خوزستان

مرز میان آگاهی دادن و ناامید کردن

مرز میان آگاهی دادن و ناامید کردن

حسن دادخواه (عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه

دولتیان و مقام های عالی نظام، همیشه بر کسانی که به گمان آنان، مردم را ناامید می کنند، سخت تازیده و خرده می گیرند. آنان بر این باورند که حمایت و پشتیبانی مردم از برنامه های دولت و نظام، همواره مورد خشم بدخواهان انقلاب بوده است و از این رو، دشمنان می کوشند تا از راه های گوناگون، مردم را نسبت به عملکرد اهداف و برنامه های دولت و نظام، بدبین و ناامید سازند و پشتیبانی و حمایت مردم از دولتیان و مقامات عالی نظام را سست کنند یا برچینند.

فرض نادرست مقامات دولتی این است که اگر حقایقی از کاستی ها و نارسایی ها ی موجود به مردم گفته شود، آنان ناامید می شوند و دشمن شاد می گردد.از این رو، می کوشند با دادن قول هایی مردم را بطور موقت امیدوار کنند.

از سوی دیگر، بسیاری از اصحاب رسانه ها، نویسندگان و متخصصان و نخبگان جامعه، بر پایه رسالت و وظیفه ای که بر دوش خویش احساس می کنند، هر از گاهی می کوشند با فراهم کردن و انتشار مطالب و نوشته های تحلیلی، مردم را به گمان خویش، نسبت به اینده و آنچه در حال رخ دادن است، آگاه کنند و خطرها و تهدیدات احتمالی را یادآوری کنند.

پرسش این است که مرز میان آگاهی دادن و با خبر ساختن و مطلع نمودن مردم از آنچه که در حال رخ دادن است و موجبات نگرانی را فراهم آورده و بر پایه پیش بینی های مستدل، به زیان مردم و کشور است با ناامیدساختن مردم و سست نمودن پشتیبانی آنان از دولتیان و مقامات نظام، کدام است؟ و تفاوت این دو چیست؟

نیاز به تاکید نیست که هر دو سوی منازعه، در یک کشتی یا قطار نشسته اند و یک مسیر را در حال پویش اند و تبعات خطرهای احتمالی دامن همه را خواهد گرفت. اگر در این میان، یک نفر یا گروهی، به اعلام خطر یا همان انذار اقدام و دیگران را به هوشیاری فرابخواند، در باره او یا آن گروه، چگونه می توان داوری و قضاوت کرد؟ آیا آنان، خطرات آینده را یادآوری می کنند یا فقط دل دیگران را خالی می کنند و آرامش موجود را بر هم می زنند؟

دولتیان و مقامات عالی نظام، همواره روشنگران و منتقدان را به سیاه نمایی متهم می کنند و می گویند که این جماعت، تنها به بازگویی و برجسته کردن نارسایی ها و کاستی ها می پردازند و قصدشان هر چه باشد، منجر به ناامیدکردن مردم می انجامد.

نخستین نکته مهم، آن است که اگر دولتیان و مقامات عالی نظام و مجریان و برنامه ریزان، وضع موجود را در عالی ترین شکل و مطلوب ترین حالت بدانند و تاب تحمل و شنیدن هیچ انتقادی را نداشته باشند بی گمان، صدای هر منتقدی را در راستای سخنان دشمنان و بدخواهان خویش می پندارند و هیچ سخن منتقدی را برنمی تابند و اینگونه، خود را از فواید بهره جویی از متخصصان و نگاه های متفاوت آنان، محروم می کنند. این در حالی است که قوت و غنای هر برنامه، وابسته و در گرو دریافت نظرات و دیدگاه های متفاوت است.

دومین نکته مهم، آن است که در کشور و جامعه ما متاسفانه، تفاوت دیدگاه های سیاسی افراد با یکدیگر، موجب فراموش شدن مصالح ملی کشور در نزاع های سیاسی شده است و هر یک از دو سو، به محض قدرت یافتن و چیرگی بر امور اجرایی و حکومتی، طرف دیگر را از صحنه، حذف و محو می کند و قصد منتقدان را ناامید کردن مردم می داند.

سومین نکته، این است که تهمت و اتهام زدن به منتقدان، به ابزاری برای خاموش کردن صدا آنان، تبدیل شده است. اینکه هدف و قصد منتقدان، ناامیدکردن مردم است، می تواند ابزاری برای جلوگیری از پیوستن مردم به جبهه منتقدان باشد.

به هر روی، واقعیت این است که احساس امید در دل و ضمیر مردم به یکباره و بدون دیدن نشانه های بهروزی و بهبودی اوضاع کشور و تنها با شنیدن قول های بی پایه، حاصل نمی شود!

از سوی دیگر، بالارفتن میزان تحصیلات کلاسیک و آگاهی های عمومی میان مردم، خوشبختانه به درجه ای رسیده است که نه قول های بی پشتوانه و امیدهای دروغین و نه انتقادهای مزورانه از سوی دلسوزان دروغین، نمی تواند مردم را فریب دهد.

چنانچه انتقادها و ابراز مخالفت با برخی سیاست ها و برنامه ها، همراه با استدلال های علمی و میدانی باشد، بی گمان مورد استقبال و پذیرش مردم قرار می گیرد.

در شرایط کنونی، بنظر می رسد که قصد بیشتر بلکه کلیه منتقدان از خرده گیری ها، ناامیدکردن هدفمند مردم نیست.

انتهای پیام/

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا