سیاسی
کیان کشور در خطر است/
کیان کشور در خطر است/
نه استاد، یارای تدریس دارد، نه دانشجو، حوصله تحصیل. نه بازاری نشاط دارد، نه کارگر و کارمند، انگیزه کار کردن/
هیچ شعف و شادی در جامعه از حضور تیم ملی در جام جهانی دیده نمیشود و حتی برسر حمایت یا عدم حمایت از آن نیز در جامعه دوقطبی ایجاد شده است/
اجازه سخن به معترضان و مخالفان دلسوزی همچون میرحسین موسوی و سید مصطفی تاجزاده و افراد دیگر داده شود/
محسن صنیعی(استاد دانشگاه شهید چمران اهواز و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
همچنان خیابانها و شهرهای ایران، بعد از ۹ هفته از جان باختن مهسا امینی در التهاب است. دانشگاهها هنوز آرام نشدهاند. اگر هر اعتراضی در هر روز در هر گوشه ایران اتفاق افتاده است را به عنوان یک واحد برای اندازهگیری انرژی اعتراضات حساب کنیم، این اعتراضات به مراتب بزرگتر از حوادث ۷۸، ۸۸، ۹۶ و ۹۸ است.
هر نامی بر این اعتراضات بگذاریم، با یک پدیده بزرگ روبهرو هستیم. بعضیها شمار شرکت کنندگان در اعتراضات را به حداکثر صدهزار نفر کاهش میدهند، حال آن که باید به شمار آنان که در خیابان بودهاند، شمار دانشجویانی که در اعتراضات بودهاند، شمار دانشآموزانی که داخل مدرسه یا بیرون مدرسه در اعتراض بودهاند را حساب کرد و آنگاه درباره آمارهایی که برخی رسانهها و نهادها میدهند، با احتیاط برخورد کرد.
علاوه بر این موارد، شمار زنانی که به صورت علنی روسری خود را برداشتهاند و حتی شمار آنان که در ماشینهایشان بوق میزنند را هم بهعنوان کسانی که اعتراض به وضع موجود را برگزیده اند، به حساب آورد. اگر واقعیتهای مقابل خودمان را واقعی ببینیم، با پدیدهای بسیار بزرگ روبهرو هستیم.
متاسفانه در دوماه اخیر شرایط، شاهد کشته شدن جوانان و کودکانی بودهایم که از موارد اخیر آن، کشته شدن «کیان پیرفلک» دانشآموز تیزهوش ایذهای بود. بر همه این موارد خشونتی چون آتش زدن اماکن و حتی درگیری فیزیکی طرفین ماجرا در خیابانها را نیز اضافه کنید. کشور به سمت خشونت عجیبی در حال سوق دادن است. این شرایط، برای ایران بسیار مخاطرهآمیز است. متاسفانه در این شرایط، تقریبا همه مردم، روحیه شادی را از دست دادهاند و جامعه در غم و سوگواری است.
نه استاد، یارای تدریس دارد، نه دانشجو، حوصله تحصیل. نه بازاری نشاط دارد، نه کارگر و کارمند، انگیزه کار کردن. در شرایطی که تیم ملی فوتبال ایران در تورمنمنت بزرگ جام جهانی حضور دارد، هیچ شعف و شادی در جامعه از حضور تیم ملی در جام جهانی دیده نمیشود و حتی برسر حمایت یا عدم حمایت از آن نیز در جامعه دوقطبی ایجاد شده است.
این وضعیت بدترین موقعیت ممکن برای یک جامعه است. تداوم این شرایط، وضعیت را هر روز بدتر میکند، به طوری که به جرات میتوان گفت کیان کشور در خطر است. در این شرایط، هیچ سرمایهگذاری، میل به سرمایهگذاری نخواهد داشت. بلکه هر متخصص و صاحب سرمایه که بتواند، مهاجرت و جلای وطن را انتخاب میکند. در این شرایط، قطعا مقابله امنیتی، راه حل مساله نیست. کما این که هفتههاست که مسئولین امنیتی پایان اعتراضات را اعلام کردهاند؛ ولی عملا این شرایط ملتهب همچنان ادامه دارد و معلوم نیست نقطه پایان آن کی خواهد بود.
اگر موفق شوند که با روشهای امنیتی، آرامشی نسبی برقرار کنند ولی با توجه به تداوم عوامل و ریشههای اصلی اعتراض، جامعه با یک جرقه دیگر به موقعیت التهاب و ناآرامی باز خواهد گشت. دو ماه است که وضعیت اینترنت اعصاب مردم را به بازی گرفته است، بدون آن که اندکی بر روی مدیریت بحران امنیتی تاثیر بگذارد. تنها اثر فیلترینگ اینترنت، افزودن شمار نارضایتیهاست و بیکاری بسیاری از کسانی است که برای خود در فضای اینترنت، کسبوکاری تدارک دیده بودند.
اگرچه در دوماه اخیر بسیاری از دلسوزان وصاحب نظران پیشنهاداتی ارایه کرده اند، نگارنده نیز پیشنهاد میکند که:
اولا؛ بحران به رسمیت شناخته شود. ثانیا؛ یک کنفرانس ملی چند روزه برای بررسی راهکارهای خروج از بحران، برگزار و بهصورت زنده برای مردم پخش شود و در آن حتی اجازه سخن به معترضان و مخالفان دلسوزی همچون میرحسین موسوی و سید مصطفی تاجزاده و افراد دیگر داده شود.
به نقل از: همدلی