تحلیلگران سیاسی خارجی که به روسای خود مشورت میدهند خواهند گفت: آقای رئیسی کارهای نیست و این شخص اوّل نظام است که عهدهدار امور اجرایی کشور است.
حسین عباسینژاد
تحلیلگران سیاسی خارجی که به روسای خود مشورت میدهند خواهند گفت: آقای رئیسی کارهای نیست و این شخص اوّل نظام است که عهدهدار امور اجرایی کشور است.
حسین عباسینژاد
سفر اخیر آقا رئیسی به کشور همسایه شمالی روسیه در شبکههای اجتماعی مطرح شد. محور همگی نظرات، عدم رعایت پروتکلهای سیاسی در شان ریاست جمهوری و کشور ایران بود که کاملا هم درست و به جا ارزیابی میشود.
دفتر آقای رئیسی هم برای این شکل از تشریفات توجیهاتی فرمودند. اما بنده از منظر دیگری به آن نگاه میکنم، و آن این است که از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی از دوستان وزارت خارجه میشنیدم که کشورهای خارجی جدای از روابط دوستانه یا عادی که با ایران داشتند یک موضوع را نمیتوانستند هضم کنند، و آن این است که مقامات سیاسی در تشریفات مرسوم به دیدار همتایان خود میروند و از همتایان خود در شرایط نرمال در سفرها استتقبال میکنند.
اما در ایران زمانی فرد اوّل کشور در حیات امام خمینی ایشان بودند و علیرغم اینکه در آمدوشدهای سیاسی رهبران کشورها خود را در سطح ایشان میدانستند اما شاید با فعالیتهای فراوان وزارت خارجه آنها توجیه شده بودند که امام خمینی در عمل رئیس جمهور را تصمیمگیر نهایی در امور سیاست خارجی میداند و بعضا در این اموردخالت نمیکنند.
پس از درگذشت ایشان و شروع رهبری آیتالله خامنهای تقریبا این مشکل در روابط خارجی ما با ممالک غربی و شرقی و حتی کشورهای دوست مجدداّ عُود کرد؛ اما در یکی دو دوره مانند دوران ریاست جمهوری مرحوم رفسنجانی و آقای سید محمد خاتمی باز به دلیل شخصیت کاریزماتیک آنها علیرغم وجود رگههایی از اختلاف سلیقه بین رهبری و ریاست جمهوری، تا اندازه زیادی گرفتار مشکلاتی که بروز ظاهری در کم اهمیت کردن نهاد ریاست جمهوری داشته باشیم ظاهر نشد.
با آمدن آقای احمدی نژاد به نهاد ریاست جمهوری هرچند در ۴ سال اول، این داستان که نفر اول تصمیمگیر در کشور کیست، خیلی ظاهر نشد (چون ایشان مطلوب رهبری بودند) اما در دوره دوّم و با آن شیوهای که در سال ۸۸ ایشان به قدرت رسید، دیگر خود را تابع محض رهبری در امور اجرایی نمیدانست و همانطور که در مصاحبه اخیرش میگوید”ایشان (رهبری) در امور جزیی کشور دخالت و نظر میدادند”.
دوره ریاست جمهوری آقای روحانی، چون فرد قدرتمندی بودند و در بیان و پیچیدگی سیاسی، شیخ دیپلمات شناخته میشدند و شاید نیم نگاهی هم به آینده خود داشتند، داستان شکل دیگری به خود گرفت.
استقرار ایشان در نهاد ریاست جمهوری در سال ۹۲ آغاز شد. رهبری هم با توجه به اینکه در دوره احمدی نژاد بخشی از رویکرد جدید خود را یعنی دخالت بیشتر در امور اجرایی کشور و البته با نیمنگاهی هم به تشکیل حکومت اسلامی آغاز نموده بودند، به نحوی با آقای روحانی مهاجههای سیاسی پیدا کردند و نتیجه این شد که گره مشکلات کشورنه تنها باز نشود بلکه سفتتر هم شد. حالا جناب آقای رئیسی با رای زیر ۵۰ درصد پا در نهاد ریاست جمهوری گذاشته است.
ممکن است این تصور وجود داشته باشد که تمام اختلاف سلیقهها و دوگانگیها در دستگاه ریاست جمهوری و بیت رهبری کنار گذاشته شده است. اگر این فرض را بپذیریم، لذا دیگر نباید برای رئیسجمهور کشور، آن شان واعتباری را قایل شویم که در گذشته وجود داشته است، اگر ما ایرانیها، بخوانید اصولگراها، این شان را برای ریاست جمهوری قایل باشیم اما تحلیلگران سیاسی خارجی که به روسای خود مشورت میدهند خواهند گفت: آقای رئیسی کارهای نیست و این شخص اوّل نظام است که عهدهدار امور اجرایی کشور است.
پس تمام پروتکلها بر این مبنا محاسه و برنامهریزی میشود، به خصوص در کشوری همچون روسیه که خود را کاریکاتوری از امپراطوران دنیا میداند. حالا چند لحظه خودتان را جای آقای پوتین که ماکیاول واقعی است قرار دهید، برای دیدار آقای رئیسی ایشان را به عنوان فردی که کلام آخر را نمیزند چه تشریفاتی را باید ترتیب دهد؟
والسلام
حسین عباسی نژاد ۴ بهمن ماه ۱۴۰۰
انتهای پیام/