با یک ریاکاری ساده به راحتی می توان تا عمق نظام نفوذ کرد/
بسمه تعالی
بوی تعفن ریاکاری، برخاسته از چاپلوسی سیستماتیک
بشیر معتمدی
داستان سفر خانواده رئیس مجلس به ترکیه که اصطلاحاً سیسمونی- گیت خوانده شده است، یکبار دیگر ساختار معیوب و در عین حال آمیخته با فساد نظام را آشکار ساخت.
پیش از این در داستان کاترین شکدم خبرنگار اسراِئیلی که توانسته بود به راحتی با عوامل متعدد و بالای نظام ارتباط برقرار نماید و قبل تر از آن، در داستان مهرشاد سهیلی و یا اظهارات یک مشاور ارشد درمورد لنگ بستن یمنی ها و توصیه به درس آموزی مقاومت برای جامعه ایرانی و ظاهرا حضور تعدادی از خانواده او در مهمانی «وال استریت» در ترکیه، این عیب و نقص خود را نشان داده بود و آن چیزی نیست جز ریاکاری وسیع و گسترده ای که اکثر عوامل و کارگزاران سیستم به آن دچار شده اند و جملگی این رویدادها هم مؤید این نقیصه است، بطوریکه هر کسی هم بخواهد به این سیستم نزدیک شود و یا در آن ارتقاء یابد، همچون کاترین شکدم یا مهرشاد سهیلی، با یک ریاکاری ساده به راحتی می تواند تا عمق نظام نفوذ نماید.
در واقع در داستان سیسمونی- گیت آنچه بیشتر از خوشگذرانی خانواده رئیس مجلس در سفر به ترکیه آن هم در این شرایط بد اقتصادی مردم آزار دهنده است، ریاکاری است که آن شخص در مناظرات انتخاباتی رقیب را جزو ۴ درصد مرفه و اشرافی معرفی می کرد و خود را جزو ۹۶ درصد مردم عادی و یا محروم برمی شمرد و اکنون مشخص شده است خود جزو آن ۴ درصد اشرافی است و یا ریاکاری آقای مشاور است که مردم را به بستن لنگ توصیه می کند و خانوده خودش از پروژه های سرمایه گذاری وال استریت سردرمی آورند.
اکنون از کسانی که منتقدان به وضعیت انقلاب را به اشرافی زدگی و عدم دلبستگی به انقلاب متهم می کنند، باید پرسید به واقع اکنون آیا منصوبان مستقیم و غیرمستقیم و مسئولان نزدیک به کانون قدرت اشرافی تر زندگی می کنند یا منتقدان سیستم؟ و اگر استدلال این آقایان در عدم دلبستگی به انقلاب به دلیل اشرافی زدگی درست باشد، غیر از این است که کانون قدرت بیش از همه دلبسته به انقلاب نیست؟ و آیا غیر از این است که سیستم از اهداف انقلاب اسلامی دور شده است؟
اما ریشه این مشکل را باید در چاپلوسی سیستماتیکی دانست که در نظام نهادینه شده است که در آن هرکس می تواند چاپلوسانه خود را به ساختار نزدیک نماید و در آن ارتقاء یابد و به دنبال آن چنانچه به هر فساد و یا رفتار خلاف ارزشی دست زند، با سکوت و حتی همراهی و تأیید سیستم و کانون قدرت مواجه می شود.
نشانه این سکوت و تأیید را می توان در ماجرای اتهامات املاک نجومی و یا فایل صوتی افشا شده سرداران سپاه یافت که به جای رسیدگی علنی و آشکار به اتهامات و مشخص شدن حقیقت، نه تنها به اتهام متهمان رسیدگی نشد، بلکه منتقدان به لجن پراکنی و دروغ پردازی متهم شدند.
این سیستم از طریق ساز و کارهایی همچون نظارت استصوابی تلاش می نماید تنها سرسپردگان و چاپلوسان را بر صدر نشاند و از این طریق هرگونه منتقد یا دیدگاه متفاوتی را کنار می زند. لذا در چنین سیستمی، هر چه فرد چاپلوس تر باشد، به ساختار قدرت نزدیک تر می شود و به عکس چنانچه فردی منتقد به سیستم و عملکردها باشد، طرد شده و با انواع و اقسام اتهامات مواجه می شود.
در چنین سیستمی هر روز باید یا منتظر جاسوس هایی همچون کاترین بود که توانسته اند با ظاهرسازی و حتی انقلابی تر از هر انقلابی خود را به سیستم نزدیک کنند و یا منتظر مهرشاد سهیلی ها و یا خاوری هایی بود که با چفیه در صف اول تظاهرات بودند، اما با اختلاس های کلان سر از کانادا درآورده اند.
چنانچه سیستم می خواهد از این فضاحت های هر روزه رها شود، باید به جای برسر صدر نشاندن چاپلوسان، فضا را برای منتقدان باز نماید و امکان انتخاب شایستگان را برای مصادر مهم فراهم نماید و در نهایت شفافیت و صداقت را سرلوحه خود قرار دهد تا روز به روز شاهد دور شدن نظام از اهداف انقلاب و سقوط اعتماد اجتماعی در میان جامعه نباشیم.
انتهای پیام/