قضایای سوریه و پرسشهای بیپاسخ از رهبری!
اکنون مردم خواهان شفافیت درباره این موضوع هستند که چرا حکومت ایران در کنار دیکتاتوری همچون بشار اسد با این همه جنایت در حق مردم خود قرار گرفت/
بشیر معتمدی
باسمه تعالی
رهبری در سخنان اخیر خود در مورد قضایای سوریه گفتهاند: «اگر کسی در تحلیل و بیان توی دل مردم را خالی کند، این جرم است و باید دنبال بشود». در این باره سؤالاتی پیش میآید: ملاک این خالی کردن دل مردم چیست؟
آیا این کلیگویی، موجب اعمال سلیقه توسط مجریان و در نتیجه محدودیت آزادی بیان برای جامعه نمیشود؟ سؤال مهمتر اینکه رهبر جامعه اساساً چه حقی برای ایجاد محدودیت در آزادی بیان دارد؟ مگر فلسفه وجودی رهبری حفاظت از اصول انقلاب نیست؟ آیا آزادی جزو اصول انقلاب نیست؟
آیا این ایجاد محدودیت، خلاف وظیفه رهبری نیست؟ و آیا رهبری میتواند امری را که هنوز به قانون تبدیل نشده و نه حتی مصوبهای دارد، به عنوان جرم اعلام نماید؟ رهبری حتی بحث دروغ، تهمت و شایعهسازی که به طور طبیعی جرم است، بیان نکرده، بلکه تحلیلها را اعلام کرده و این تعجب را دوچندان میکند.
ظاهراً رهبری به دلیل شرایط بحرانی و جنگی، این محدودیت را ایجاد کرده است تا به اصطلاح جبهه خودی یا مقاومت دچار تضعیف روحیه نشود. اما آیا این رویه، رویه و شیوهای بوده است که امامان ما توصیه کردهاند و دین آن را بیان داشته است؟ سیره ائمه (ع) خلاف این امر را نشان میدهد.
خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه را حضرت علی(ع) در وسط جنگ صفین بیان فرمودهاند. محتوای این خطبه چیست؟ حضرت در این خطبه در وسط جنگ (شرایطی که اکنون هم در آن قرار نداریم) در مورد حقوق متقابل مردم و حاکم صحبت میکنند و در همین میانه جنگ، به مردم میفرمایند: «از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم، نمیدانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ نماید». آیا سزاوارتر نبود که حضرت در میانه جنگ، درخواست اطاعت داشته باشند و نه نصیحت؟ و آیا این انتقادهای احتمالی منجر به خالی شدن دل مردم نمی شد؟
حضرت علی (ع) در نامه ۵۰ نهج البلاغه می فرماید: «آگاه باشید، حق شما بر من این است که جز اسرار جنگی هیچ رازی را از شما پنهان ندارم و کاری را جز حکم شرع، بدون مشورت با شما انجام ندهم و در پرداخت حق شما کوتاهی نکرده و در وقت تعیین شده آن بپردازم و …. پس وقتی من مسئولیتهای یاد شده را انجام دهم، بر خداست که نعمتهای خود را بر شما ارزانی دارد و اطاعت شما بر من لازم است».
نکته جالب در این نامه این است که حضرت میفرمایند وقتی من این حقوق شما را انجام دادم، آنگاه اطاعت من بر شما لازم است. سؤالی که پیش میآید این است که آیا برای ورود به سوریه به عنوان حقوق مردم با مردم مشورت شد؟ در حالیکه اصل ورود به سوریه جزو اسرار نظامی نبود. پس چگونه است که انتظار اطاعت دارند که تحلیلگران دل مردم را خالی نکنند؟
حضرت علی(ع) در خطبهای که خطاب به مردم ایراد کردند، فرمود: «آگاه باشید که من در قبال شما جز کلیددار داراییهایتان نیستم. من حق ندارم بیاجازه شما درهمی بردارم». (کامل ابن اثیر، ۳/ ۱۹۳). سؤالی که برای مردم مطرح است، این است که چرا اموال آنها در سوریه خرج شده است؟ آیا با مردم در این مورد مشورت شد؟ آیا در حالی که عنوان میشود که حضور ایران در این کشور مستشاری بوده و با درخواست حکومت آن کشور بوده، هزینههای حضور ایران به عهده آن کشور نیست؟ حالا که جنگ تمام شده، مردم نباید بدانند که چه میزان از اموال آنها در این کشور خرج شده است؟ چرا کسی شفاف سازی نمی کند؟
و بالاخره اینکه حضرت در نامه خود به مالک اشتر میفرمایند: «اگر مردم گمان کردند که تو با اعمالت نسبت به آنها ستمی روا داشتهای، پس دلیل و عذر خود را برای آنها شفافسازی کن». اکنون مردم خواهان شفافیت درباره این موضوع هستند که چرا حکومت ایران در کنار دیکتاتوری همچون بشار اسد با این همه جنایت در حق مردم خود قرار گرفت، بطوریکه اکنون که حکومت او از میان رفته است، مردم و جوانان سوری از رفتن او اظهار خوشحالی کردند؟ و ایران را به دلیل اینکه در کنار این حکومت قرار گرفت و حکومت او را تثبیت کرد، مقصر می دانند.
راه حل همه این مسائل و ابهام ها در بازگشت به مردم و پاسخگویی در برابر آنان است.
انتهای پیام/