تنها ضامن قطعی آتشبس بیرون، آتشبس درون است

♦تنها ضامن قطعی آتشبس بیرون، آتشبس درون است/
♦وقت بازسازی و آتشبس درون است/
♦مردم برای «کلمه فخیمهی ایران» ایستادند/
♦به هر نظام ارزیابی و گزینشی که ملت را شقهشقه و از ظرفیتهایش تهی و نخبگان و عقول برترش را خانه نشین و ویژهخواران را بر عرش مینشاند، باید به دیدهی تردید و خیانت نگریست/
ابوالفضل فاتح
بسمه تعالی
آتشبس اعلامی میان ایران و اسرائیل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئهای عمیق و چندلایه است و درباره پایداری آن فعلا نمی توان قضاوتی داشت. دوازده روز، یکی از پیچیدهترین و دشوارترین و ستمگرانهترین جنگها به کشور عزیزمان تحمیل شد. اسرائیل و آمریکا این آتشبس را نه از موضع قدرت، بلکه به دلیل ناکامی در تحقق اهداف اولیه، پذیرش هزینههای غیرمنتظره، فشار افکار عمومی داخلی، و بیم از گسترش و بینالمللی شدن بحران پذیرفتند.
قطعا، تابآوری و پاسخ ایران فراتر از پیشبینی آنان بود. تفوق هوایی و نخوت تکنولوژیک آنان، به تنهایی قادر به شکست اراده ی ملی نبود و با پاسخ های موشکی بی سابقه ای مواجه شد. آنچه مهاجمان از همراهی داخلی بخشی از ناراضیان تصور کرده بودند، رخ نداد. در خطایی محاسباتی، آنها درک درستی از تمدن، هوشمندی و تعلقات تاریخی و جغرافیایی و هویتی ایرانیان نداشتند و نمی دانستند،ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه و دفاع از خود کوتاه نخواهند آمد و فضای واقعی مردم ایران، در این گونه موارد با فضای تفننی مجازی متفاوت است. این جنگ، تصویر ایران را در افکار عمومی منطقه و در نزد رقبا تغییر داد. قدرت بازدارندگی ایران را احیاء و به سطحی جدید رساند و بر معادلات آینده تاثیر گذار خواهد بود.
جهان میداند، که غرب با پیشرفتهترین تکنولوژی به جنگ ملتی که چند دهه تحت فشار حداکثری است، برخاست اما بدون دستاوردی استراتژیک وادار به آتش بس شد و آخرین گلوله را نیز ایران زد. در روند دوازده روزه، مثلث مردم، نیروهای دفاعی به ویژه موشکی و ساختار مدیریت کشور تزلزل نشان ندادند و مرعوب نشدند. فراز نافذ «بیچاره میشوید» رهبری عالی کشور سخنی بی پشتوانه نبود.
البته، به ایران نیز آسیبهای بزرگی وارد شد. از شهادت مردم غیر نظامی، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخریب تاسیسات زیربنایی کشورمان. ضعف های راهبردی خطرناکی نیز آشکار شد؛ مهم تر از همه غافلگیری و عدم آمادگی غیر قابل توجیه در برابر یک شبیخون قابل پیشبینی، ضعف و شکاف اطلاعاتی و عمیق امنیتی در برابر امواج نفوذ و ناکارآمدی دهشتناک پدافندی که همین امروز باید برای آن فکری کرد.
فراموش نکنیم، در پیوند تثلیث صهیونیسم جهانی و سرمایهداری بینالمللی با ارتش سالاران ناتو، آنچه بیش از هر چیز برای آینده اهمیت دارد، منابع است. تمدن مجازی، نیازمند منابع واقعی است. حقیقت آن است که ترامپ، اوکراین را برای معادنش، غزه را برای سواحلش، عربستان و قطر و امارات را برای دلارهایش و ایران را به خیال خود برای نفت و گاز و معادنش و جهان را برای اشتهای سیری ناپذیر سرمایهداری جهانی می خواهد. انگیزه های توسعه طلبانه نتانیاهو نیز مشخص است. ترامپ و نتانیاهو همچون هیتلر و موسیلینی اگر بتوانند، می خواهند همه چیز را فدای نژاد پرستی و جاه طلبی لاعلاج خود کنند.
از معادن نادر اوکراین تنها پانصد تا یک هزار میلیارد دلار به آمریکا می رسد. سرمایه های ایران، هزاران هزار و از شمار خارج است. هر انسان هوشمندی می داند که هدف غایی از این شبیخون ناجوانمردانهی ویرانگران مدرن یا براندازان جهانی در لباس مدرنیته به میهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع چه با تجزیه و چه بدون آن! و اگر مسیر را هموار و فضا را مناسب می دیدند، ابایی نداشتند که در این مسیر به نابودگری های ضد بشری کم سابقه ای دست بزنند. اگر می توانستند، برنامه ی آنان برای ایران، فراتر از عراق و سوریه و افغانستان و لبنان بوده و هست. با فروریزی یکی از بزرگترین کشورهای مستقل منطقه، آنها در اندیشه ی پاکسازی ژئوپلتیکی و محو ساختارهای مستقل و در یک کلام جارو کردن منطقه بودند و دیر، یا زود به پاکستان و ترکیه و حتی چین و روسیه … هزینه های سنگینی تحمیل می کردند و به آسانی هم از این سودا دست نخواهند کشید.
بی تردید، ماجرا پایان نیافته است. با توقفی تاکتیکی مواجه هستیم. آتش بس به معنی پایان بحران نیست. اسرائیل به عنوان وابسته ترین حکومت نیابتی منطقه، بارها نشان داده که به آتشبس نه به عنوان پایان، بلکه بهمثابه فرصتی تاکتیکی برای بازسازی و ارزیابی مجدد نگاه میکند. خطر تحرکات نیابتی، خرابکاری یا ترور های خطرناک و تحرکات دیگر امنیتی وجود دارد. برای همین جنگ جاری سال ها طراحی شده بود. آنها همین حالا مشغول طراحی شبیخون بعدی هستند و با توجه به خصومت ذاتی شان هر وقت بتوانند، اقدام خواهند کرد.
ویژگی جنگ آن است که دوستان روزهای سخت و متحدان واقعی در بحران را آشکار می سازد. دیدیم که مرجع عالیقدر تشیع در لحظاتی سرنوشت ساز به صحنه آمد. گروه های مردمی منطقه و افکار عمومی جهان و چندین رسانه ی منطقه ای به صحنه آمدند. از مسائل پشت پرده بی خبریم. انتظار می رود وزارت خارجه توضیح دهد که هر یک از کشورهای مدعی دوستی با ایران از جمله روسیه و چین فراتر از موضع کلامی، چه اقدام حیاتی در حمایت از کشورمان یا تحقق اتش بس به انجام رسانده اند؟ آیا وقت آن نرسیده است که تدبیری برای خروج از این بن بست تنهایی استراتژیک یا خلاء مزمن در پشتیبانی راهبردی بین المللی چاره ای اندیشیده شود؟
نکته ی آخر:
در دل این بحران، وطن دوستی نهفته اما ریشه دار، آشکار شد. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور اعم از منتقدان و خاموشان در سراسر جهان، بیهیاهو اما استوار، در جای درست و در کنار رنج هموطنان و برای ایران ایستادند. آنها به روشنی دریافتند، پای «کلمه ی فخیمه ی ایران» وسط است. این سرمایهای است که باید پاس داشته شود، نه نادیده گرفته شود. ملت ایران و اکثریت نخبگانش در بزنگاه تاریخی، بار دیگر نشان دادند که فراتر از گسلهای سیاسی، آماده ایستادن بر سر استقلال و تمامیت خویش اند.
در این شرایط، نیاز راهبردی کشورمان، «یکپارچگی ملی و بازسازی درون» است. از دل «یکپارچگی راهبردی ملی» است که «ملی شدن دفاع» زاده میشود. هزینهی اصلی بر دوش مردم است. باید تصمیمات کلان کشور با مشارکت مردم، شفافیت با ملت و بازشناسی همهی ظرفیتهای وفادار به ایران گرفته شود. در کنار اقتدار موشکی و ظرفیت های دفاعی، هیچ چیز به اندازه اراده و انسجام داخلی، موجب بازدارندگی راهبردی، ناامیدی متجاوزان و پایان سریع این منازعه نبود و در آینده نیز چنین است.
باید قدر هوشمندی و دوراندیشی این مردم را دانست. بارها عرض شد اگر تکنولوژی و تجارت، تحت تحریم است، عدالت و انصاف و اخلاق و کاربست شایستگان و عقول برتر که تحت تحریم نیست! مردم، کاستی ها را درک می کنند، اما تحمل بی عدالتی و تبعیض و نایده گرفت کرامت ها و رنج های مردم و مسلط ساختن کم دانان بر خردمندان دشوار است؟
از این پس باید به هر رویکردی که شکاف داخلی را تشدید کرده و هر نظام ارزیابی و گزینشی که ملت را شقه شقه و از ظرفیت هایش تهی و نخبگان و عقول برترش را خانه نشین و ویژه خواران را بر عرش می نشاند، به دیدهی تردید و خیانت نگریست. حالا باید روشن شده باشد نفوذ واقعی از کدام سو صورت گرفته است و چه بسیار نفوذی های ظاهرالصلاح و گرگهای در لباس میش، سرمایههای واقعی کشور را حذف کرده اند و راه را به بیگانه گشوده اند.
همچنین، انتظار می رود، همانگونه که اکثریت بسیار بالای منتقدان با درک شرایط، در جای درست ایستادند و برای سیادت کشور زخم های حتی عمیق را کنار نهادند، حاکمیت نیز با بازنگری در رویه های معیوب گذشته، همه ی جریانات سیاسی حامی وطن را به رسمیت بشناسد، حصرها و محبوسان سیاسی را رها کند و تریبون ها و فرصت های رسمی را به همه ی صدا ها اختصاص دهد و در سطحی وسیعتر نسبت به کسانی که در این حادثه حتی دچار لغزش سیاسی شده اند، انعطاف نشان دهد. استمرار انسجام ملی، نیازمند گشودگی سیاسی است. آقایان، تنها ضامن قطعی آتش بس بیرون، آتش بس درون است.
نهایتا از دست انتقام خداوند، نباید غافل بود. هیچ امپراتوری ابدی نبوده است. دیر یا زود شاهد سیلی محکمتر خداوند بر چهره ی نتانیاهو و دیگر عاملان نسل کشی غزه، کشتار لبنان و یمن و تجاوز به میهنمان خواهیم بود. خدایی هم هست.
ابوالفضل فاتح
سوم تیر ۱۴۰۴