ضربهای که در چهار دههی اخیر از نظام گزینش حذفی و تنزل عاقلهی حکمرانی در کشور خوردهایم، از آمریکا نخوردهایم

ضربهای که در چهار دههی اخیر از نظام گزینش حذفی و تنزل عاقلهی حکمرانی در کشور خوردهایم، از آمریکا نخوردهایم/
اصلیترین عمق استراتژیک ایران، خود ایران است. … با عقول متوسط و دانش حداقلی، نمیتوان، برای مسائل پیچیده، راه حل دقیق و پایداری فراهم کرد و به رقابت با عقل مجهز به ساز و کارهای پیشرفته جهان پرداخت/
ادراک جهان امروز، بدون درک عمیق از تمدن سایبری، انقلاب هوش مصنوعی و سلطه دیجیتالی ممکن نخواهد بود/
اعمال «سلطه دیجیتالی» از طریق پلتفرمهای جهانی و هوش مصنوعی از اعمال قدرت با بمبهای اتم چه بسا مهمتر و وحشتناکتر باشد/
ایدهها و مغزهای برجستهای در ایران وجود دارد. اگر نگرانیم که دیگران به روی عقول و فحول ایران آغوش گشودهاند، این نتیجهی تفاوت نظام ارتقاء و گزینش (اعم از انتصابی و انتخابی) در ایران با دیگر کشورها است که در یک سوی جهان دفع و در سوی دیگر جهان همان عقول را جذب میکند/
آنان که گزینش میکنند خود در چه ترازی ایستادهاند؟ این نمایهای از منزلت و جهتگیری آینده سیستم کشور است/
هر سیستمی، به هر میزان نوابغ و نخبگان و عقل حداکثری را مشارکت دهند، به همان میزان گرهها گشوده و قدرت ملی و بینالمللی ارتقاء خواهد یافت/
حکمت و قدرت هرگز از عقول ضعیف برنخواهد خاست. حتی شاهان متکبر نیز باید در کنار خود امیرکبیری میداشتند تا دارالفنونی شکل بگیرد/
به فرمودهی امام علی (ع) هیچ نیرویی مانند عقل، هیچ فقری مانند جهل، هیچ میراثی مانند ادب و هیچ پشتیبانی مانند مشورت نیست. هر سیستم حکومتی، اگر در فقر نخبگی و تصمیمهای بیبنیاد قرار گیرد، دچار فقر و بحران و عقب ماندهگی خواهد بود.
ابوالفضل فاتح
بسم الله الرحمن الرحیم
در آخرین یادداشت درباره انتخابات آمریکا که روز ۱۷ آبان ماه گذشته بلافاصله بعد از پیروزی ترامپ و تاثیر آن با عنوان «تجاری شدن سیاست و تغییر ماهیت دولت» تقدیم شد، چنین آمد:
«برای ترامپ اصول و ارزشها قابل تجارتند. آمریکای جدید، پیشران سیاسی – نظامی اتحادیه راستگرایان جهان خواهد بود. جهان و «جهانی شدن»، شاهد تغییر ماهیت دولت و سیاست ورزی در آمریکا به یک «ابر بنگاه اقتصادی» خواهد بود. این ابربنگاه، شبکهی دانه درشتها و لشکر خود را خواهد یافت. در این شبکه، همه چیز حول محور «ابر سرمایهداران جهان» با رهبری سیاسی – نظامی دونالد ترامپ و سلطهی اقتصاد دیجیتالی ایلان ماسکها و جف بیزوسها وبازیگری کارتلها و تراستهایی نظیر بن سلمانها و شیخ زائدها و امثال آن خواهد گشت و به نوعی با «فراملی شدن پیوند سرمایه داران» و نقش آفرینی آنها در آینده اقتصاد و سیاست بینالملل در ذیل قدرت آمریکا و در رقابت با قدرتهایی چون چین و روسیه مواجه خواهیم شد. این که تا چه اندازه جهان به آنان اجازهی پیشروی دهد، نکتهی دیگری است.
ترامپ خود را بهترین دوست تاریخ اسرائیل میداند و نه تنها از حق دفاع اسرائیل که از حق پیروزی اسرائیل سخن میگوید و این پیروزی را سریع هم میخواهد! پیمان ابراهیم و حاتم بخشیهای ترامپ از قدس و جولان و چه بسا غزه و لبنان نیازمند تامل است.
پیشینهی رابطهی ایران با دولت ترامپ، پیچیدگیهای بسیاری دارد. ترامپ، واضع فشار حداکثری علیه ایران است. در شرایطی که از ترامپ تا نتانیاهو و از هم پیمانان اروپایی تا منطقهای شان به تناسب جبهه متحدی تشکیل خواهند داد، ایران برای حفظ منافع و مصالح ملی و عبور از این گردنه خطرناک، نیازمند طراحی راهبردی جدیدی است. سیاستی دگر باید.
جهان، نیازمند باز اندیشی و تامل و عقلانیت و تدبیر است. این گونه نیست که بشریت تسلیم و آنها همه کاره ی عالم خواهند بود. شاید آمریکا از درون بیشتر دو قطبی خواهد بود، اما، جهان آینده، چند ضلعی است» (یادداشت آبان ماه).
اما بعد:
«از تمدن سایبری تا سلطه ی دیجیتالی»؛
اینک سه ماه پس از انتخابات آمریکا، آنچه ترامپیسم و برتری طلبی سفید، در جستجوی آن بوده یا هستند، آشکارتر شده است؛ تسلط بر افکار و منابع ملتها و تبدیل جهان به «کارخانهی پول سازی» با حکمرانی دیجیتالی راست افراطی.
دربارهی مواهب تمدن سایبری جداگانه باید نوشت؛ از دسترسی بیدرنگ و بی سابقه به اطلاعات، اقتصاد دیجیتال، هوش مصنوعی و جمعی و تغییر سبک زندگی و …. در این حال، آنچه ابر کمپانی های «سیلیکون ولی» به ویژه از اوایل قرن بیست و یکم بنا نهادند، صرفا ابداعاتی نبود که سرعت و اعجاز تکنولوژیک را قرین زندگی بشر نماید. اگر بتوانند، در کهکشان اینترنتی و جهان شبکهای مد نظر آنان، هر انسان ذره ایست که در دامنهی «نفوذ الگوریتمی» و اراده صاحبان «ابر داده» حرکت خواهد کرد. چرا که هر خط اینرنت، مویرگی است که تا آخرین سلول مغز کاربر امتداد پیدا می کند و هر «داده» می تواند بر کروموزوم های افکار بنشیند و تحت بستر هوش مصنوعی تغییر و حتی جهش ایجاد نماید.
در جهانی که غالب کامپیوترها یا تحت «ویندوز» است یا «اپل»، به همراه بیش از سه میلیارد حساب فیس بوک، دو میلیارد و نیم حساب یوتیوب، دو میلیارد حساب اینستاگرام و نزدیک هفتصد میلیون حساب «ایکس» و روزانه هشت میلیارد جستجوی گوگل و شبکه ارتباطی جهانی و عمیق دو میلیاردی واتس اپ و صدها میلیون اسکایپ و میت و سیگنال و زوم…، و مهمتر از پلتفرمهای هوش مصنوعی، که همه تحت مالکیت و سلطهی اطلاعاتی ابر شرکت های آمریکایی است، «استقلال دیجیتالی» بخشی جدایی ناپذیر از مفهوم توان و استقلال ملی است.
میتوان گفت، اعمال «سلطه دیجیتالی» از طریق پلتفرمهای جهانی و هوش مصنوعی از اعمال قدرت با بمبهای اتم چه بسا مهمتر و وحشتناکتر باشد. مهمتر، چون ابزار قدرت نرم و سخت است و لذا هنوز فراگیر نشده، در اندیشه سهمیهبندی آن برآمده اند تا تنها چند قدرت بر حکمرانی آن انحصار داشته باشند. وحشتناکتر است، چون یک تهدید بالفعل پیوسته و شبکه ای است، نه صرفا بالقوه و نقطه ای و بازدارنده.
اروپا، مرغ نیم بسمل؛
اگر امروز اروپا مثل «مرغ نیم بسمل» برای بازیافت نفوذ داخلی و جهانی خود، بال بال میزند و مرکز کنترل راست جهانی از آمریکا، برایش تعیین تکلیف میکند و بسیاری از معادلات او را کنار میگذارد، به اتکاء قدرتی است که آمریکا در نظام طبقاتی و توانمندی و شکاف دیجیتالی و مالکیت داده با اروپا و جهان به دست آورده است و ناشی از آن است که اروپا در غفلتی چند ده ساله، به رغم برخورداری از دانش و تکنولوژی، هیچ پلتفرم اجتماعی با نفوذ قارهای و جهانی تاسیس نکرد و لذا پلتفرم اروپایی موثری نه تنها در سطح جهان که در سطح اروپا هم وجود ندارد و قدرت نرم دیجیتال غرب در جهان، تماما به آمریکا واگذار شده است.
آمریکا با سرمایهگذاری عظیم دولت در زیر ساختها و همچنین نظام مالیاتی و حریم خصوصی و سیاستهای حمایتی از ابر کمپانیها و اغماض نسبت به سیاستهای حقوق بشری، راه را برای ریشه دواندن و یا مهاجرت بیلیونرها و استارتاپهای جهانی به خود باز کرد.
اروپا ناگهان بیدار شده و دریافته که تقریبا تمام کاربران این منطقه از جهان به همراه تمام مگا اینفلوئنسرها و میکرو انفلوئنسرها و میم سازها و … بر روی شبکه های اجتماعی آمریکایی یا چینی، به تولید محتوا و یا تبادل پیام پرداخته و وابسته و مصرف کننده محض این شبکهها هستند و همین شبکهها هستند که با آلگوریتم های حساب شده و دستکاری ترندها، برای اروپا و جهان اولویت سازی میکنند.
شاید باور نکنید در انگلستان، که از قدرتهای اتمی و دائم شورای امنیت است، عمده شبکههای ارتباطی اجتماعی و بین فردی دیجیتالی، متعلق به آمریکا است و تقریبا هیچ پلتفرم اجتماعی انگلیسی در انگلستان یا اروپا و جهان شناخته شده نیست. حتی در سطح اقتصاد خرد دیجیتالی وابستگی و هژمونی تا آنجاست که امروز اگر مادری برای فرزندش یک ساندویچ از رستوران سر خیابان بخرد یا بخواهد به ایستگاه قطار برود یا کالایی از هر سوی جهان سفارش دهد، یا حتی چیزی را حراج کند، این «اوبر» و «آمازون» و « ایبِی» آمریکایی است که آن را سامان میدهد و البته این پلتفرمها بیش از چاههای نفت و کارخانههای اسلحه سازی و … برای آمریکا، قدرت و ثروت میسازند و از همین جاست که بیلیونرهای جهان یک به یک از بستر دیجیتالی آمریکا سر برآورده و می آورند.
در جهان دیجیتالی شده، چه بسا اروپا هنوز درنیافته که اگر شکافش با آمریکا عمیقتر شود چه بسا هر کامپیوتر و بلکه هر اکانت یک «پیجر انفجار و تخلیه و راهبری اطلاعاتی» است، و استراتژیستهای امنیت ملیاش باید هرچه سریعتر راه حلی پیدا کند و البته این درباره اغلب کشورها در«جهان یا دهکده سایبری» مصداق دارد.
در جهانی که «تمدن سایبری» بخشی تفکیک ناپذیر از تمدن و حیات بشری است، اروپا و هر کشور دیگری نمیتواند سهمی از حاکمیت و مالکیت داده و زیرساخت جهانی نداشته باشد و حتی بخشی از حکمرانی موتورهای جستجوی جهانی نبوده و یا حتی یک موتور جستجو از خودش نداشته باشد، اما استقلال دیجیتالی خود را حفظ کند. از این روست که اروپا و چند کشور متمول دیگر به تازگی در فکر سرمایه گذاری چند صد میلیارد یوروئی در هوش مصنوعی افتاده اند.
چین؛ نقش آفرینی جهانی / روس استقلال و تهاجم سایبری؛
در این میانه تنها دو کشور بودهاند که از همان ابتدا هوشمندانه، سازی متفاوت زدهاند. یکی چین که با درک درست از روندهای جهان آینده و در قامت یک «ابر کمپانی» با میلیونها کارگر، با کپی برداری از نمونههای آمریکایی و ابداعات وطنی، «تیک تاک» و «علی بابا» و «دیپ سیک» و موتور جستجوی «بایدو» و چندین رسانهی اجتماعی دیگر چینی و آزادی های اجتماعی مطلوب نسل جوان چین، به جای واگذاری تام و تمام عرصه به آمریکا، به رقابت جهانی ورود کرد و دیگری روسیه که گرچه با تمرکز بر هک سازمان یافته، بیشتر راهبردی انفعالی – تهاجمی را اتخاد کرد، اما با موتور جستجوی «پاندکس»، و شبکه اجتماعی «وی کی»، میزبانی و البته تاثیرگذاری بر افکار عمومی روسنژادها و روس زبانهای جهان راهدف قرار داد؛ چرا که «محیط زیست مجازی و ارتباطی» جامعه روسهای جهان چه در داخل و چه در خارج برای روسیه مهم بوده است. «تلگرام» نیز توسط دو شهروند روس راه اندازی شد، و گرچه اینک از مرکز امارات اداره میشود، دشوار است که آن را اصلا روسی نشمرد.
کشاکش زیستبومهای دیجیتالی؛
این مدیریت ترافیک اطلاعات، تاثیرگذاری بر افکار عمومی و اقتدار دیجیتال چنان اهمیت دارد که آمریکا با همهی ساز و کار امنیت ملیاش، در اندیشه مالکیت، کنترل یا حتی فیلتر «تیک تاک» بوده است و دیگری «دیپ سیک» را پروپاگاندای چینی مینامد و فیلتر میکند و از سوی دیگر موضوع آنقدر پیچیده است که آمریکا به رغم برخورداری از همه ی پلتفرم های ارتباطی با نفوذ جهانی نظیر «فیس بوک» و «ایکس» و «اینستا» و «یوتیوب» و «واتس اپ» …، نمیتواند مانع مهاجرت کاربران جوان آمریکایی به سوی «تیک تاک» شود و یکصد و هفتاد میلیون آمریکایی یعنی اکثریت کاربران فعال رسانه های اجتماعی اش، صاحب اکانت تیک تاک شده اند. چرا که فضای آلترناتیو چه در شکل و قابلیت ها وچه در محتوا، اقتضای «محیط زیست مجازی» به ویژه برای جوانان است و اگر هر جا را بتوان با هژمونی «تک گفتمانی» پیش برد، اعمال هژمونی «تک گفتمانی» در این فضا بسیار دشوار یا نزدیک محال است.
لذا، هم باید بدانیم که داشتن توسعه زیرساخت دیجیتال وطنی از جمله رسانههای اجتماعی و اینترنت و سرورها و موتور جستجوی ملی و توانمندیهای پیشرفته هوش مصنوعی و در یک کلمه «زیست بوم پیشرفته و جامع سایبری» برای تمام ملت ها ضروری است و هم فیلترینگ و انقطاع از «زیست بوم سایبری جهان» برای بسیاری از کشورها نه راه حل است و نه ممکن. چین هم اگر روزگاری چنین کرد، از توانمندی منحصر بفردی در معماری و بهینه سازی شبکه و ایجاد پلتفرم های توانمند اجتماعی با آزادی متناسب نیاز و فرهنگ جوانان چینی برخوردار بود. کشاکش غیر متقارن آینده، جنگ و رقابت محیط زیستهای دیجیتالی است که بتواند نبض افکار عمومی و اقتصاد و سیاست را با همهی پیچیدگیهایش درک کند و مصرف کننده محض نباشد.
گامهای ایران؛
ایران نیز در عرصهی شبکهی ملی، توانمندیهای رسانهی اجتماعی و تجارت دیجیتالی گامهایی برداشت. در قدرت و ارتش سایبری نیز بیشتر مدل مبتنی بر هک و امنیت سایبری را تکرار کرد که تداعی مدل روسی را می نماید یا این تفاوت که در عرصهی پلتفرم های اجتماعی و ایجاد پلتفرمی جهانی دستاورد مهمی کسب نکرد. نمونه هایی نظیر بله و ایتا و … به دلیل ضعف زیرساختها و سخت افزارها و نرم افزارها و البته فرو ریزش اعتماد عمومی به میزان مصونیت حریم خصوصی و تفاوت عمیق آزادیهای اجتماعی و سیاسیاش با نمونههای خارجی، موفقیتی بدست نیاورد و طبیعتا نمونهای منطقهای یا جهانی نیز ارایه نشد.
در این حال پلتفرمهای تبادل کالا و حمل مسافر و نقشهیابی که ماهیت سیاسی کمتری داشتند یا نداشتند، توانستند گام های مهمی در پاسخ به نیاز ملی بردارند. همین طور، در عرصهی شبکهی ملی اطلاعات گامهای موثری برداشته شده و هم اکنون بسیاری از خدمات و سرویسهای دولتی بر بستر این شبکه ارائه میشود اما در حوزه هایی همانند موتور جستجو و تکنولوژی های نوین هوش مصنوعی هنوز گامهای اساسی یا ملموسی برداشته نشده و به دلیلی که در انتهای متن میآید موفقیت قابل توجهی حاصل نشده است.
جهان کارخانهی پولسازی راست جهانی؟
از منظر اقتصادی – سیاسی، جریان «آلت – رایت» که آمیزهی برتری طلبی نژادی و ناسیونالیسم جاه طلب سفید است، جهان را کارخانه پولسازی و انسانهای دیگر را ابزاری بیش نمیداند. آنها به دنبال حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک نیستند و البته قبلا هم برای کشورهای دیگر به واقع چنین ارزش هایی را دنبال نمیکردند، مگر آن که منافعی میداشت. آنها امروز اگر به دنبال صلحند از این روست که سرمایه و قدرتی که امروز با صلح به دست میآید با جنگ به دست نخواهد آمد، مگر آن که مجبور باشند با جنگ به تثبیت قدرت و ثروت بپردازند. این در حالی است که در جهان و اقتصاد نفتی قرن بیستم، کارخانههای اسلحهسازی بهترین ابزار سلطه بر مجاری ثروت و پولسازی بودهاند.
طبقهبندی پنجگانهی ملتها در هژمونی راست دیجیتالی؛
از نظر راست دیجیتالی که نمونه و نمایندهی سایبری نمادها و ارزشهای راست افراطی جهانی است، کشورها و ملت ها به میزانی که میتوانند کاربرانی خریدار یا مصرف کننده باشند، حائز اهمیتند. راست دیجیتالی جهان را به پنج دسته تقسیم می کند. شعار «آمریکا اول» فقط به معنی اولویت دادن به آمریکا نیست، معنی دیگر آن این است که آمریکا مرکز جهان است. مدار دوم، چین و روسیه هستند که تمام تمرکز بر مهار و کنترل آنهاست. مدار سوم، نظیر اروپا و استرالیا و ژاپن و کره جنوبی و هند و اندونزی و مالزی و برزیل و آفریقای جنوبی و تا حدی ترکیه و کشورهای نسبتا پیشرفتهای در آسیای جنوب شرقی را شامل میشود که خود صاحب سرمایه و تکنولوژی اند و هم مقصد بسیاری از سرمایه گذاری های عربی و شرقی و آفریقایی است، اقتصاد دیجیتالی آن فعال است، و مصرف کنندهای سیری ناپذیری است.
مدار چهارم، که نظیر بسیاری از کشورهای سرمایهدار عربی از عربستان و امارات و قطر و بحرین و کویت و عراق یا پرجمعیت مثل پاکستان… تا سالها مشتریان خوبی برای هر نوع محصول و سرویسی خواهند بود. الباقی، مدار پنجم، که فعلا مد نظر سرمایهداری جهانی نیست به شرط آن که مزاحمت ایجاد نکند. از این روی، بسیاری از کشورهای آفریقایی فعلا هدف نیستند، و از افغانستانی که نه به این زودیها دیجیتالی خواهد شد و نه پولی برای خرید خواهد داشت باید بیرون کشید و یا سوریه را نیز مسئله ی اصلی خود نمیداند، چون سوریه نمیتواند پولساز باشد که هزینه ساز است و اگر چاه نفتی دارد در اشغال است.
سوریه و افغانستان و لبنان و سودان و سومالی و کوبا و نیکاراگوئه و … هر کشور دیگری حتی اوکراین نباید صلح جهانی را بر هم زده و یا مزاحمت ایجاد کنند و یا هزینه بتراشند، مصر و اردن و بسیاری دیگر از همپیمانان عربی و غیر عربی نیز باید به آرامش کمک کنند، تا آنها بتوانند به سرعت سلطه دیجیتالی خود را بر جهان و منطقه گسترش دهند. آمریکا بسیاری از کمکهای ادعاییاش را به کشورها و سازمانهای بینالمللی قطع میکند، چرا که راههای سلطه بهتری فراهم شده است. البته آمریکا روزی به این کشورها بازخواهد گشت؛ روزی که بتوانند دیجیتالی شوند، بخرند و هزینه های طرف آمریکایی را هم تامین نمایند. چرا که در رویکرد جدید، ثروت و منابع، مسئله ی محوری آمریکاست.
آمریکا و هیبرید دو استراتژی؛
آری جهان با مرکزیت آمریکا، ایدهی مطلوب راست سفید افراطی است. آنها که روزی به دنبال «مکدونالیزه» و «هالیوودی کردن جهان» بودهاند، اینک با بهرهگیری از«هیبرید» دو استراتژی «اقیانوس سرخ» و «اقیانوس آبی» که اولی مبتنی بر رقابت مستقیم و تهاجمی، و دومی مبتنی بر «خلق عرصه های جدید بدون رقابت، با تمرکز بر تمایز و کاهش هزینهها است»، هر روز چالش و رقابتی جدید برای جهان ایجاد میکنند تا با برقراری معادلهای جدید، دیگران را ذیل یا پشت سر خود قرار دهند و در بستر آن سیاست های دیگر خود را نیز پیش برند.
از این روی از یک سو به جنگ تجاری با چین و یا اخراج مهاجران و از سوی دیگر در غزه و لبنان و اوکراین مطالبهی آتش بس و پایان فوری جنگها را میکنند. از یک سو سیاست فشار حداکثری به ایران را امضا میکنند و از سوی دیگر سخن از توافق یک شبه میگویند. بر همین اساس اگر ناگهان مدعی کل غزه و تبدیل آن به بنگاه مستغلات و همزمان جهنم ساختن آن در صورت آزاد نشدن اسرا، یا بلعیدن هر جای دیگر جهان از کانادا تا پاناما و گرینلند شدهاند و یا حتی در انتخابات، کشورهای متحد خود دخالت و یا به همپیمانان فشار اقتصادی وارد میکنند، به دلیل همین استراتژی هیبریدی و برای همان معادله و نظم جدید است و تعجبی نباید کرد.
جنبش های پیشرو دیجیتال در برابر راست افراطی؛
آمریکا بر این باور است که اروپا در نهایت راهی جز تمکین ندارد، به ویژه که سراسر اروپا با خیزش برتریطلبان راست مواجه است و بسیاری از کرسیها را در پارلمان اروپا و چندین کشور از جمله فرانسه و هلند و ایتالیا و اتریش و فنلاند و سوئد اشغال کرده و در آلمان و انگلستان در حال سر برافراشتناند. آنها چنان که با شبکهی «ایکس» ایلان ماسک و فیس بوک زاکربرگ، ترامپ را «ری برند» کردند، در حال احیاء راست افراطی در هر گوشهی جهان هستند. البته آنها خالق هستی و مالک ارادهها نیستند که قادر به هر چه بخواهند باشند و چه بسا نخبگان اروپا با توجه به برخورداری از دانش و تکنولوژی و آزادی، در برابر هژمونی طلبی راست جهانی، جریانی پیشرو را سامان دهند و به دیگر جنبشهای پیشروی جهان بپیوندند و شعبهای از این جنبش در محیط زیست مجازی یک جریان انسانی، آزادی خواه، تا عدالت طلب و چپ پیشرو دیجیتالی را شکل دهد.
در میان کشورها در حال حاضر دو رقیب اصلی راست آمریکایی، چین و روسیه و استثنای آن اسرائیل و ایران و کره شمالی و تا حدی ونزوئلا است. کره شمالی به دلیل هستهای بودن و ونزوئلا به دلیل نفتی بودن هر کدام به نوعی مورد توجهاند. اسرائیل که عقبهی سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک دولت پنهان آمریکا و ابرسرمایهداران فعلی را شکل میدهد، از سیاست جدید منفعت طلبی اقتصادی آمریکا مستثنی خواهد بود و مورد حمایت قرار خواهد داشت و تلاش خواهد شد که گسترهی جغرافیایی و سیاسی و دیجیتالی آن توسعه یابد و هاب و مرکز منطقه باشد. البته راهبرد آنان با مدل پر تنش و نافرمان نتانیاهو متفاوت است و بعید است نتانیاهو عنصر مطلوب این جریان باشد و فعلا حفظ او را برای کنترل ایران مد نظر دارند.
اما ایران، به دلیل منابع استراتژیک انسانی و سرزمینی، و برخورداری از قدرت نظامی و نفوذ ایدئولوژیک در جهان تشیع در حال حاضر در مدار دیگری قرار میگیرد. نه میتوانند از ایران چشم بپوشند و نه ایران در شرایطی است که به کارخانه پولسازی آنها تبدیل شود. از یک سو بیم هستهای شدن ایران را دارند که میتواند آنان را در منطقه با چالش مواجه کند و از طرف دیگر هر گونه خشونت کنترل نشده با ایران به ویژه اگر بلند مدت باشد برنامههای دیجیتالی شدن منطقه را به عقب انداخته و با توسعه دیجیتالی منطقه و بهرهجویی از آن که در بستر آرامش و صلح محقق میشود، مغایرت خواهد داشت. این اقدام با منافع فعلی چین و روسیه نیز سازگاری ندارد. از سوی دیگر هرگونه نزدیکتر شدن ایران به چین و روسیه، در معادله راهبردی رقابت آمریکا با آنها و تضعیف مرکزیت آمریکا مهم خواهد بود.
البته ایران نیز در معرض امواج راست جهانی قرار دارد و در بلند مدت ممکن است شاهد، نضج و نمو روزافزون رویکردهای راستگرایانه حتی با رگههایی از ترامپیسم در نزد برخی نخبگان و طبقات اجتماعی – سیاسی ایران باشیم. اما در کوتاه مدت و در شرایط پیچیدهی فعلی، که بسیاری از استراتژیستهای آمریکایی، تغییرات سریع داخلی را یا میسر ندانسته و یا باور دارند که لزوما به نفع آنها تمام نخواهد شد، به نظر میرسد، استراتژی پیروزی بدون جنگ، یعنی تضعیف ایران از طریق فشار حداکثری را در اولویت قرار دادهاند، تا زمانی که یا به یک توافق فوری دست یابند و یا به تصور آنان با سوریهای شدن ایران بتوانند ناگهان یک «پارادایم شیفت» مطمئن به غرب را دامن بزنند. گرچه معلوم نیست که نتانیاهو، مستقل از راست افراطی جهان برای منافع ویژه اسرائیل، آتشِ تنشی پر دامنه را با تهران نیفروزد و آمریکا را به دنبال خود نکشد.
عمق استراتژیک ایران؛
صدارت خرد، راه حل بنیادی کشور؛
اصلیترین عمق استراتژیک ایران، خود ایران است. فوریترین اولویت، دریافت و فهم پیچیدگی حکمرانی در جهان متحول کنونی است. با عقول متوسط و دانش حداقلی، نمیتوان، برای مسائل پیچیده، راه حل دقیق و پایداری فراهم کرد و به رقابت با عقل مجهز به ساز و کارهای پیشرفته جهان پرداخت. در جهان مجهز به هوش مصنوعی، آنچه با پردازندههای پیشرفته در کسر زمان حاصل میشود، بسیار فراتر و چابک تر از عقول معمول است.
چنین جهانی، نقش آفرینی وسیعتر خرد جمعی، و لاجرم مدیریت علمی نخبگان و نوابغ آگاه و وفادار به میهن را در همه عرصهها مطالبه میکند. نوابغی که بتوانند با تسلط و آمیزهای خلاقانه از «هوش برتر انسانی و هوش مصنوعی که خود نمادی از هوش جمعی است»، بهینهترین هم افزایی را پدید آورند. و البته باید حساب حاکمیت خرد را با نخبهگرایی مذموم (الیتیزم) جدا دانست و نسبت به آن مراقبت داشت.
اهمیت استقلال سیاسی و اقتدار نظامی روشن است. اما، خلاصه یا متوقف کردن توسعه و توان ملی در آن، آدرس غلط است. بدون قدرت متوازن در دیگر عرصههای حیات تمدنی از جمله تمدن سایبری، ملت قوی شکل نخواهد گرفت.
سرعت تحولات جهان، بیسابقه و هر غفلت، عقب ماندگی و حسرتهای تاریخی به دنبال خواهد داشت. راه حل چنین عرصهای نه انکار است و نه انفعال. به رغم هژمونی طلبی دیجیتالی قدرتها، خوشبختانه، با دسترسی ملتها به سطوحی از تکنولوژی جدید، بسیاری از عقب ماندگیها هم چارهای سریعتر دارد. البته اگر، شایستگان در هرم مدیریت به پایین رانده نشده و حذف نشوند.
ایدهها و مغزهای برجسته ای در ایران وجود دارد. اگر نگرانیم که دیگران به روی عقول و فحول ایران آغوش گشودهاند، این نتیجهی تفاوت نظام ارتقاء وگزینش (اعم از انتصابی و انتخابی) در ایران با دیگر کشورها است که در یک سوی جهان دفع و در سوی دیگر جهان همان عقول را جذب میکند. به سران بسیاری از مراکز و کرسیهای حیاتی و تصمیمساز و تصمیمگیر هر کشور بنگرید؛ چند تن آنها را در ردیف خرد برتر قرار می دهید؟ چند تن آنان از یک کارنامه علمی یا عملی برتر برخوردارند؟ آنان که گزینش میکنند خود در چه ترازی ایستاده اند؟ این نمایه ای از منزلت و جهت گیری آینده سیستم آن کشور است.
میتوان گفت ضربهای که در چهار دههی اخیر از نظام گزینش حذفی (اعم از انتصابی و انتخابی) و تنزل عاقلهی حکمرانی در کشور خورده ایم، چه بسا در مواردی از آمریکا نخوردهایم و این در حالی است که منطقا در همه حال و از جمله برابر فشار حداکثری، عقلانیت حداکثری امری راهبردی است. باید بین اقتدار یک کشور و اقتدارگرایی که نتیجهاش حذف نخبگان و افولگرایی است، تمایز قائل شد و این مهم در هر دو فضای فیزیکی و دیجیتال مصداق دارد.
به فرمودهی امام علی (ع) هیچ نیرویی مانند عقل، هیچ فقری مانند جهل، هیچ میراثی مانند ادب و هیچ پشتیبانی مانند مشورت نیست. هر سیستم حکومتی، اگر در فقر نخبگی و تصمیمهای بیبنیاد قرار گیرد، دچار فقر و بحران و عقب ماندهگی خواهد بود. و هر سیستمی، چه دموکراسی غربی و چه چین کمونیستی یا روس تزاری و یا …، و در هر سازمان و از هر قشری به هر میزان نوابغ و نخبگان و عقل حداکثری را مشارکت دهند، به همان میزان گره ها گشوده و قدرت ملی و بین المللی ارتقاء خواهد یافت. حکمت و قدرت هرگز از عقول ضعیف برنخواهد خاست. حتی شاهان متکبر نیز باید در کنار خود امیرکبیری میداشتند تا دار الفنونی شکل بگیرد. دوران تمدن سایبری که جای خود دارد.
والسلام
ابوالفضل فاتح
30 بهمن ۱۴۰۳