♦رژیم سوریه یک نظام دیکتاتوری، خشن و غیرمردمی بود و حمایت جمهوری اسلامی از اسد موجب خدشهدار شدن به جایگاه و حیثیت ایران در نزد مردم سوریه شد/
♦حکومت اسد در سوریه مصداق حکومت کودتایی یک اقلیت سیاسی بر اکثریت مردم بوده و طبیعی است که حکومت اقلیت بر اکثریت دوام نیاورد/
♦سرمایه اصلی هر حکومت و نظامی را مردم آن کشور تشکیل میدهند/
♦نظام سیاسی سوریه به جای روی آوردن به مردم و تن دادن به اراده ملی، مبادرت به سرکوب و کشتار و آوارگی مردم کرد و با دست خودش، مردم را به سمت خشونت، مسلح شدن، عدم همراهی با حکومت و کمک گرفتن از کشورهای دیگر سوق داد/
♦امیدواریم مردم و نخبگان و گروههای مختلف سوریه از فضای ایجاد شده برای استقرار دولت ملی ناشی از انتخاب واقعی مردم بهره بگیرند/
♦بحث درباره مسائل سیاست خارجی را باید موجه دانست و نقد و بررسی آن را مجاز کرد/
♦جمهوری اسلامی شایسته است که عملکرد خود در حوزه سیاست خارجی را مورد بازنگری جدی قرار داده و طرحی نو در این حوزه دراندازد/
بیانیه «حزب مجمع ایثارگران» درباره تحولات کشور سوریه
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از سالها جنگ و خونریزی و کشتار و آوارگی مردم سوریه، سرانجام طومار خاندان اسد در سوریه پیچیده شد و حکومت ۵۴ساله حزب بعث در این کشور به پایان رسید. هر چند هنوز ابعاد تحولات اخیر این کشور و دلایل سقوط غافلگیرکننده بشار اسد روشن نیست و فضای تحولات ۱۱ روزه منجر به سقوط دمشق و فرار بشار بسیار غبار آلود و پر ابهام است اما آنقدر از وضعیت این کشور اطلاعات در اختیار همگان هست که بتوان روند کلی حوادث را تحلیل و مواضع خود را درباره تحولات این کشور بخصوص از منظر منافع ملی ایران بیان کرد.
حکومت اسد در سوریه مصداق حکومت کودتایی یک اقلیت سیاسی بر اکثریت مردم بوده و طبیعی است که حکومت اقلیت بر اکثریت دوام نیاورد. در طی بیش از نیم قرن، خاندان اسد بدون توجه به رای و نظرمردم سوریه، بر کشور حکومت کرده و اعتراضات و نارضایتیها را با خشنترین شیوه سرکوب نمودند. با توسل به خشونت و زور، بقای حکومت برای مدتی میسر شد اما متاسفانه این وضعیت بهترین امکان را برای مداخله بازیگران بیرون مرزها و کشورهای دیگر فراهم کرد و گروههای مسلح متعددی با حمایت کشورهای دیگر از جمله آمریکا، اسرائیل، ترکیه، عربستان و… در مناطق گوناگون سوریه تاسیس شدند و این کشور را به حوزه نفوذ دولتهای خارجی تبدیل کردند.
در این وضعیت، حکومت اسد برای بقا به دولتهای روسیه و ایران متوسل شد و این دولتها هم با انگیزههای متفاوت وارد عرصه شدند و بخصوص در جنگ با داعش، در کنار نیروهای وفادار به اسد جنگیدند. همه این تمهیدات نتیجه نداد و سرانجام در چند روز گذشته نظام سیاسی غیرمردمی ساقط شد و گروههای مسلح مخالف، قدرت را در دمشق به دست گرفتند. بیتردید نظام سیاسی سابق در سوریه، دشمنانی مانند آمریکا و اسرائیل را هم در مقابل داشت چرا که خود را بخشی از بدنه جبهه مقاومت قلمداد میکرد و با جمهوری اسلامی و نیروهای حزبالله لبنان و گروههای متعدد فلسطینی همراهیهای معناداری داشت.
دشمنان برای ضربه زدن به جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی، حذف اسد را در دستور کار داشتند و نداشتن پایگاه مردمی خاندان اسد، تحقق این هدف را میسر کرد. تکیه بر یک قدرت خارجی مانند روسیه که خودش گرفتار مشکلات فراوان داخلی و جهانی و یک جنگ خارجی است، در این شرایط نمیتوانست نفعی برای اسد داشته باشد بخصوص به خاطر روابط مشکوک و پنهانی که میان مسکو و تلآویو وجود داشته و دارد. ایران هم که به دلیل پیوستگی با جریان مقاومت ضداسرائیلی به بقای اسد دلبسته بود، بدون همراهی مردم آن کشور، توان دفاع از رژیم حاکم بر سوریه را نداشت و باعقبنشینی ارتش و دست شستن اسد از مقابله با معارضان مسلح، مجبور به ترک صحنه شد.
اکنون اقشاری از مردم سوریه خوشحالند که سایه نظام دیکتاتوری از سرشان برداشته شد و امیدوارند که در آینده جنگ و خونریزی و آوارگی در این کشور به پایان برسد اما متاسفانه با تهدیدهای موجود، این چشمانداز به دلایل گوناگون، دور از دسترس به نظر میرسد. اولین تهدیدی که مردم سوریه بعد از سقوط اسد با آن مواجه هستند، تجاوز همهجانبه اسرائیل جنایتکار به این کشور است.
اکنون بخشهایی از خاک سوریه به اشغال ارتش متجاوز در آمده و زیرساختهاینظامی و اقتصادی و علمی این کشور با بمباران دائمی هواپیماهای اسراییلی نابود شده و دانشمندان و نخبگان سوری با ترور و انفجار از صحنه اثرگذاری آینده این کشور حذف میشوند. اسرائیل از فرصت ایجاد شده یا ایجاد کرده، بیشترین بهرهبرداری را میکند تا از سوریه یک سرزمین سوخته بسازد و این کشور را با هر نظام سیاسی بعدی، به یک کشور ضعیف و ناتوان و امن برای موجودیت اسرائیل تبدیل کند. تهدید دوم پیش روی مردم سوریه، مداخله کشورهای دیگر از جمله حضور مستقیم نظامی آمریکا در این کشور با پایگاههای متعددی است که ایجاد کرده است.
بهانه این حضور مستقیم نظامی را داعش و القاعده و گروههای مسلح ناهمسو با منافع آمریکا فراهم کردهاند ولی همگان میدانند که آمریکا اولا در صدد تثبیت حضور نظامی خود در منطقه است و ثانیا امنیت اسرائیل را با حضورش تامین میکند و ثالثا بر منابع نفت سوریه مسلط شده و به کمک گروههای مسلح همسو در حال غارت منابع این کشور است و در نهایت تلاش میکند در آینده منطقه حساس سوریه و عراق و خاورمیانه بر اساس طرحها و برنامههای خود، نقش بازی کند و سلطه خود را تداوم بخشد.
تهدید سوم تکثر گروههای مسلح با تفکرات متنوع و سوابق مشکوک و منافع متعارض و وابستگی به کشورهای مختلف است که احتمال ایجاد تفاهم را کاهش میدهد و رویارویی نظامی و جنگ داخلی بین طوایف ، گروه های قومی و مذهبی در مناطق مختلف را محتمل میکند.
سوریه کنونی بیشتر به یک کشور ملوکالطوایفی شباهت پیدا کرده است که هر منطقه آن تحت نفوذ یک گروه مسلح است که از سوی یک دولت خارجی حمایت میشود. البته برخی اقدامات عاقلانه برای انتقال قدرت و برخی راهکارهای مدبرانه در برخورد با مردم و حامیان رژیم قبل، از سوی جریانهای مسلح حاکم بر دمشق در جریان است که امیدواری به آینده را زیاد میکند اما سوابق بسیاری از گروههای نظامی پیروز، با گونهای تعصب مذهبی و برداشتهای ارتجاعی از دین گره خورده و همین سوابق سلفی تکفیری آنان موجب نگرانی است.
جمهوری اسلامی در تمامی دوران حاکمیت اسد بر سوریه، در کنار این کشور ایستاد و از این نظام در برابر دشمنان خارجی و مخالفان داخلی بخصوص در مقابل گروههای تروریست مسلح حمایت کرد. بخشی از این حمایت به بدهی اخلاقی ایران به سوریه در جریان جنگ عراق علیه ایران برمیگشت. سوریه به دلیل اختلافاتش با عراق، در جنگ تحمیلی جانب ایران را گرفت و در سازمان ملل، سازمان غیرمتعهدها، سازمان کنفرانس اسلامی و در جامعه عرب به نفع ایران رای داد. این کشور جلوی صادرات نفت عراق از طریق سوریه را گرفت و برخی تسلیحات مورد نیاز ما را هم تامین کرد.
طبعا جمهوری اسلامی خود را بدهکار دولت سوریه می دانست و به همین دلیل در حوادث داخلی سوریه در کنار اسد ایستاد. اما مهمترین دلیل این ارتباط خوب، نقشی بود که سوریه در پیشبرد سیاست جمهوری اسلامی در قبال اسراییل، اشغال سرزمینهای فلسطین، حمایت از مبارزات بحق گروههای فلسطینی برای سرزمین خود و همچنین حمایت از حزبالله لبنان داشت. با این وجود، انکار نمیتوان کرد که رژیم سوریه یک نظام دیکتاتوری، خشن و غیرمردمی بود و حمایت جمهوری اسلامی از اسد موجب خدشه دار شدن به جایگاه و حیثیت ایران در نزد مردم سوریه شد.
شاید جمهوری اسلامی ایران میتوانست رژیم اسد را به سوی مردمی شدن سوق دهد و از شکاف شدید مردم با حکومت اسد بکاهد. در این شرایط استدلال ایران درباره نقش خاندان اسد در حمایت از جبهه مقاومت برای مردمی که به بدترین شکل سرکوب میشوند، مقبول نیفتاد. اکنون ما با شرایط جدیدی در سوریه مواجه هستیم یعنی ایران مانند گذشته نمیتواند در سوریه نقش موثر داشته باشد و به اجبار باید تماشاگر تصمیمات دیگران و اتفاقاتی باشد که در آنجا رخ میدهد.
«حزب مجمع ایثارگران» در این شرایط حساس منطقه، برخی از نکات مهم را با مردم ایران و مقامات جمهوری اسلامی در میان میگذارد و امیدوار است که مورد توجه قرار بگیرند:
اول- ما به سهم خودمان امیدواریم مردم و گروههای مسلح در سوریه از گذشته بیاموزند و راه را برای تشکیل یک دولت ملی مقتدر و مردمی هموار کنند. جدا امیدواریم سقوط اسد آغاز دور جدیدی از بدبختی برای ملتی نباشد که از شر اسد به مارهای خطرناکتر جهانی و منطقهای پناه بردهاند. متاسفانه درشرایط فعلی سوریه پسا اسد، تبدیل شدن این کشور مهم خاورمیانه به وضعیتی مشابه با لیبی پسا قذافی و چه بسا بدتر، دور از انتظار نیست. از این رو امیدواریم مردم و نخبگان و گروههای مختلف سوریه از فضای ایجاد شده برای استقرار دولت ملی ناشی از انتخاب واقعی مردم بهره بگیرند.
دوم- حوادث اخیر سوریه هم نشان داد که سرمایه اصلی هر حکومت و نظامی را مردم آن کشور تشکیل میدهند و اگر یک نظام سیاسی به هر دلیلی نتواند مشروعیت مردمی خود را حفظ کرده و مردم را در تعیین سرنوشت خودشان دخالت بدهد، دوام نخواهد آورد. نظام سیاسی سوریه به جای روی آوردن به مردم و تن دادن به اراده ملی، مبادرت به سرکوب و کشتار و آوارگی مردم کرد و با دست خودش، مردم را به سمت خشونت، مسلح شدن، عدم همراهی با حکومت و کمک گرفتن از کشورهای دیگر سوق داد. معلوم است که در تعارض میان مردم مسلح و حکومت مسلح، در نهایت مردم پیروز خواهند شد حتی اگر این امر مدتی زمان ببرد و با خساراتی همراه شود.
سوم- تعارض حاد میان حکومت و مردم سوریه، شکافی را برای زیستن و برنامهریزی کردن دشمنان جهانی و منطقهای سوریه ایجاد و دخالت مستقیم و غیرمسقیم و آشکار و پنهان بازیگران خارجی در امور سوریه را تسهیل کرد. اقدامات آمریکا، اسراییل و ترکیه را در سوریه شاهدیم و جملگی به زیان منافع درازمدت این کشور است. مشخصا این فرصت را حکومت اسد با قرار گرفتن در برابر مردم خود در اختیار کشورهای خارجی قرار داد و بعید است به این زودی برای دفع شر مداخلات این کشورها راه چارهای پدیدار شود. دامنه این مداخلات و تهدیدها قطعا بر فضای کشورهای همجوار مانند لبنان و عراق نیز تاثیر خواهد گذاشت و راه دخالتهای بیشتر در امور داخلی این کشورها را نیز هموار میکند.
چهارم- جمهوری اسلامی اکنون در شرایط جدیدی قرار گرفته است زیرا غزه و لبنان و سوریه را به یک معنا از دست داده است یا دست کم اکنون به اندازه گذشته نمیتواند به نقش و تاثیر آنها در حوزه میدانی جریان مقاومت ضداسرائیلی امیدوار باشد. در این وضعیت شایسته است که عملکرد خود در حوزه سیاست خارجی را مورد بازنگری جدی قرار داده و طرحی نو در این حوزه دراندازد. در این نگاه تازه و طراحی نو، باید به مردم تکیه کند و رای اکثریت مردم در اداره کشور را مبنا قرار بدهد، توسعه همهجانبه را محور برنامههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بداند و سیاست خارجی را تداوم سیاست داخلی تلقی کند، از پشتوانه مردمی حکومت به عنوان یک سرمایه مهم در دیپلماسی منطقهای و جهانی بهره بگیرد، میزان تعهدات ایران در حوزه خارجی را به اندازه توان ملی قرار دهد زیرا ما به اندازه وسع و توان خودمان در قبال دیگران مسئولیم و نه به اندازه آرمان و آرزوهایمان.
سیاست خارجی ما باید به گونهای تنظیم شود که اگر حادثهای مثل سوریه رخ داد، ما خسارت استراتژیک نبینیم. اگر اینگونه شود میتوان مدعی شد که از رخدادهای تلخ یک سال گذشته آموختهایم و تجربه دیگران را به کار گرفتهایم پیش از آن که خودمان به تجربه دیگران تبدیل شویم.
پنجم- برای رسیدن به طرحی نو و قابل اعتنا در حوزه سیاست خارجی باید به تکصدایی در امور کارشناسی خاتمه داد و راه حضور کارشناسان مستقل و آگاه و شجاع را در تصمیمسازیهای حوزه سیاست خارجی هموار کرد. کارشناسان حوزه سیاست خارجی باید میزانی از کارآمدی و دانش و تجربه را داشته باشند که بدون هراس و ملاحظه و خودسانسوری، واقعیتهای جاری در منطقه، نظام بینالمللی و سازو کارهای منتج به حفظ تمامیت ارضی، منافع ملی و استفاده بهینه از فرصتهای توسعه کشور، آینده روشن برای جوانان و رفاه مردم را بیان، رخدادهای احتمالی را پیشبینی و راهکارهای عملی موثر را پیشنهاد کنند.
جز این باشد ما شاهد رشد افرادی میشویم که از حداقل تواناییها و دانشبرخوردارند و باب میل مقامات سخن میگویند و از طرح نظرات درست کارشناسانه به خاطر ملاحظه صاحبان قدرت و منافع خود میپرهیزند.
ششم- بحث درباره مسائل سیاست خارجی را باید موجه دانست و نقد و بررسی آن را مجاز کرد. پنهان کردن امور از مردم و تصمیمگیری در پشت درهای بسته و ممنوع کردن کارشناسان و صاحبنظران از اظهار نظر درباره تصمیمات مقامات، چه بسا منجر به ایجاد خسارات زیاد برای کشور شود و توجیه مردم برای تصمیمات نظام را هم دشوار کند. در این زمینه صدا و سیما باید باب مباحثه نقادانه درباره مسائل خارجی را باز کند و اجازه حضور به کارشناسان دارای نظرات انتقادی را در برنامههایش بدهد.
در پایان امیدواریم عقلانیت در میان مردم و نخبگان و گروههای سیاسی و نیروهای مسلح سوریه به مرحلهای برسد که بتوانند نظام سیاسی جدید را مبتنی بر رای مردم شکل داده و تفاهم ملی را ایجاد کنند و بتدریج از دخالت بیگانگان در امور کشورشان بکاهند و با استفاده از تمام توان خود برای بیرون کردن اشغالگران اسراییلی از کشور اقدام کنند. مردم سوریه مستحق آرامش و توسعه و امنیت هستند و همگان از جمله مقامات جمهوری اسلامی باید در مسیر تحقق این هدف، حامی همه نیروهای ملی سوریه باشند.
در این راستا ایران باید راهکارهای تازهای را برای احیای روابط با مردم و دولت ملی سوریه بیابد و برای اثرگذاری مثبت بر اوضاع منطقه، دیپلماسی فعالی را در کنار کشورهای دیگر طراحی کند زیرا وضعیت کشور سوریه همیشه برای ایران مهم است و بدون ثبات در آن، بعید است ثبات و امنیت به منطقه خاورمیانه بازگردد.
حزب مجمع ایثارگران
آذرماه ۱۴۰۳