
حریم دانشگاه را پاس بدارید
محسن صنیعی (عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)
در چند روز گذشته، چندین خبر، جامعه دانشگاهی کشور را تکان داده است. خبر اول، خبر اخراج یا عدم تمدید قرارداد آقای دکتر محمد فاضلی از دانشگاه شهید بهشتی است.
به گواه همه رسانه ها، دکتر محمد فاضلی به عنوان یک جامعهشناس دلسوز و متعهد، با نگارش کتب متعدد، مقالات در رسانه ها و فضای مجازی و حضور و سخنرانی در مراکز پژوهشی و دانشگاهی و مجامع عمومی و رسانه ها، به خوبی توانسته است با نگاه جامعه شناسانه، افکار عمومی را به منافع و مصالح اجتماعی آشنا کرده و به این ترتیب، رسالت و تعهد دانشگاهی خود را در انجام مسئولیت اجتماعی به انجام برساند.
به گواه همه کسانی که از نزدیک ایشان را می شناسند، در نیت خیر و دلسوزی و ایران دوستی و اندیشهورزی و فرهیختگی او تردیدی نیست. به علاوه، بر اساس همه شواهد، ایشان ضمن فعالیت در حوزههای اجتماعی و پژوهشی، فعالیت آموزشی و پژوهشی خود را در دانشگاه، به خوبی انجام داده است. حال، به چه دلیل، این حکم اخراج یا عدم تمدید قرارداد صادر شده است؟ حتی اگر دلیل آن، ضوابط و آیین نامههای استخدامی هیات علمی است، آیا هیچ راه دیگری جز صدور رای اخراج نبوده است؟
متاسفانه به جای حل مساله از طریق گفت و گو و راه های رسمی اداری، سختترین راه که تبعات منفی در جامعه دانشگاهی دارد، انتخاب شده است. آیا نمی دانند که برای جامعه دانشگاهی، این خبر اخراج، بالاتر از یک حکم اداری تلقی خواهد شد؟ آیا نمی دانند که با حکم اخراج این استاد دانشگاه، عملا به جامعه دانشگاهی هشدار می دهند که وارد نقدهای اجتماعی نشوند؟ این پیام، به همه فارغ التحصیلان خارج از کشور، اعلام می کند که دعوتهای به داخل را جدی نگیرید. همزمان با این حکم اخراج، حکم محرومیت دکتر آرش اباذری از گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف، شرایط خوبی را برای جامعه دانشگاهی نشان نمی دهد.
خبر دیگری که جامعه دانشگاهی را در شوک فرو برده است، خبر درگذشت ناگهانی استاد تمام بازنشسته دانشگاه کاشان است. مرگ خودخواسته ای که ظاهرا در اعتراض به مطالبات پرداخت نشده مالی به ایشان بوده است. به جرات می توان گفت که شاید مطالبات مالی جامعه استادان دانشگاه در همه دانشگاه های کشور، چندین برابر مطالبات سایر اقشار جامعه است ولی هیچ گاه، این مطالبات باعث نشده است که این خواسته ها به صورت تجمعات اعتراضی درخواست شود.
مرگ خودخواسته استاد دانشگاه کاشان، باید زنگ خطری به مقامات کشور باشد که مسائل صنفی دانشگاهیان، مسائل قابل چشم پوشی نیستند. متاسفانه، چنین به نظر می آید که در یک برنامه نانوشته، به جای ارج نهادن به جامعه دانشگاهی، دانشگاهیان را نجومی بگیر و به قولی مرفه بی درد معرفی می کنند. حدود یک سال پیش، اخبار بیست و سی، استادزادگی را مانند آقازادگی به کار بردند گویی استاد دانشگاه بودن، چون مدیران، با رانت، به این مرتبه رسیدهاند.
آیا همه صنایعی که امروز به عنوان منبع درآمدهای ارزی و ریالی کشور شناخته میشوند، میتوانند بگویند که بدون دانشآموختگان دانشگاهی، میتوانند صنعت، اقتصاد و اجتماع را اداره کنند؟ مطمئنا پاسخ خیر است. آیا نباید سهم درآمد افزوده از تحصیلات دانشگاهی در دانشگاههای کشور را اقتصاد و صنعت کشور به دانشگاه و آموزش عالی کشور، پرداخت کنند؟ آیا زیبنده است که یک هیات علمی به طور متوسط، حقوق ۷۰۰ دلار کسب کند؟
به نقل از: همدلی