالبان پرداخت و گفت: عاقلانه نیست که ایران در برابر طالبان قرار بگیرد. شاید خیلی از طرفها مثل کشورهای عربی خلیج فارس علاقهمند باشند که ایران در برابر طالبان قرار بگیرد و آنها از طالبان بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار به ایران استفاده کنند. اما ایران ابتدا باید سیاست خود را بر سه پایه امنیت، منافع و سپس ارزشهای فرهنگی، تاریخی، تمدنی و زبانی بنا کند. بههرحال بخش بزرگی از مردم افغانستان با فرهنگ ایران زندگی میکنند، گذشته از مهاجرین، زبان فارسی مسالهای است که اگر پشتوها بر سر کار بیایند ممکن است آن را کنار بگذارند یا آن را تضعیف کنند. دیگری مساله قوم شیعه است. طالبان پس از روی کار آمدن در بهترین حالت شبیه رفتاری که ما با اهل سنت داریم را با شیعیان پیش میگیرد و اجازه حضور آنها را در ساختار نخواهند داد و این منافع و موقعیت ایران را تضعیف خواهد کرد.
آیا طالبان امروز همان طالبان ۲۰ سال پیش است؟
این تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به سوال یکی از حضار که درباره نسبت طالبان کنونی با طالبان گذشته پرسیده بود گفت: ما باید تغییر را در دوستی سیاسی طالبان ببینیم. طالبان هم با قطر و هم با ترکیه در ارتباط بوده است. تغییر در طالبان را در بخش میدان که عموماً جوانان آن را تشکیل میدهند میتوان مشاهده کرد. این نیروهای جوان که بین ۲۰ تا ۳۰ سال سن دارند دورههای قبلی را تجربه نکردهاند. طالبان جدید تشخیص دادهاند که در آن دوره وحشتافزایی کارآمد بود حتی پاکستانیها و عربستانیها در مذاکراتی که ما در گذشته با آنها داشتیم اذعان میکردند که طالبان موجودات خطرناکی هستند و از وحشتافزایی استفاده میکنند. اما آنها در این دوره تلاش میکنند از اطمینانبخشی استفاده کنند. اگر نه خیلی خوشبین و نه خیلی بدبین باشیم دستکم تا زمانی که تسلط کامل پیدا نکردهاند سعی در اطمینانبخشی دارند.
قاسم محب علی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا طالبان کنونی با القاعده و داعش مرزبندی دارند؟ گفت: آنها ازنظر فکری مرزبندی ندارند اما ازنظر تشکیلاتی بله. القاعده، داعش و طالبان با هم تفاوتهایی دارند. القاعده خود را یک جنبش سراسر اسلامی میداند و به جغرافیا خیلی اهمیت نمیدهد. اما داعش بیشتر الگوی سرزمین خاورمیانه و شام را مدنظر داشت. طالبان هم خود را بیشتر یک جنبش پشتو میداند. طالبان اعلام کرده که میخواهد یک امارت اسلامی تشکیل دهد. در امارت اسلامی مساله انتخابات وجود ندارد. قانون آن بر اساس شریعت خواهد بود. یعنی به قانون اساسی قبلی هم اعتقادی ندارند. ما در گذشته هم که با طالبان مذاکره میکردیم این را میگفتند که در اسلام چیزی به اسم انتخابات وجود ندارد و امیرالمؤمنین و شورای شریعت تصمیمگیرنده قانون هستند.
خوشبین نیستم طالبان ثبات و امنیت برقرار کند
رئیس پیشین اداره پنجم وزارت خارجه در پیشبینی اینکه آیا طالبان میتواند در افغانستان ثبات برقرار کند گفت: من در مورد طالبان هم خوشبین نیستم که بتواند ثبات و امنیت برقرار کند. آنها در ارتباط با زنان گفتهاند که آنها میتوانند در چارچوب شریعت درس بخوانند اما باید تفکیک جنسیت باید اتفاق بیفتد. چیزی که بعضاً در برخی دانشگاههای ایران هم اتفاق افتاده و از این نظر شاید نوعی همخوانیهایی با برخی جریانات افراطی مذهبی ما داشته باشند. اما مشکل بزرگ این است که آنها یک حکومت سنی خواهند بود و موردحمایت تقریباً همه جریانات اسلامگرایی که در سراسر جهان اسلام است قرار خواهند گرفت. یکی از آثار منفی این است که ممکن است طالبان اهل سنت ایران را بهخصوص در بلوچستان ایران را به استفاده از فضای افغانستان تشویق کند.
او در ادامه به ارتباطات ایران با طالبان پرداخت و گفت: از زمان ورود آمریکاییها به داخل خاک افغانستان، بین سپاه و طالبان ارتباطاتی برقرار شد. اسامه بنلادن در توصیهنامههایی که به رهبران القاعده میکند میگوید اگرچه ایران هممذهب ما نیست و کشوری فارس و مجوس است اما به دلیل اینکه ما بر سر موضوع آمریکا با هم اشتراک نظر داریم، میتوانید از فضای ایران استفاده کنید. اگر خاطرتان باشد تعدادی از عناصر آنها هم به ایران آمدند که ایران تعدادی از آنها را تحویل داد، با این حال بعضی از آنها هم در ایران ماندند. بعدها نیز ارتباط طالبان با ایران افزایش پیدا کرد. احتیاطاتی در ایران بوده و هست که سلاحهای گرانقیمت به طالبان داده نشود اما دستکم ارتباطات لجستیکی با این استراتژی که آمریکاییها نباید در افغانستان ثبات پیدا کنند – بر اساس دشمن دشمن من دوست من است – برقرار بوده است.
منابع مالی طالبان از کجا تأمین میشود؟
این تحلیلگر سیاست خارجی در پاسخ به اینکه امکان رو شدن تعارضات بین ایران و طالبان چقدر وجود دارد گفت: این موضوع به چند مساله بستگی دارد. یکی به رفتار طالبان که بعد از خروج آمریکا و تشکیل دولت، ساختار این دولت چگونه خواهد بود. آیا در آن تعادل است یا نه؟ دوم آنکه رفتار این گروه با شیعیان بسیار میتواند تعیینکننده باشد. چراکه شیعیان افغانستان بهطور طبیعی با حکومت ایران ازجمله در قم و سایر محافل در ارتباط هستند و ایران نمیتواند خود را از مساله شیعه منفک کند. شاید انتظار ایران باشد که تجارت با طالبان افزایش پیدا کند. مخصوصاً در شرایط کنونی که در تحریم هستیم. اگر طالبان هم تحریم شود مثل گذشته سعی میکند از فضای ایران استفاده کند. اکنون فکر نمیکنم جز چین و قطر، کشور دیگری به طالبان کمک کند. پاکستان منابع لازم را ندارد، عربستان هم مقداری از طالبان فاصله گرفته است. روسیه اگر به طالبان اطمینان پیدا کند شاید به آن کمکهای لجستیکی کند اما به آنها پول نخواهد داد. اما چین و قطر دو کشوری هستند که اگر تصمیم بگیرند میتوانند منابع مالی را برای دولت طالبان تأمین کنند.
در ادامه یکی از حضار درباره تعارض شراکت استراتژیک پاکستان با چین و ایفای نقش این کشور در استراتژی آمریکا در محدود کردن چین سوال کرد. قاسم محب علی پاسخ داد: این موضوع مساله جدیدی نیست. پاکستانیها همیشه به خاطر هند به چین اشتیاق داشتهاند و در عین حال متحد نظامی آمریکا هم بودهاند. چین هم این اشتیاق را داشته و برای آنکه وزنهای در برابر هند بگذارد از پاکستان استفاده میکرد. اینکه این موضوع میتواند به یک تعارض تبدیل شود دور از ذهن نیست. اما بهرغم این تعارض، آمریکاییها انتخاب دیگری نداشتند. افغانستان یک کشور «محاط در خشکی» است و نیاز دارد که برای اداره امور، حداقل به یکی از همسایگان خود متکی باشد.
این تحلیلگر سیاست خارجی در پایان در ارتباط دره پنجشیر و قیام احمد مسعود گفت: تاجیکها مشکلات زیادی برای همکاری با پشتونها دارند. آنها سعی میکنند جایی را داشته باشند که همه امتیازات را به دولت ندهند. شاید به نفع ما باشد که یک ابزار فشاری که دور از مرزهای ماست وجود داشته باشد که طالبان نخواهد گردنفرازی کند. این ابزار فشار برای همه مفید است و همه کشورها ازجمله فرانسویها، روسها و هندیها سعی میکنند این ابزار فشار را نگه دارند.