تحلیل
اینگونه مردن، قتل است یا مرگ؟
اینگونه مردن، قتل است یا مرگ؟
محمد سروش محلاتی:
با فرضِ اینکه حادثه درگذشت، همانگونه که رسما گزارش شده، اتفاق افتاده، آیا بطور کلی این “نوع مردن” از نظر فقهی “قتل” بحساب میاید؟
پاسخ:
برای رسیدن به پاسخ این سوال، توجه به این نکات لازم است:
۱ . یک قاعده فقهی از پیامبر اکرم رسیده است که: هر کس که فردی را شب از خانه اش بیرون ببرد، ضامن است مگر اقامه بینه کند که او را سالم به خانه رسانده است: کل من طرق رجلا باللیل فاخرجه من منزله فهو له ضامن … (کافی . فقیه . تهذیب)
بر اساس این قاعده، اگر فردی را
‐ به زور ببرند و
‐ اجازه همراهی خانوادهاش را هم ندهند
‐ و همه دقایق زندگی او در زمان غیبت،
– کاملا روشن و بدون ابهام نباشد،
مسئولیت جان او با کسانی است که او را برده اند، انها “متهم” هستند و باید برائت خود را اثبات کنند. و در این مورد، “اصل بر برائت” نیست.
۲ . کسانی که فردی را به زور همراه خود میبرند و سپس حادثه مرگ اتفاق میافتد، برای رفع اتهام از خود، باید گزارش مستند و معتبر از لحظه لحظه فرد متوفا در دوره حبس ارائه کنند. و اگر این گزارش کامل نبوده و مثلا فیلم ناقص و یا شاهدان در مقطعی از زمان حضور نداشته باشد، اتهام ثابت است و باید انان تبرئه خود را اثبات کنند. در اینگونه موارد شهادت و گواهی کسانی که در دستگیری دخالت داشته و همکارانشان بی اعتبار است چون از شرایط شاهد “متهم نبودن” است .
۳ . خانواده متوفا حق تحقیق و تفحص در باره حادثه را دارند و مسئولیت نهادهای حکومتی، موجب حذف اولیای متوفا در روند تحقیق نیست، انها میتوانند مستقیما و همراه متخصصان امین خود، در مراحل تحقیق از حادثه و یا کالبد شکافی و یا ازمایشات بعد حضور یابند. مانع شدن از این حضور ، و محرمانه تلقی کردن روند تحقیق، اعتبار نظر نهادهای مربوطه را مخدوش ساخته و با وجود اتهام، مساله را مشمول همان قاعده از پیامبر مینماید.
۴ . با فرض اینکه مرگ متوفا در اثر اضطراب روانی (و نه ضربه جسمی) اتفاق بیفتد ، باز هم نباید موضوع “قتل” را منتفی تلقی کرد. زیرا اگر این شرایط ناسازگارِ روحی در اثر حضور اجباری در یک فضای خاص اتفاق بیفتد، “سببیتِ” ان افراد در وقوع حادثه قابل انکار نیست. حثی اگر اصلِ احضار هم مجاز باشد.
روایت معتبری وجود دارد که خلیفه دوم زنی متهم به فساد را احضار کرد و او در اثر نگرانی و ترس، جنین خود را سقط کرد. اصحاب خلیفه، او را تسکین میدادند که چیزی نیست تو در مقام تادیب بودی و قصد خیر داشتی! ، ولی امیر المومنین فرمود دیه جنین بر عهده خلیفه است و حضرت به این وسیله، وقوع قتل توسط خلیفه را تایید فرمودند (ارشاد .کافی . تهدیب) فقهای بزرگی مانند علامه حلی همینگونه فتوا داده اند که مرک در اثر ترس موجب ضمان است(مختلف) و کسی که موجبات ترس و وحشت را فراهم کرده “سبب قتل” است.
۵ . اگر فردی سابقه “بیماری” دارد و بدلیل ان سابقه به ضمیمه “ناراحتی” که شخصی بر او وارد میکند مثل فریاد زدن بر سر او یا بردن در محیط پر استرس، از دنیا برود، از نظر فقهی، حکم قتل ثابت است: (شرایع: من صاح ببالغ فمات فلا دیه اما لو کان مریضا … لزم الضمان)
فقها در اینجا توجه دادهاند که گاه شرایط برای یک انسان سالم، خطرآفرین نیست و در این صورت مسئولیت کمتری متوجه متصدی ان شرایط است ولی نسبت به کسی که زمینه بیماری دارد، کمترین اوضاع نامناسب میتواند مسئولیت قتل را بدنبال داشته باشد.
حتی اگر ان شرایط نگران کننده نه در حد “علت تامه”، بلکه به اندازه “جزء اخیر علت مرگ” ان برای بیمار باشد باز هم قتل به ان انتساب پیدا میکند. برای اثبات “قتل” همین مقدار که کارشناسان تایید کنند که بیمار اگر در این شرایط و یا در این مکان نبود، دلیلی برای مرگش نبود، کافی است.