به هیچ عنوان حاضر به حضور در مجلس بعدی نخواهم بود/
به هیچ عنوان حاضر به حضور در مجلس بعدی نخواهم بود، مگر اینکه اصلاحات ساختاری شکل بگیرد و مجلس به کارکرد واقعی خود بازگردد/
بهشدت بابت پیگیرینکردن استعفای خود از مجلس دهم پشیمانم. من باید آن موقع استعفای خود را دنبال میکردم و به همین دلیل هم همیشه خودم را سرزنش میکنم/
تخصصگرایی در این مجلس به پایینترین حد خود رسیده است/
امروز میبینیم که یکدستشدن تا چه حد مشکلآفرین است/
شرق/عبدالرحمن فتحالهی: فضاسازی و دوقطبی سیاسی و رسانهای در روزهای منتهی به جلسه دهم اردیبهشت برای استیضاح دوم فاطمیامین که به برکناری او منجر شد تا جایی پیش رفت که بسیاری معتقد بودند مجلس شورای اسلامی در جلسه استیضاح باید برای دفاع از آبروی خود بجنگد. دراینباره سیدعلی نظری بهعنوان موافق برکناری وزیر صمت، صراحتا عنوان کرد که مجلس یازدهم باید بین برکناری فاطمیامین و دفن خود یکی را انتخاب کند.
اکنون که انتخاب مجلس برکناری وزیر سابق صمت بوده است، آیا باید این اتفاق را برای مجلس یک امتیاز در دفاع از خود دانست؟ آیا کنارگذاشتن وزیر سابق صمت پایان کار مجلس یازدهم در حوزه نظارت خواهد بود یا اینکه با نزدیکشدن به ایام انتخابات مجلس میتوان شاهد اتفاقات مشابه بود؟ برای یافتن پاسخ این سؤالات به گفتوگو با محمود صادقی نشستهایم تا از نگاه این نماینده مجلس دهم، کارنامه نظارتی مجلس فعلی بعد از استیضاح و برکناری فاطمیامین را بیشتر بررسی کنیم.
بسیاری از فعالان و ناظران سیاسی حتی از جریان اصولگرایی، عملکرد مجلس یازدهم را ضعیف و شاید هم ناامیدکننده میدانند؛ بهخصوص از منظر وظایف نظارتی، میگویند مجلس فعلی کارنامه قابل قبولی ندارد. دراینبین برخی معتقدند استیضاح دوم سیدرضا فاطمیامین، وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت و برکناری او توانست به ترمیم نسبی وجه نظارتی این مجلس در نزد افکار عمومی و محافل سیاسی داخلی کمک کند. به باور شما آیا واقعا مجلس یازدهم با استیضاح و برکناری یک وزیر توانسته وجهه نظارتی خود را تقویت و ترمیم کند؟
به نظر من این موضوع را باید فراتر از استیضاح فاطمیامین و برکناری یک وزیر دید. ببینید مشکل و بحران عمیقتر و ریشهایتر از رفتن فاطمیامین و روی کار آمدن وزیر جدید صنعت، معدن و تجارت است. امسال سال کاهش تورم و رشد تولید است؛ اما برعکس شاهد هستیم که روزبهروز و حتی ساعت به ساعت قیمت کالاها افزایش پیدا میکند. من برای خرید به ترهبار رفتهام، حتی مرغ گرم تولید داخل وجود ندارد، هر مرغی که هست مرغ صادراتی ترکیه است. در کنار آن مرغهای یخزده چند ماه پیش هم با قیمت بالا به فروش میرسند، آنهم در سالی که سال رشد تولید و کاهش تورم است.
این نشان میدهد تیم اقتصادی دولت رئیسی و کابینه سیزدهم عملکرد ضعیفی دارند و به دنبال آن به نظر میرسد مجلس هم جرئت اجرای وظایف نظارتی خود را برای اصلاح و ترمیم کابینه ندارد. چرا؟! چون وقتی در ایام انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، مجلس یازدهم با امضای بیش از ۲۰۰ نماینده حمایت رسمی خود را از یک کاندیدای مشخص انتخابات یعنی سیدابراهیم رئیسی اعلام کرد. پیشاپیش مجلس یازدهم خود را دچار وابستگی سیاسی در برابر دولت سیزدهم کرد و به همین دلیل در برابر رئیسجمهور خلع سلاح شد و به تبع آن هم نتوانست از ابزارهای نظارتی خود برای رسیدگی به عملکرد ضعیف این دولت استفاده کند.
جالب اینجاست که در همان فصل انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم بسیاری از همین نمایندگان، هم به صورت فردی و هم گروهی و جناحی در قالب فراکسیونها، دیدارهایی را با رئیسی داشتند. مضافا در اولین واکنش رسمی مجلس یازدهم به پیروزی رئیسی هم دیدیم این مجلس چگونه رأی اعتماد عجیب و غریبی را به وزرای این کابینه داد که بسیاری معتقد بودند و این هشدار را دادند که این افراد در حد وزیر نیستند. در بسیاری از موارد بدون مطالعه کافی، نمایندگان رأی اعتماد خود را به اعضای دولت سیزدهم دادند که وضعیت به اینجا رسید. نکته جالبتر اینجاست که علاوه بر این وابستگی سیاسی مجلس یازدهم به دولت سیزدهم، حتی بعضی از نمایندگان از مجلس به دولت رفتند.
مشخصا سیدجواد ساداتینژاد، وزیر جهاد کشاورزی، سیداحسان خاندوزی، وزیر اقتصاد و همچنین قاضیزادههاشمی، رئیس بنیاد شهید، به دولتیها پیوستند که مؤید آن است که چگونه رابطهای بین این مجلس و دولت رئیسی برقرار است. پس با توجه به شرایط نباید این انتظار را داشته باشید که نمایندگان بخواهند جسارتی برای نظارت بر عملکرد ضعیف این دولت و وزرایش داشته باشند؛ چون بخشی از این عملکرد ضعیف دولت سیزدهم نتیجه همان وابستگی سیاسی مجلس یازدهم به رئیسی بود که امروز وبال نمایندگان شده است. نمایندگان در همان جلسه رأی اعتماد در یک اینهمانی، تمام اعتبار خود را خرج دولت سیزدهم کردند؛ بنابراین در مواردی خود را قادر به نظارت بر عملکرد این دولت نمیبینند.
جناب صادقی در یک نگاه کلی آسیبشناسانه، به وابستگی سیاسی مجلس یازدهم به دولت سیزدهم اشاره داشتید؛ اما مشخصا بعد از استیضاح دوم و برکناری فاطمیامین، میتوان به این مجلس امید داشت و عنوان کرد که نمایندگان توانستند از استقلال خود دفاع کنند؟ چون شرایط به قدری پیچیده شده بود که سیدعلی نظری (عضو کمیسیون اقتصادی مجلس یازدهم) مدعی شد «این مجلس باید بین دفن خود و ماندن فاطمیامین یکی را انتخاب کند» دراینصورت واقعا برکناری فاطمیامین، دفاع نمایندگان از حیثیت نظارتی خود بود؟
بگذارید کمی قبلتر از استیضاح فاطمیامین را بررسی کنیم. ببینید به دلیل تشدید آثار و تبعات مخرب عملکرد ضعیف وزرا و بهخصوص تیم اقتصادی دولت سیزدهم بر وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم و اوجگیری سوءعملکرد برخی از اعضای کابینه بر زندگی مردم واقعا مجلس مجبور به واکنش شد؛ چون این مجلس اگرچه برچسب «حداقلی» دارد و با آرای مطلوبی روی کار نیامده، اما به هر حال ارتباطات خود را با بدنه مردم داشته و درگیر مشکلات، چالشها و بحرانهای کف جامعه در حوزههای انتخاباتی است. پس مجلس نمیتوانست همچنان جانب دولت را بگیرد و به حمایت از وزرا ادامه دهد.
به همین دلیل رفتهرفته اعتراضات و انتقادات نمایندگان هم بیشتر شد. با وجود آنکه برخی مناسبات سیاسی هم بر انجام استیضاح دوم فاطمیامین و برکناری او اثرگذار بود، اما به هر حال این مجلس نمیتوانست در مقابل ضعف عملکرد دولت رئیسی سکوت کند. از طرف دیگر باید به این نکته اشاره کرد که با نزدیکشدن به ایام انتخابات مجلس، نمایندگان هم برای بهبود چهره خود در حوزه انتخابیهشان و نیز داشتن یک کارنامه برای ارائه به افکار عمومی طبیعی است که انتقاد، اعتراض، سؤال و استیضاح وزرا را پیش بکشند. یعنی استیضاح فاطمیامین هم در این مقوله جای میگیرد. در کل و در پاسخ به سؤال مشخص شما من معتقدم اگرچه مجلس یازدهم با وادادگی سیاسی به دولت سیزدهم نمیتواند در افکار عمومی چهره یک پارلمان مستقل را به خود بگیرد، اما با استیضاح دوم و برکناری فاطمیامین به صورت حداقلی و نسبی توانست از حیثیت خود دفاع کند.
حضرتعالی از منظری جزء نمایندگانی هستید که نمره تراز و متوسط مجلس دهم در حوزه نظارتی را ارتقا داد. به هر حال تلاشهای فردیتان، مشخصا برای نظارت بر عملکرد رئیس اسبق قوه قضائیه تا محاکمه، صدور حکم و حتی زندانیشدن شما پیش رفت که نشان میدهد مجلس فعلی در مقام قیاس از اینگونه تحرکات فردی هم برای پیشبرد حوزه نظارتی چندان نمودی نداشت. حتی با اذعان رئیسی، فاطمیامین و برخی نمایندگان در همان جلسه یکشنبه هفته گذشته مجلس درباره حواشی خودرویی و افشاگریهای کسی مانند احمد علیرضابیگی، آیا این موارد کمکی به ارتقای کارنامه نظارتی این مجلس میکند؟
من در مجلس دهم بهواقع سعی کردم از تمام ابزار و ظرفیتهای قانونی مجلس برای نظارت بر عملکرد دولت، وزرا و دیگر نهادها، ارگانها و قوای دیگر حتی رئیس قوه قضائیه استفاده کنم. این کاری است که همه نمایندگان باید انجام بدهند؛ ولی به نظر میرسد مجلس یازدهم آن جرئت، جسارت و توان لازم را برای پیگیری امر نظارت بر عملکرد دیگر قوا شاید به دلیل موقعیت آرای مردمی خود ندارد. به همین دلیل است که یک جا نمایندهای میتواند تا نظارت بر رئیس قوه قضائیه هم پیش برود و جایی هم نماینده حتی انگیزه یا جسارت لازم برای استیضاح یک وزیر را هم ندارد.
وقتی نمایندهای برای مثال یک میلیون رأی از مردم تهران دارد، با یک انرژی بالا، حمایت مضاعف و روحیه قوی میتواند به وظیفه نظارتی خود عمل کند؛ چون مردم با رأی بالای خود به این نماینده اعتماد کردهاند و این نماینده هم باید جوابگوی اعتماد مردم باشد؛ اما در غیاب رقبای جدی حوزه نظارتی بهتر از این شکل نمیگیرد؛ چون اولین پیششرط و لازمه ورود نمایندگان و مجلس به امر نظارت بر دولت و دیگر نهادها به تکاپو و انگیزهها و توانایی مستقل سیاسی مجلس بازمیگردد. وقتی در سایه سؤالهای قبلی اشاره کردم این مجلس تا چه حد وابستگی سیاسی به دولت سیزدهم دارد، شما چگونه میتوانید انتظار داشته باشید که حتی نمایندگان توان استیضاح وزیر را داشته باشند؟
به همین دلیل دیدید که استیضاح دوم فاطمیامین و برکناری او چند روز و چند هفته به یک جنجال و بلوای سیاسی و رسانهای بدل شد. در کنار آن شکلگیری مناسبات پرچالش قطعا مانع عملکرد مجلس و نمایندگان در حوزه نظارتی میشود. البته این مناسبات ناسالم کمابیش در دیگر مجالس هم وجود داشت، اما ظاهرا در این مجلس بروز و ظهور پررنگتری پیدا کرده است؛ تا جایی که به نظر من استفاده از اهرم نظارتی در قالب سؤال و استیضاح وزرا بیشتر در راستای منافع حزبی و سیاسی قابل ارزیابی است. هرچند برخی نمایندگان مجلس این مسئله را انکار میکنند؛ ولی بخشی دیگر از نمایندگان همین مجلس به این واقعیت اذعان و اعتراف دارند. حتی رئیس بازرسی ویژه رئیسجمهور هم بر این واقعیت صحه گذاشت.
از دل گفته شما به یک تناقض میرسم. اگر به قول شما از یک سو نزدیکشدن به ایام انتخابات مجلس دوازدهم و همچنین دعواهای سیاسی بین دو جریان پایداری و قالیباف تا حدی به اختلافات مجلس و دولت دامن زده است که بروز و ظهور آن به استیضاح دوم فاطمیامین و برکناری او بازمیگردد، آیا دیگر میتوان گفت که این استیضاح و برکناری وزیر صمت و آنچه در جلسه ۱۰ اردیبهشت مجلس گذشته، دفاع از استقلال پارلمان از سوی نمایندگان فعلی بوده است؟
شما به چند نکته مهم اشاره کردید. اولین مورد بروز و ظهور اختلافات بین خود جریان اصولگرا در مجلس و دولت و در بین جریانهای خود پارلمان است. این مسئله در یک ارزیابی و آسیبشناسی کلیتر و راهبردیتر به دلیل همان بیرونکردن دیگر رقبا و جریانهای سیاسی است. حکایت حال و روز جریان اصولگرا در مجلس یازدهم و دولت سیزدهم مصداق ضربالمثل معروف است که «سلمانیها وقتی بیکار میشوند، سر همدیگر را میتراشند». در حال حاضر هم جریان اصولگرا در فقدان و خلأ ناشی از حضور رقبای اصلی و جدی دچار شکاف، اختلاف و جنگ قدرت بین خود شده است.
و شما آینده این نبرد قدرت بین اصولگریان را چگونه میبینید؟
قطعا این جنگ قدرت در دل مجلس و بین مجلس و دولت در چند هفته پیشرو برای انتخابات آخرین هیئترئیسه (مجلس) و همچنین انتخابات مجلس دوازدهم پررنگتر میشود. البته به نظر من بخشی از این جنگ قدرت اصولگرایی هم ناشی از عملکرد ضعیف دولت بهخصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی است. کابینه ضعیف عمل میکند که صدای حامیان خود را هم درآورده است. طبیعی است که بخشی از همان جریان حامی دیروز، امروز منتقد و معترض عملکرد وزرا و شخص رئیسجمهور باشند. این یک اتفاق کاملا طبیعی است که میتواند به بروز و ظهور اختلافات بین جریان اصولگرایی دامن بزند. به همین دلیل با تداوم عملکرد فعلی دولت، علاوه بر تشدید اختلافات دولت و مجلس، اختلافات و شکاف جریانهای پارلمانی در بین نمایندگان مانند همان اختلافی که شما اشاره کردید (اختلافات پایداریها و قالیبافیها) هم بیشتر میشود.
این گفته شما به معنای تَرک و شکاف در جریان یکدستشده قدرت است؟
من مسئله را مهمتر از ایجاد شکاف و ترک سیاسی در جریان یکدستشده قدرت میدانم که…
چه مسئلهای مهمتر از این وجود دارد که…
اینکه ثابت شد با روی کار آمدن مجلس یازدهم و دولت سیزدهم که اصطلاحا قدرت یکدست شد، چه آسیبی به مردم و کشور زده شد. اینکه این نوع یکدستشدن تا چه حد میتواند برای منافع ملی آسیبزا باشد. اکنون بعینه میبینیم که یکدستشدن قدرت اجرائی به جای اینکه فرصتزا باشد تا چه اندازه چالشزا و بحرانآفرین شده و حتی به یک تهدید تبدیل شده است.
با این اوصاف آیا میشود گفت که نهاد پارلمان کارکرد واقعی خود را از دست داده است؟
خیر.
چرا؟
چون نهاد پارلمان علیرغم تمام محدودیتهایی که برایش ایجاد شده است تا از یک نهاد دموکراتیک و انتخابی تهی شود، اما ذات، بنمایه و سرشت آن بهگونهای است که ارتباط حداقلی خود را با بدنه مردم دارد. پس خواهناخواه صدای مردم در مجلس شنیده میشود. لذا باید قدر نهاد پارلمان را دانست و واقعا به دور از تنگنظریهای سیاسی و حزبی جایگاه قوه مقننه را در ماهیت دموکراتیک و مردمی آن تقویت کرد.
این گفته شما دال بر امیدتان پیرامون بازگشت مجلس به کارکرد اصلی خود است، در حالی که جامعه در بستر برخی اتفاقات کمی دلسرد شده است و به همین دلیل به نظر میرسد جریانهای سیاسی هم استقبال سابق را ندارند. آیا ۱۴۰۲ انتخابات متفاوت از ۱۳۹۸ رقم خواهد خورد؟
من هم چنین تصوری دارم؛ چون در این مدت هیچ اتفاق مثبت و سازندهای روی نداده است که نشان از بازشدن فضای سیاسی و اجتماعی بدهد. اتفاقا در این سه سال اخیر زمینههای کاهش مشارکت و عدم استقبال مردم از انتخابات به مراتب اثرگذارتر بوده است؛ تا جایی که در بطن و متن جامعه هنوز استقبال خاص یا شور و هیجان انتخاباتی وجود ندارد. در بین جناحهای سیاسی هم تا جایی که من از مجموعه اصلاحطلبان خبر دارم، این طیف هم فضا را تاکنون برای حضور در انتخابات چندان مساعد نمیبینند. اتفاقا برخلاف برخی گمانهزنیهای مثبت از سوی برخی افراد، نهادها و ارگانها در زمینه انجام تحرکاتی برای ایجاد فضای باز انتخاباتی و فضای باز سیاسی و اجتماعی، من معتقدم که اکنون جامعه به شور و هیجان ویژه نرسیده است. با این اوصاف به اعتقاد من نمیتوان انتظار انتخاباتی گرمتر از ۱۳۹۸ داشت.
در موضوع میزان مشارکت انتخابات مجلس دوازدهم، یک طیف فکری که اکنون مجلس و دولت را در اختیار دارد، مشروعیت را نه در تعداد آرا بلکه در موارد دیگر میبیند. بر مبانی گفته شما عدم برخورداری مجلس و نمایندگان از پایگاه رأی بالا جرئت، جسارت، توان و استقلال لازم را برای استیضاح و نظارت بر امور دیگر نهادها و قوا از پارلمان میگیرد و ما شاهد یک مجلس دستبهعصا، محافظهکار و وابسته خواهیم بود. درواقع آن نگاه وجود چنین مجلسی را میطلبد؟
ببینید جریانی که اکنون در مجلس و دولت حضور دارد نگاهش به مشارکت مردم به صورت وسیع نیست. لذا اهمیت چندانی هم به میزان رأی عمومی نمیدهد. چرا؟ چون که کاهش مشارکت بستر مناسبی برای حضور برخیها خواهد بود. اگر همه افراد از جریانهای مختلف بتوانند فرصت حضور و نامزدی پیدا کنند و در آن سو اگر مشارکت پررنگتر باشد و مردم هم بتوانند آزادانه بین جریانهای مختلف سیاسی به انتخاب اصلح دست بزنند، قطعا برخی جریانها انتخاب نخواهند شد؛ چون همانگونه که قبلتر اشاره کردم اتفاقا این جریان در بستر خلأ و فقدان رقبای جدی میتواند روی کار بیاید. به همین دلیل این جریان، ولو با حداقل آرا به قدرت رسید. مسئله مشارکت از نگاه این جریان صرفا یک استفاده و کارکرد تبلیغاتی دارد.
به باور من در لایههایی از سیستم اکنون تجربه انتخابات اسفند ۱۳۹۸ و عملکرد مجلس یازدهم باعث شده جدا از موضوع میزان مشارکت به مقوله ارتقای کیفیت مجلس و نمایندگان هم فکر کنند تا کارایی مدنظر شکل بگیرد. این مسئله هم صرفا از دل یک فضای باز سیاسی و اجتماعی و انتخابات آزاد صورت میگیرد تا «اصلحها» بتوانند خود را معرفی کنند و مردم هم بتوانند «انتخاب اصلح» داشته باشند که از دل انتخاب اصلح، نمایندگان سالمتر، باسوادتر، متعهدتر و تخصصی وارد مجلس شوند. در حالی که به نظر من، ما در مقام قیاس با ۱۰ دوره پیشین یک تنزل را در امر تخصصگرایی در مجلس تجربه کردهایم.
واقعا تخصصگرایی در این مجلس به پایینترین حد خود رسیده است. من از زاویه رشته تخصصی خود به موضوع نگاه میکنم. برای مثال کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس یازدهم با هفت نفر شکل گرفته است که برخی از اعضای آن اساسا حقوقی نیستند و اشرافی هم به حقوق ندارند. اکنون کیفیت پایین مجلس یازدهم حتی طیفی از اصولگرایان را هم مجبور کرده است که در یک نگاه آسیبشناسانه، اذعان به چنین تنزلی در این مجلس داشته باشند و به دنبال آن سعی دارند مجلس دوازدهم با نمایندگان باکیفیتتر شکل بگیرد. لذا تأکید دارم شاید این مسئله باعث شود که یک فضای باز سیاسی و اجتماعی نسبی در آستانه انتخابات شکل بگیرد. اگرچه این گمانهزنی من یک گمانهزنی ضعیف است.
اگر در بهترین سناریو حتی فضای باز سیاسی که شما عنوان کردید شکل بگیرد و مجلس دوازدهم مجلس باکیفیتتری باشد، به گفته سیدهادی خامنهای بهتر از دوره اصلاحات و مجلس ششم نخواهد بود که دولت و پارلمان را در اختیار داشتند، اما اتفاق خاصی صورت نگرفت. با توجه به این نکته و از دید شما مجلس باکیفیت میتواند به تغییر اوضاع کمک کند؟
دوباره تکرار میکنم نهاد پارلمان علیرغم تمام محدودیتها، ذات، بنمایه و سرشت آن بهگونهای است که ارتباط حداقلی خود را با بدنه مردم دارد. پس خواهناخواه صدای مردم در مجلس شنیده میشود. لذا باید قدر نهاد پارلمان را دانست و واقعا به دور از تنگنظریهای سیاسی و حزبی دوباره قوه مقننه را به جایگاه اصلی آن بازگرداند. اینکه واقعا مجلس از ذات خود دور شده است ناشی از مشکلات ساختاری است. از اینرو بهجز دوره اول مجلس، دوره به دوره کلیت ساختار مجلس ضعیفتر شد و عملکرد آن تحتالشعاع عملکرد سایر نهادها قرار گرفت. این موضوعی است که علاوه بر چهرهها و احزاب سیاسی از سوی مردم و افکار عمومی هم به خوبی درک و لمس شده است.
البته به باور من نمایندگان و مجلس در ادوار مختلف تمایل جدی برای حضور در حوزه قانونگذاری و نظارت داشتهاند، اما واقعا عملکرد برخی نهادها و ارگانهای اجرائی به قدری سنگین است که نمایندگان نمیتوانند با دست باز و خاطری آسوده وارد حیطه نظارت شوند. یکی از این نهادها شورای نگهبان است که علیرغم آنکه وجودش مفید است، اما نوع کارکرد و عملکرد آن بهخصوص در سالهای اخیر دست مجلس را بسته است. در حوزه نظارتی هم چنین است. جایگاه نظارتی مجلس رفتهرفته کاهش پیدا کرده است. این به دو دلیل است؛ هم به دلیل فشار بیرونی از مجلس و هم به دلیل ترس نمایندگان از ردصلاحیتشان برای انتخاباتهای بعدی ذیل هرگونه نقد، اعتراض، سؤال یا استیضاحی از وزرا و دولت. در همین زمینه من در نطق علنی مجلس دهم این را به صراحت اعلام کردم که سایه سنگین ترس بر نمایندگان برای انتخابات بعدی باعث میشود که حریت و استقلال نمایندگان در حوزه نظارت از آنها سلب شود. البته این را هم باید گفت که تغییر ساختار مجلس هم دوره به دوره باعث شده است که عملکرد پارلمان در حوزه نظارتی وقانونگذاری تحتالشعاع قرار بگیرد.
تغییر ساختار مجلس؟ منظورتان چگونه تغییری است؟
متأسفانه هر دور شاهد سنگینی بیشتر هیئترئیسه و بهخصوص رئیس مجلس بر عملکرد دیگر نمایندگان هستیم. یعنی بعضا رئیس مجلس دست نمایندگان را در حوزه قانونگذاری و همچنین نظارت میبندد. این هم یک آسیب از دل ساختار خود مجلس است. مثلا در یک نهاد خلاف قانون اساسی مانند شورای هماهنگی سران قوا، رئیس مجلس در آن شرکت میکند ولی هیچگونه رابطهای با نمایندگان و بدنه مجلس ندارد و این برخلاف قانون اساسی و قوانینی است که از دل فیلترهای متعدد گذشته است.
یا مشخصا در بحث مولدسازی شاهد طرحی بودیم که با قانون اساسی هم مغایر است و حتی شورای نگهبان هم در این طرح دور زده شد. بنابراین مردم و جریانهای سیاسی به تجربه دریافتهاند که اگر یک فضای مطلوب سیاسی و اجتماعی هم شکل بگیرد و با رویکرد رقابتی و انتخاباتی، نمایندگانی نزدیک به خواست عمومی هم روی کار بیایند، اما به واسطه برخی ساختارهای غلط نمیتوان شاهد خروجی بسیار مطلوب بود. به همین دلیل من هم معتقدم حتی یک مجلس اصلح هم در این شرایط با توجه به مشکلات ساختاری قانونی نمیتواند تغییرات جدیدی را به وجود آورد.
با این گفتههای شما پارادوکس دیگری وجود دارد. وقتی جامعه استقبال گسترده به انتخابات نشان نمیدهد، جریانهای سیاسی هم بیمیل به حضور در مجلس دوازدهم هستند و به قول شما هم این میزان از مشکل، مانع و دردسر در حوزه عملکرد نمایندگان وجود دارد و در کل مجلس کارایی خاصی نشان نمیدهد، پس چرا اکنون تکاپوهای جدی در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم شکل گرفته است؟
کدام تکاپوها؟
یکی از این موارد به گفته محمد مهاجری از تلاش برخی برای پروندهسازی علیه نمایندگان فعلی، سابق و اسبق در جهت رد یا تأیید صلاحیت در شورای نگهبان گفت که از طریق جمعآوری توییتها، مطالب اینستاگرامی، مصاحبهها، سخنرانیها، اعلام مواضع انتقادی علیه دولت رئیسی، ساختار و وضعیت موجود و … در حال انجام است؟
قطعا این دست تلاشها برای بهبود کارایی و کیفیت مجلس و رویکارآمدن افراد اصلح نیست، بلکه بیشتر دلایل شخصی دارد. به قول شما مجلس برای برخی آش دهانسوزی نیست، ولی برای برخی افراد در جهت گرفتن امتیازهای ویژه، اتفاقا میتواند آش پرچربی باشد. علاوه بر این، نمایندگان میتوانند مداخلاتی هم در حوزه برخی انتصابات و انتخاباتهای محلی، استانی و ملی داشته باشند. ضمن اینکه مداخله در مسائل مربوط به بودجهریزی هم مدنظر است. این مداخلات، چه برای خود افراد و چه برای باند و جناحها همیشه جذاب است. همین منافع است باعث میشود که این افراد حاضر به جمعآوری اطلاعات جهتدار برای شورای نگهبان و شائبههایی برای تأیید صلاحیت افراد نزدیک به خود و رد صلاحیت رقبا بشوند. اما این طیف برای موضوعات مهمی مانند قانونگذاری و نظارت بر عملکرد ضعیف نهادها و دولت اولویت چندانی قائل نیست.
دوست دارم یک سؤال شخصی بپرسم که با «فرض محال» و «اگر» همراه است. بر فرض محال اگر حضرتعالی تمایل به حضور در انتخابات مجلس دوازدهم داشته باشید و اگر بر فرض شورای نگهبان هم صلاحیت شما را احراز کند، حاضر به حضور در مجلس دوازدهم هستید یا خیر؟
خیر. به هیچ عنوان، مگر اینکه اصلاحات ساختاری شکل بگیرد و مجلس به کارکرد واقعی خود بازگردد. من حتی در مجلس دهم و زمانی که تصمیم بنزینی و آن حوادث تلخ آبان هم شکل گرفت، استعفای رسمی و مکتوب خود را به هیئترئیسه مجلس دهم تقدیم کردم که متن مکتوب آن هم موجود است، ولی به دلیل درخواست بخشی از مردم و همچنین بنا بر ملاحظات تشکیلات متبوعم یعنی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه و مصلحتاندیشیهایی که شد، استعفای خود را دنبال نکردم که ای کاش این کار را میکردم تا…
یعنی بابت پیگیرینکردن استعفای خود از مجلس دهم پشیمانید؟
بهشدت. من باید آن موقع استعفای خود را دنبال میکردم و به همین دلیل هم همیشه خودم را سرزنش میکنم که چرا بعد از تصمیم بنزینی و حوادث تلخ آبان ۹۸ از مجلس دهم بیرون نیامدم. همیشه خودم را سرزنش میکنم.