اخبار انجمنتحلیل

جمهوری اسلامی و طوفان مدرنیسم

راه نجات کشور فراهم شدن الزامات ورود به دوران عقلانیت و قانون مداری از سوی نظام سیاسی است

به نام خدا

جمهوری اسلامی و طوفان مدرنیسم

حسن جعفریانی (عضو هیات علمی دانشگاه بجنورد و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها)

اسلاونکا دراکولیچ در کتاب ” کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم” در صفخه ۴۱ می نویسد: این خوراک ماست، عادت داریم با هر وعده قدری سیاست بیندازیم بالا. …شاید (مردم) بتوانند بدون کتاب و اطلاعات سر کنند، اما بی سیاست اموراتشان نمی گذرد.

این جمله از اسلاونکا دراکولیچ شباهت بسیاری با زندگی این روزهای ما ایرانیان دارد. در روزگار ملتهب جامعه ایرانی کمتر کسی را می‌توان یافت که همراه با صبحانه کمی سیاست میل نکند. ایرانیان ناچارند با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشند و راه گریزی از آن نیست. سیاست  تبدیل به فراسیستم شده، چتر خویش را بسیار گسترانیده و بر همه ابعاد زندگی ما اثرگذاشته است به گونه ای که ختی طعم کره صبحانه مان آغشته به سیاست است.

علم تحارب انباشته و سازمان یافته بشر در طول تاریخ است که قابلیت تعمیم دارد. این مقاله در پناه علم، و با الهام از ماکس ویر درد و درمان معضلات کنونی جامعه را مقاومت فراسیستم سیاسی در برابر طوفان سهمگین مدرنیسم می‌داند. ماکس وبر، اگر چه در کشور ما چندان محبوب نیست و اگر چه فردی چون سعید حجاریان در اعترافات تلویزیونی سال ۱۳۸۸ از وی اعلام برائت کرد، اما گزاره های علمی را فقط علم می تواند رد کند. هیج دادگاهی نمی تواند نفی کننده گزاره های علمی باشد، چنانکه نفی نظریه گالیله توسط دادگاه مسیحیت باعث مسطح شدن زمین نشد.

 تاریخ ۴۰ ساله جمهوری اسلامی نشان می دهد سیر حرکت تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه ما بیش از هر نظریه ای، به نظریه ماکس وبر شباهت دارد. شباهت انقدر زیاد است که گویی ماکس وبر در چهل سال بعد از انقلاب در ایران زندگی میکرده است و همه اتفاقات بعد از انقلاب ایران، از لحظه ورود حضرت امام به تهران تا امروز را  مشاهده کرده است. اگر نمی دانستیم که او در ۲۱ آوریل ۱۸۶۴ متولد و در ۱۴ ژوین  ۱۹۲۰ از دنیا رفته است باورمان نمیشد که نظریه اش را از روی تاریخ انقلاب ما کپی نکرده باشد.

 وبر در نظریه عقلائی و قانونی خود مراحل تحول در نظام های  حکمرانی را سه مرحله می داند که عبارتند از: دوره فرهمندی ،دوره سنت و دوره عقل و فانون. این مقاله معتقد است اصطکاک های مختلف داخلی و خارجی کنونی که باعث شده است همگان در انتظار اتفاق معلق بمانند ناشی از مقاومت در راه پذیرش دوره سوم یعنی جاکمیت عقل و قانون است. در حالی که راه نجات کشور فراهم شدن الزامات ورود به دوران آرمانی عقلانیت و قانون مداری از سوی نظام سیاسی است.

وبر  در مورد دوره اول معتقد است مبنای مشروعیت نظامهای سیاسی ای که یک رهبر کاریزما بنا نهاده است، ویژگی های فرهمندی بنیانگذار آن سیستم است. ویژگی های خاص و برجسته شخصیتی و فردی امام خمینی(ره) در کشور در اوائل انقلاب کارساز است و مردم به دلیل اعتمادی که به این ویژگی ها دارند، از وی تبعیت میکنند رابطه بین رهبر(امام) و پیروان آنقدر عاطفی و عاشاقانه است که پیروان فراتر از تبعیت، تصویر ایشان را در ماه میبینند. بر همین مبنا دوران پرتلاطم اول انقلاب تا پایان جنگ را همه گوش به فرمان امام بودند و هر زمان نیاز به حضور در جبهه ها بود مردم(پیروان) به اشاره امام خمینی فرزندان و دلبندان خود را راهی جبهه ها می نمودند. این مرحله، مرحله اول از نظریه وبر است که در ان سیستم تحت فرمان رهبر فرهمند یکپارچه و هدفمند عمل می کند و بین خرده سیستم های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی هماهنگی وجود دارد. کشور در آن دوران با وجود سایه سنگین جنگ تقریبا هیچ یک از مسائل امروز را در حوزه اجتماعی، اقتصادی و .. نداشت. تاریخ در این زمینه گواه است.

دوره فوق برای یک نظام سیاسی نوپدید، دوره ای ایده آل است ولی نکته کلیدی این است که انسانها فانی هستند و این قاعده مشمول رهبر کاریزما نیز می شود. با رحلت امام خمینی نظام جمهوری اسلامی از دوره فرهمندی عبور کرده است. به زعم وبر بلافاصله پس از مرگ کاریزما دوره جدیدی شروع میشود. در این دوران افراد و گروههای سیاسی از طریق تمسک به آرمانهای رهبر کاریزما( امام و بنیانگذار سیستم) به دنبال مشروعیت هستند.

در این دوره هر چقدر افراد شبیه تر به رهبر کاریزمای متوفی باشند بیشتر مقبول هستند. مبنای مشروعیت در این دوره شباهت به رهبری کاریزما است و نظام سیاسی بر این مبنا ادامه حیات می دهد. به زعم وبر با گذشت زمان  خرده سیستم های غیر سیاسی (اجتماعی و فرهنگی و .. )راه خویش را رفته رفته جدا می کنند و در سیستم سیاسی نیز به مرور زمان تمسک به رهبر قبلی و ارزش های بنیانگذار برای کسب مشروعیت باعث اختلاف نظر میشود زیرا گروههایی ظاهر می شوند که برای دسترسی به قدرت با تمسک به همان ویژگی ها خود را محور قدرت معرفی نموده و دیگران را به دوری از آرمانهای اولیه متهم میکنند این اختلافات تشدید شده و باعث ناکارآمدی و سرآمدن دوره سنت می شود.

تقسیم شدن گروههای سیاسی در کشور به دو جبهه یعنی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان در همین چهارچوب قابل توجیه است. این گروهها در زمان رهبر کاریزما قابل تفکیک از هم نبودند.

هر دو جناح اصلی معتقدند که پیرو خط امام هستند محل اختلاف آنجاست که هر گروه دیگری را به انحراف از آرمانهای اولیه متهم می کند. ماکس وبر معتقد است این نزاع بر سر مشروعیت دادن به گروه خودی و سلب مشروعیت از غیرخودی رفته رفته تبدیل به جنگ قدرت می شود و گروه ها نسبت به یکدیگر احساس خطر می کنند و هر کدام احساس میکند دیگری به دنبال حذف و کم رنگ کردن آرمانهای رهبری کاریزمای اولیه است لذا جنگ قدرت روش های سخت خود را نشان می دهد و هر گروه برای حذف دیگری از هیچ چیزی فروگذار نمی کند. حوادث سال ۱۳۸۸ بر این مبنا قابل پیش بینی بود.

سال ۱۳۸۸ نقطه عطفی است که نشان می دهد مبنای مشروعیت سیستم سیاسی در حال تغییر است. به عقیده وبر جنگ قدرت باعث ناکارآمدی شده و گسست بین خرده سیستم های غیر سیاسی و نظام سیاسی را به دنبال دارد زیرا مردم از جدال قدرت و برجسته بودن سیاست و قدرت خسته می شوند و از همه گروهها بیزاری میجویند حوادث سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ و بویژه شعار معروف “اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا” نشانه پایان دوران سنت است اگر چه پایان کار نیست.

 بر مبنای مدل وبر در این مرحله  مردم به این نتیجه می رسند مهم نیست کدام گروه پیرو خط رهبر کاریزمای راحل است، مهم این است کدام گروه منطبق بر عقل و قانون رفتار می کند. خستگی ناشی از جنگ قدرت خستگی مبارکی است زیرا دوران روشن و امید بخش عقل و قانون ظاهر می شود. مرحله ای که وبر به آن اتوپیا(مدینه فاضله یا آرمانشهر) می گوید. در این دوران مردم از کسانی تبعیت میکنند که عقلانی رفتار کنند و قانونی عمل نمایند. عقل در تعریف ماکس وبر به معنی علمی بودن تصمیمات و قانون به معنا ارجحیت منافع ملی بر سایر منافع است.

مرور اتفاقات چند سال گذشته نشان می دهد چه مطلوب ما باشد و چه نباشد، خرده نظام اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران وارد دوران عقل و قانون شده است توسعه دانشگاهها، مدارس، اینترنت، شبکه های اجتماعی، روزنامه ها و … آگاهی عمومی را به بار آورده است و اذهان تشنه آگاهی را چیزی جز کهنه شراب عقل و قانون سیراب نمی کند.

برای کارآمدی سیستم ها باید با هم هماهنگ باشند. بازگشت خرده سیستم های اجتماعی و فرهنگی و اقتصای به دوران سنت و قبل از آن محال است. لذا چاره ای جز این نیست که نظام سیاسی که تبدیل به فراسیستم شده است خود را با سایر سیستم ها و  ارزش های دوره عقلائی و قانونی هماهنگ کند و دوره جدید را به رسمیت بشناسد.

اکنون زمان تغییرات اساسی در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی فرارسیده است و حکومت باید گزاره های علمی و قانونی را بر همه چیز ارجح بدارد.

حکومت باید بپذیرد که خرده سیستم های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی مبتنی بر ارزش های مدرنیسم حرکت کرده و طالب عقلانیت(علم) و قانون(منافع عمومی) هستند و اگر نظام سیاسی به دنبال مشروعیت و تبعیت مردم است راه گریزی جز بر صدر نهادن عقل و قانون  وجود ندارد. در این دوران رفتارها، عملکرد ها، تصمیمات، شعارها اگر با سنجه علم و منافع عمومی میزان نباشند، مورد پذیرش مردم(سایر سیستم ها) قرار نمی گیرند. لذاست که فارغ از گرایشات سیاسی، متواضعانه، فروتنانه و برادرانه به زبان علم روبه جمهوری اسلامی باید گفت:

 از منظر علم این گزاره که “هر سیستمی که تغییر نکند، میمیرد” با گزاره  “آب مایع است و جامد نیست” به یک اندازه شفاف و ابطال ناپذیر هستند.

در جهان علم کار باید به کاردان ها سپرده شود و افراد بر اساس کاردانی باید به کار گمارده شوند، زیرا از منظر عالمان، بهترین نقاش ، قطعا بهترین آهنگر نیست. بر مبنای علم و قانون واضح است که آب در صد درجه سانتی گراد و در فشار مشخص به جوش می آید، بر همان مبنا واضح است فشارهای (خواسته و یا ناخواسته) مداوم و بی امان بر مردم از جهات مختلف باعث جوش آمدن جامعه و ظهور جنبش های براندازانه مدنی می شود. علم اثبات کرده است اقتصاد دولتی ناکارآمد بوده و دولت نمی تواند با دستور قیمت ها را کنترل کند همانگونه که اثبات کرده است، قیمت نقطه تعادلی عرضه و تقاضا است و همانگونه که اثبات کرده است زمین گرد است.

علم اثبات کرده است E=MC۲  بر اساس همین قاعده اثبات کرده است اختیار و مسئولیت باید با هم برابر باشند و افراد به میزانی که دارای اختیارت هستند به همان میزان باید پاسخگو باشند. علم اثبات کرده است که معده وظیفه هضم غذا و قلب وسیله پمپاز خون را در سیستم بدن به عهده دارند و هیچ یک نمی تواند کار دیگری را انجام دهد بر مبنای همین منطق  یعنی علم سیستم ها نظامیان باید به کار نظامی برگردند و در سایر امور کشور را به سایرین بسپارند…

به زبان علم  و در جهان مدرن خواسته های مردم یعنی رفاه، امنیت، آزادی  و .. علاوه بر اینکه خواسته های مشروعی هستند تلاش و مبارزه برای بدست آوردن آنها نیز مشروع است زیرا در جهان علم  و پارادایم مدرن بدیهی است که مردم در قرن ۲۱ میخواهند متناسب با ظرفیتهای داخلی از رفاه بهره مند باشند، خودروی لوکس سوار شوند، آزادی داشته باشند، اینترنت و ماهواره و شبکه های ارتباطی آزاد داشته باشند. در جهان علم خرید خودرو و بنزین بر مبنای دلار و دریافت حقوق بر مبنای ریال قابل پذیرش نیست. به باور علم از آنجا که چهل سالگی نونهالی نیست و درخت چهل ساله درختی بارور است  به همان باور و بر مبنای همان منطق مردم دیگر انتظار ندارند دولتمردان و نظام سیاسی میوه دهی و چشیدن طعم میوه را به آینده و بعضا به جهان آخرت حواله دهند.

به باور علم از آنجا که در جهان هیچ چیزی ثابت و باقی نیست حتی سنگ نیز به مرور زمان تغییر میکند به همان باور حکومتها باید خود را متناسب با خواست مردم تغییر دهند. به باور علم و قانون طبیعت نمی‌توان در جنگ بود و میوه صلح چید زیرا بوته لوبیا موز نمی دهد.

برادرانه باید گفت زبان عقل و قانون اینگونه است و اینگونه دیالوگ می کند. طوفان مدرنیسم همه جهان را در نوردیده و در کشور ما خرده نظام های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را تغییر داده است و اکنون نوبت فرانظام سیاست است. دوران عقل و قانون مدینه فاضله و خواسته مشروع جامعه است اگر به این الزامات تن ندهیم از بهشت آرمانی به زمین ناکامی فرو می غلتیم، زیرا ن و القلم و مایسطرون………

به نقل از: همدلی

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا