حوادث اخیر، پیامد شکاف فزایندۀ حاکمیت با بخش وسیعی از مردم بویژه نسل جوان جامعه است/
حوادث اخیر، پیامد شکاف فزایندۀ حاکمیت با بخش وسیعی از مردم بویژه نسل جوان جامعه است/
راهکار برون رفت از این بحران، تفسیق، تحقیر و نادیدهانگاری معترضین و تحریف مطالبات و سرکوب آنها نیست/
رهبری، فرمان بازنگری قانون اساسی متناسب با بلوغ فکری و تحولات اجتماعی ایرانیان در چند دهه اخیر برای افزایش نقش ملت در تعیین سرنوشت میهن خویش از طریق نهادهای مردمی را صادر کنند/
محمدحسین صبحیه (عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس)
به دنبال برگزاری جلسه هماندیشی اساتید دانشگاه تربیت مدرس درخصوص مسائل اخیر کشور در ۱۶ آبان ۱۴۰۱ که گزارش مختصر آن در مدرسن پرس آمده بود و درپی گفتگوهای چالشی اساتید در آن جلسه، متنی از طرف آقای دکتر محمدحسین صبحیه عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس در اختیار مدرسین پرس قرار گرفت که عینا به اطلاع مخاطبین محترم میرسد:
بنام خداوند جان و خرد
دوستان گرامی سلام. عصر دوشنبه، مورخ ۱۶/۰۷/۱۴۰۱ دومین جلسه هماندیشی استادان دانشگاه تربیت مدرس با موضوع “بررسی علل و عوامل حوادث اخیر و ارائه راهکارهای برون رفت از بحران”، به دعوت مشترک بسیج دانشگاه و انجمن اسلامی مدرسین برگزار شد.
طبق برنامه ابتداء به ۴ استاد فرصت سخنرانی هر یک حدود بیست دقیقه داده شد. سخنرانان آقایان دکتر مجتبی زارعی و دکتر علیرضا شجاعیزند متمایل به اصولگرایان و آقایان دکتر محمود صادقی و دکتر علیمحمد حاضری متمایل به اصلاح طلبان بودند. سپس، به حدود ده نفر از استادان علاقمند فرصت سه دقیقه برای اظهار نظر داده شد. اینجانب نیز در فرصت سه دقیقه به اجمال نکات زیر را عرض کردم:
نکته اول، تهدید و اتهام آقای دکتر مجتبی زارعی به دوستی دانشجویان معترض به عملکرد ایشان با بنده، نادرست و غیراخلاقی است و به نظرم نیازی به پاسخ ندارد. بعلاوه، درخواست جلسه قبل برای حضور نمایندگانی از دانشجویان معترض برای شناخت بهتر این حوادث را تکرار میکنم و تقلیل حوادث اخیر به دعوای اصولگرا-اصلاحطلب را غیر واقعبینانه دانسته و یادآور ضربالمثل جنگ زرگری میدانم.
نکته دوم، به اختصار، از منظر رشته تخصصی خودم، حکمرانی تحول (دیسیپلین مدیریت پروژه محور):
حوادث اخیر، پیامد شکاف فزایندهٌ حاکمیت با بخش وسیعی از مردم بویژه نسل جوان جامعه است.
روند گسترش این شکاف به قرائت سنتی از دین و تفسیر نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر فهم سنتی فردمحور از حاکم دینی، بویژه گرایش به قرائت مرحومان محمدتقی مصباح یزدی و محمد مؤمن قمی از نقش مردم در حکومت دینی و فاصله روزافزون این قرائت از انتظارات جامعه، بویژه نسل جوان از حکمرانی خوب مشارکتجو متناسب با اقتضائات زمانه و تحولات اخیر اجتماعی و فرهنگی ایرانیان میباشد.
از یک طرف فهم سنتی از دین، تبعیض مذهبی و جنسیتی را توجیه و قانونی کردهاست و از طرف دیگر این فهم سنتی، مروج حکمرانی فردمحور میباشد که در عمل پیامد انحصار قدرت و ثروت در دست اندکی وابستگان به نظام سیاسی و حامیپروری، نابرابری و تبعیض عظیم ناشی از شکافهای طبقاتی، حاشیه نشینی و قومیتی در بین اقشار جامعه را رقم زدهاست. بخش وسیعی از نسل جوان که در خانواده هستهای کنونی، الگوی پدرسالاری را شکسته و همراه با رسانههای مجازی سبک زندگی مدرن را تجربه کردهاست، با نظام حکومتی پدرسالار و تحمیل سبک زندگی اقلیت سنتگرای حاکم، تعارض دائمی داشته و روزانه احساس تحقیرشدگی و محدودیتهای آزاردهنده برای یک زیست معمولی در وطن خویش را تجربه میکند.
بنابراین، حوادث اخیر پیامد چند دهه روند گسترش شکاف و افزایش تعارض فزاینده انحصار قدرت و ثروت در شبکههای وابسته به حاکمیت، حامیپروری و تبعیض و تحمیل سبک زندگی اقلیت سنتگرا، با روند متنافر مطالبه جوانان معترض دارای تقاضای روزافزون برای آزادی انتخاب سبک زندگی و رفع تبعیض و نابرابری گسترده و مشارکت در تعیین سرنوشت میهن خویش میباشد.
نکته سوم، برخلاف تحلیلهای تئوریک سیاسی و جامعه شناسی دو سخنران محترم نخست، بدون پشتوانه دادههای میدانی، تئوریهای علوم اجتماعی زمانی میتواند در تبیین پدیدهها مفید و راهنمای عمل باشد که رابطه تنگاتنگی با دادههای میدانی، در این مورد، تبیین علل و دلایل حوادث اخیر از نقطهنظر طرفین حوادث، بویژه معترضین، باشد.
اینجانب به منظور شناخت بهتر از علل و دلایل اعتراضات دانشجویان، یادداشتهای “توییتر دانشجویان تربیت مدرس” را در حد فرصت مطالعه میکنم. سخنران اصولگرا به نقل از میشل فوکو “انقلاب اسلامی را، روحی در جهان بی روح معاصر” توصیف کرد، اما نسل جوان پس از چهار دهه تجربه جمهوری اسلامی، نسل آرمانگرای ما انقلابیون ۵۷، را به دلیل برپایی نظام حکمرانی ناکارآمدی که منجر به اندک سالاری، الیگارشها و شبکههای نهان قدرت و ثروت و بیعدالتی و تبعیضهای فاحش اجتماعی و ناتوانی اکثریت ملت در تأمین نیازهای اولیه معیشتی شدهاست، متوهم و مقصر دانسته و به ما ناسزا میگوید.
همچنین، برخلاف ادعای سخنرانی که رفتار دانشجویان را ناشی از علل و بدون دلیل برشمرد، در تبیین علمی اعتراضات دانشجویان، به عنوان انسانهای ذیشعور، بایستی هم به علل و هم به دلایل رفتارها پرداخت. به عنوان نمونه، یکی از سخنرانان، مصرف مشروبات الکلی را علت فحشهای رکیک برخی از دانشجویان برشمرد، من هم به هیچ وجه ناسزاگویی و ادبیات زشت دانشجویان در اعتراضات اخیر را نمیتوانستم باور کرده و بفهمم.
اما توجیه برخی دانشجویان در توییترشان این بود که در مواجه با توهین و تحقیر و ضرب و شتم و حمله با اسپری فلفل از طرف مقابل، ما هم با فحش دادن به وی، ضمن تسکین عصبانیت خود، تقدسزدایی و تابوشکنی می کنیم.
نکته چهارم، در نادرستی ادعای یکی از سخنرانان اصولگرا درباره پیشرفت فقه در مرزهای نوین دانش از قبیل فقه متاورس، نیز به اختصار اولاٌ در فقه سنتی، شناخت موضوع، خارج از حیطه دانش فقه است. بعلاوه، هنوز حوزههای علمیه متدولوژی مدونی برای شناخت علمی موضوعات و پدیدهها ندارد و ادعای فقه متاورس و امثالهم را نباید معتبر و جدی گرفت.
در ادامه، یکی از سخنران اصولگرا، مطالبات را با هدف مخالفت با اصل دین و نظام جمهوری اسلامی تفسیر کرد. اما برخلاف این ادعا، به نظر زمانپریشی در فهم متنمحور از دین اسلام برساخته از نهادهای جامعه عرب عصر نزول و ناکارآمدی حکمرانی ناشی از تفسیر امثال آقای مصباح یزدی از نقش مردم در حکمرانی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین عوامل حوادث اخیر میباشد.
جرقه فوت خانم مهسا امینی در بستر نارضایتی، استیصال و ناامیدی اکثریت ایرانیان از امکان نقش آفرینی در سرنوشت میهن و زندگی خویش و مشاهده ناکارآمدی دولت فعلی برساخته از تفسیر موسع نظارت استصوابی شورای نگهبان در انتخاباتی بدون رقابت برای شایستهگزینی، اعتراضات را شعلهور کرد.
تشدید گشت “ارشاد” و تحمیل الگوهای کهن سبک زندگی، علیرغم تنوع اقشار جامعه؛ ناتوانی در ایفای تعهدات انتخاباتی شامل اشتغالزایی با یک میلیون تومان، ساخت سالیانه یک میلیون مسکن و کنترل تورم و …؛ و بالاخره شکست در تأمین منافع ملی در مذاکرات برجام با واگذاری راهبری مذاکرات به نماینده روسیه، عامل ناامیدی از این الگوی حکمرانی ناکارآمد بسته و منجر به اعتراضات گسترده اجتماعی اخیر شدهاست.
نکته پنجم، راهکار برون رفت از این بحران، تفسیق، تحقیر و نادیدهانگاری معترضین و تحریف مطالبات و سرکوب آنها نیست. آنها بخشی از جوانان آیندهساز این سرزمین هستند. راهکار ماندگار، درخواست جلسه استادان دانشگاه با رهبری نظام و تقاضای افقگشایی ایشان در دو ساحت فهم دین و قانون اساسی میباشد.
- رهبری از جایگاه مرجع دینی با سابقه روشنفکری، شایسته است با اجتهاد پویا مطابق با زمانه، بر لزوم بازخوانی نقادانه سنتها و فهم و ترویج دین بر اساس عقلانیت مدرن، علوم جدید دانشگاهی و اخلاق و ارزشهای انسانی تأکید کنند.
- رهبری، فرمان بازنگری قانون اساسی متناسب با بلوغ فکری و تحولات اجتماعی ایرانیان در چند دهه اخیر برای افزایش نقش ملت در تعیین سرنوشت میهن خویش از طریق نهادهای مردمی را صادر کنند.
بنده، صادقانه و با صراحت فهم خام خویش از علل و عوامل حوادث اخیر و راهکارهای برون رفت از بحران را بیان کردم. انشاالله با نقد عزیزان اصلاح و تکمیل شود.
انتهای پیام/