صنفی
هزینه انفعال، مرگ تدریجی است/
هزینه انفعال، مرگ تدریجی است/
اگر مدرسان واقعبینانه نگاه کنند درمییابند که هزینه عافیت طلبی و منفعل بودن، بسیار سنگین است حتی سنگینتر از مشارکت و فعالیت/
کنشگران آرام
نعمت الله فاضلی
چرا مدرسان دانشگاه کنار ایستادهاند؛ یا میکوشند “وسط بازی” کنند؟ در حالی که ورزشکاران و هنرمندان همسوی مردم معترض موضع گرفته اند. پاسخ آن روشن است. استادان از حکومت حقوق می گیرند و نان شان در دست حکومت است. ورزشکاران و هنرمندان، حقوق بگیر نیستند. همچنین استادان جایگاهی در افکار عمومی ندارند.
آنها سلبریتی و سرشناس نیستند. استادان حاشیه امنی ندارند. در برابر فشاری که متحمل شوند کسی دادرس آنها نخواهد بود. نظام سیاسی هم این را می داند. قصه به همین سادگی است. مسعود کیمیایی، علی کریمی و کتایون ریاحی، شهره آفاق اند. هزینه برخورد با آنها بالاست. اما برخورد با یک مدرس دانشگاهی، هزینه ای ندارد.
فراموش نکنیم که علم هم ماهیتا محافظه کار و محتاط است. کسانی که درگیر مداوم کار علمی و دانشگاهی می شوند روحیه محافظه کاری پیدا می کنند.
با وجود این، می توان مدرس و استاد بود و عافیت طلب و فرصت طلب هم نبود. باب مشارکت و حضور فعال داشتن و مسئولیت پذیری، برای مدرسان بسته نیست. نمی دانم و هیچ کس هم نمی داند دقیقا تکلیف و راهبرد مشارکت هر فرد چیست، اما اگر مدرس دانشگاه تصمیم بگیرد که سهم و نقش سازنده و فعال در جامعه و حتی در اعتراضات ایفا کند می تواند متناسب توانایی ها و فرصت ها و امکان هایش، کاری کند. مهم پذیرفتن و خواستن ایفای نقش و ایفای مسئولیت و خودباوری است.
تجربه خودم را می گویم. هیچگاه منفعل نبوده و نیستم. “وسط بازی” هم نکرده ام. مقداری هزینه هم داده ام. اما این هزینه ها برایم ارزشمند بودند. با این هزینه ها، بودن و شدن انسانی ام تحقق یافته است. در جامعه هم کسان بسیاری هستند که قدرشناس هستند. میشود مشارکت کرد بدون جنگیدن، می شود فعال بود بدون رادیکال شدن؛ می شود هویت داشت و هویت ساخت بدون دروغ و ریاکاری. مساله مهم اراده ای است که بخواهد بکوشد و بجوشد و ریسک پذیر باشد.
اگر مدرسان واقعبینانه نگاه کنند درمییابند که هزینه عافیت طلبی و منفعل بودن بسیار سنگین است حتی سنگین تر از مشارکت و فعالیت. هزینه انفعال، مرگ تدریجی است. نمی توانیم مانند علی کریمی و مسعود کیمیایی و ریاحی باشیم اما می توانیم خودمان باشیم مشروط به این که نیاز به “خویشتن” یا “خود بودن” در ما باشد.
مشارکت فعال و زیستن پویا و درگیر شدن با مساله های جامعه و حتی همراهی و همدلی با مردم معترض، یک “انتخاب وجودی” است؛ انتخابی که خویشتن ما را در مقام “شهروند مسئول” و “مدرس دغدغه مند” هویت می بخشد. هر مدرس دانشگاهی که تامل کند، می تواند راه مشارکت و فعال بودنش را بسازد. مهم این است که نخواهیم عافیت طلب و فرصت طلب باشیم.
در حوزه عمومی بحث کردن، مفاهیم و زبانی برای فهم موقعیت آفریدن، با صدای بلند اندیشیدن به ایران و مساله های آن، دانش را در خدمت گفتگوهای عمومی گرفتن و کوشش برای خشونت پرهیزی، پیوستن به نهادهای مدنی مثل انجمن@های علمی مثل انجمن جامعه شناسی و در قالب این نهادها با حکومت و جامعه سخن گفتن راهبردهایی برای مشارکت مدرسان هستند. حتی کلاسهای درس می توانند فضایی برای مشارکت باشند، البته اگر بخواهیم. همین شبکههای اجتماعی دانشگاهی نیز فرصت مشارکت اند. اگر بخواهیم.
تعداد مدرسانی که کنشگری می کنند هم کم نیست، اما کنشگری مدرسان، “کنشگری آرام” است. مدرسان، سلبریتی نیستند که کنشگری شان به گوش همه برسد. آنها در فضاهای کوچک می کوشند و “خرده فضاهایی” دارند و خرده کنشگری هایی می کنند. علوم انسانی، “علوم ساکت ” اند. ماهیت این علوم متفاوت از ورزش و هنر است.
می خواهم بگویم این طور نیست که همه را با یک چوب برانیم و عافیت طلب و فرصت طلب بدانیم. هنوز مدرس دغدغه مند وجود دارد، هر چند اکثریت نیستند.
انتهای پیام