
دولت جدید و سیکل معیوب انتخاب مدیران دانشگاه
محسن صنیعی (مدرس دانشگاه و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
قبل از آنکه در مورد مدیریت آموزش عالی سخنی گفته شود، به کارکرد دانشگاهها نگاهی بیندازیم. اولین نقش دانشگاهها، تربیت و آموزش نیروی انسانی مورد نیاز در همه بخشهای جامعه اعم از صنعت، اقتصاد، آموزش، بهداشت و درمان، کشاورزی و… است. همین تربیتیافتگان دانشگاهی ساختار اداری و مدیریتی کشور را تشکیل میدهند.
در دهههای اخیر دانشگاههای کشور، علاوه بر آموزش، وظیفه پژوهش بر وظایف دانشگاهها افزوده شده است به طوری که هم اینک بیش از ۲۵٪ دانشجویان کشور، دانشجویان تحصیلات تکمیلی در دورههای ارشد و دکتری است. علاوه بر آن، دانشگاهها در حوزههای ارتباط صنعت و دانشگاه فعالیتهای خوبی داشتهاند.
بدون شک باید گفت، دانشگاهها اولین نهادی از جامعه هستند که معمولا فناوریهای نوین در دنیا را برای کشور بیان میکنند. دانشگاهها، میتوانند در مقام نقد و ارزیابی همه طرحها و سیاستگذاریها در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور، سیاستساز توسعه کشور باشند. امروز نقش دانشگاهها در توسعه کشورها، غیر قابل انکار است. اگر علیرغم تحریمهای بسیار زیادی که کشور با آن روبهرو بوده است، کشور توانسته است بر سر پای خود قرار بگیرد بیشک به دانشگاهها و نیروهای آموزش دیدهای که در دانشگاهها پرورش یافتهاند بر میگردد.
برای آن که دانشگاهها بتوانند نقش و وظیفه ذاتی خود را در امر آموزش، پژوهش و فناوری ایفا کنند، دانشگاهها میباید استقلال خود را حفظ کنند. دانشگاهها نمیتوانند محل تاخت و تازهای سیاسی باشد. بنا بر قولی، مدیریت در آموزش عالی، مدیریت بر نخبگان است. ریاست یک نفر در یک دانشگاه، به هیچ وجه به معنای برتری علمی یا حتی اجرایی آن نفر بر سایر دانشگاهیان نیست.
به تجربه در هر دانشگاه، معمولا بسیاری از دانشگاهیان وجود دارند که از نظر علمی، اجرایی و سیاسی و اجتماعی نسبت به مدیران دانشگاه، دارای سابقه بسیار روشنتر و بالاتر هستند. بنابراین، مدیریت دانشگاهها باید مدیریتی مقبول جامعه دانشگاهی باشد. مناسبترین سیستم مدیریت در آموزش عالی، انتخاب مدیران توسط دانشگاهیان است.
نباید به بهانههای سیاسی، دانشگاهها را از افراد شایسته محروم کرد. باید مدیریتی مشارکتپذیر باشد که همه دانشگاهیان را به مشارکت بپذیرد نه آنکه با تصور حاکمیت یک جناح، به فکر حذف و طرد دیگر افراد باشند. آنچه در این دو هفته اخیر با تغییر و تحولات روسای دانشگاههای کشور، اتفاق افتاده است ظاهرا گویای این است که در آموزش عالی، یک جمع محدود میتوانند برای همه دانشگاههای کشور، مدیر تعیین کنند. اصولا نباید مدیریت دانشگاهها تابع تغییر و تحولات سیاسی کشور باشد.
اگر استدلال آن است که مردم به دولت دیگری رای دادهاند، خوب است یک نظرسنجی صورت گیرد که چند درصد دانشگاهیان، به سیاستهای جدید رای دادهاند. اگر استدلال، تغییرات دوره قبل است، جهت اطلاع باید گفت که هیچگاه در کمتر از یک ماه از شروع به کار دولت جدید، تغییرات مهمترین دانشگاههای کشور صورت نگرفته است.
بعد از شروع به کار دولت روحانی در سال ۹۲، در دانشگاه تهران، دکتر فرهاد رهبر تا بهمن ۹۲ رئیس دانشگاه بودهاند و بعد از آن، تا انتخاب رئیس دانشگاه تهران، دکتر امید سرپرست دانشگاه شد و در خرداد سال ۹۳ دکتر نیلی احمدآبادی به عنوان رئیس دانشگاه تهران انتخاب شد. رئیس جدید دانشگاه شریف در شهریور ۹۳، انتخاب شده است.
رئیس جدید دانشگاه امیرکبیر در تیر ماه ۹۳، انتخاب شده است. دانشگاه شهید بهشتی، دکتر طهرانچی تا سال ۹۵ رئیس بوده. در دانشگاههای شهرستانها، دانشگاه بوعلی سینای همدان سال ۹۳، دانشگاه اصفهان آذر ۹۲، دانشگاه شهید چمران اسفند ۹۲، دانشگاه بیرجند اسفند ۹۲، دانشگاه مشهد، دی ماه ۹۲، روسای جدید دانشگاهها منصوب شدهاند. ضمنا تغییراتی که در سال ۹۲ انجام گرفت غالبا با ارسال هیات بازرسی وزارت علوم به دانشگاهها بود و پس از دیدار این هیاتها با دانشگاهیان و گزارش این هیاتها، تغییرات صورت گرفت یعنی در حقیقت تغییرات با استمزاج از اعضای هیات علمی صورت گرفت.
به نقل از: همدلی