نه به نفع فلسطینیها نه ما است که جنگ را مذهبی کنیم/
مساله اصلی که باید به آن پرداخت، اشغال سرزمین فلسطین است و نقض حقوق انسان ها و حق حیات و حاکمیت و امنیت که از بین رفته است/
از زمانی که اسراییل وارد بمباران غزه شده، این اسراییل است که ناقض قوانین بین المللی است/
جلسه شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها با موضوع «بررسی جنگ اسرائیل و فلسطین» با حضور آقای محبعلی دیپلمات سابق وزارت خارجه و کارشناس امور خاورمیانه، در روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه برگزار گردید.
در این نشست، آقای محبعلی، اظهار داشتند که مساله فلسطین از مسائل پیچیده ای است که خیلی راه حل سادهای ندارد. مساله ای که هم دارای جنبه تاریخی، حقوقی، سیاسی، انسانی و از جمله دینی و مذهبی است.
موضع ما روشن است که ما طرف فلسطین هستیم و به کسانی تعلق داریم که اعتقاد دارند که فلسطین اشغال شده و بیت المقدس به مسلمانان دارد. در مورد آن چه بعد از عملیات حماس رخ داد، باید گفت این عملیات بی سابقه، بیباکانه و بدیع بود و شوک جدید به اسراییل وارد کرد. بی سابقه بود چون که با موتور سیکلت و پاراگلایدر، قایق و پهپاد حمله کردند و بیش از هزار نفر از اسراییلی ها، دچار تلفات شده و بسیاری را هم اسیر گرفتند. غافلگیرانه هم بود، البته در سالگرد حمله اکتبر مصر، سوریه بود که آن هم غافلگیرانه بود که متاسفانه نتایج آن حمله بسیار تاسف بار بود و شکستی تلخ را بر اعراب تحمیل کرد.
تافلر گفت برای اولین بار اسراییل شیوه و روش جنگ را تغییر داد به جای جنگ صرفا در جبهه های رو در رو، خطوط پشت جبهه را مورد حمله قرار داد. یکی از توانایی های اسراییل، قدرت هوایی است که در جنگ ۶ روزه، همان قدرت هوایی باعث پیروزی اسراییل و شکست اعراب شد. این عملیات شوک انگیز بود. غزه دارای عرض حدود ۱۰ کیلومتر و طول حدود ۴۰ کیلومتر است. حمله در حاشیه شهرهای سدروت عسقلان صورت گرفت. تا سه روز اول جنگ زمینی و در گیری ها در حاشیه غزه جریان داشت و بعد از سه روز اول، جنگ وارد غزه شده است.
جنگ یک شوک جدی به اسراییل وارد کرد و چون در محدوده اسراییل به رسمیت شده از سوی سازمان ملل متحد در ۱۹۴۹ بود، امریکا و اروپا، آن را تجاوز حساب کردند و حق دفاع را برای اسراییل به رسمیت شناختند. اگر این حمله در کرانه باختری و بیت المقدس صورت می گرفت، شاید به این شدت عکس العمل را نمی آفرید. این مساله وجود دارد که آیا این عملیات راسا توسط حماس صورت گرفته یا با تایید بازیگران بزرگتر یا در چارچوب بازیگران بزرگ تر بوده است؟
به نظر می رسد حماس از مدت ها قبل تر، در حال آمادگی بوده. اسراییل فکر می کرده بعد از جنگ ۲۲ روزه، حماس به توافق نانوشته آتش بس پایبند خواهد ماند. به عنوان مثال از سال ۲۰۰۶ به بعد، هیچ عملیاتی از سمت جنوب لبنان توسط حزب الله صورت نگرفته بود و طرفین به توافق نانوشته عموما پای بند مانده بودند. کشورهای اروپایی و امریکا، واکنش جدی نشان دادند خصوصا سخنان وزیر امور خارجه امریکا در اسراییل که گفت من به عنوان یک یهودی نجاتیافته سخن میگویم و به این ترتیب، بلینکن، جنگ را جنگ مذهبی و یهودی و غیر یهودی کرد و از اسراییل اعلام حمایت کرد.
در امریکا، مهمترین مساله، دفاع از اسراییل است که مثل یکی از ایالت های امریکاست. تردید نکنید که در همه جنگ های قبلی، امریکا با پل هوایی برای تسلیحات به اسراییل فرستاد. اروپایی ها در کنار اسراییل ایستادند. آلمان، فرانسه، انگلیس، استرالیا و … از اسراییل اعلام حمایت کردند. هم دولت ها و هم مردم آنها. یک حمایت به باور های نژادپرستانه و بعضا دینی … این می تواند دامنه مسائل را پیچیده کند .این رویکرد تبلیغات در رسانه های غربی وجود دارد که کار حماس مانند داعش و القاعده است.
چین و روسیه متعادلتر بودند. چین، پیشنهاد دو دولتی و تشکیل دولت فلسطین را پیشنهاد دادند. روسیه قطعنامه آتش بس را پیشنهاد داد که با مخالفت روبرو شد. موضع کشورهای عربی تابع موقعیت است. در ابتدا سعی کردند که جلو گسترش جنگ گرفته شود. جهان عرب، حمایت فلسطین را در لفظ داشتند بدون اعلام نام حماس.
محمود عباس اگر چه اسراییل را محکوم نمود اما اعلام کرد حماس نماینده فلسطین نیست و کار حماس را تایید نمیکنیم و رویه ما مبارزات مسالمت آمیز است. مصر در روز های اول خواستار پایان جنگ نشد و فقط خواستار کمک های فوری بود. تنها امارات، حمله حماس را محکوم کرد. با حمله به بیمارستان، افکار عمومی عربها و دولت های عرب تغییر کرد. البته چارچوب اصلی سیاست های دولت های عرب تغییر نکرده است الان در جلسه سازمان تعاون اسلامی، توقف جنگ، کمک فوری به مردم و بازشدن گذرگاه رفح مطرح شده است.
بحران بزرگ و پیچیده ای شکل گرفته است و آن این که چگونه وارد شده و موضع بگیریم که هم محکمه پسند و هم افکار عمومی پسند باشد و هم از ملت فلسطین حمایت و دفاع کنیم. می توان گفت که بسیاری از مطالبی که یهودیان مطرح میکنند، ساختگی است و واقعیت تاریخی ندارند. در تاریخ مدون و مستندات باستان شناسی و مکتوب، هیچ گاه، حکومتی به نام یهود حداقل در سه هزاره قبلی در فلسطین وجود نداشته است. سکونت یهودیان وجود داشته اما حکومت خیر.
این منطقه زمانی تحت حکومت بابلی ها، کلدانی ها بوده، زمانی ایرانی ها و رومی ها و مسلمانان و جنگ های صلیبی و فئودال نشین های اروپایی عمدتا آلمانی، فرانسوی و انگلیسی، بعد ایوبیان و بعد عثمانیان تا جنگ جهانی اول. از اوایل جنگ جهانی اول، می توان گفت جغرافیای فعلی منطقه و از جمله فلسطین شکل می گیرد که محل مناقشه است.
با شکست عثمانی ها، انگلیس و فرانسه وارد تقسیم کشورهای منطقه خاورمیانه شدند. خاندان شریف وارد توافق با انگلیس می شوند که به جای حکومت بر حجاز و پرده داری خانه کعبه حکومت عراق و اردن و فلسطین را عهده دار شود در انگلیس، فعل و انفعالاتی بین روچیلد بانک دار یهودی به نمایندگی از جنبش یهودیان و معاون وزارت امور خارجه جریان یافته و حاصل آن اعلامیه بلفور یا وعده بلفور مبنی بر ایجاد وطن برای یهودیان در فلسطین می باشد.
در پایان جنگ جهانی اول، اردن، عراق و فلسطین تحت قیمومیت انگلیس قرار می گیرد. سوریه و لبنان و … تحت قیمومیت فرانسه قرار گرفتند. در زمان توافق انگلیس با یهودیان و در سال ۱۹۱۷ جمعیت یهودیان ۳۰ هزار نفر در اورشلیم بود. در پایان جنگ جهانی دوم، این جمعیت به ۳۰۰ هزار نفر می رسد. به دلیل فقدان حکومت و مورد مناقشه بودن، از طرف جامعه ملل، یک کمیته با ۱۵ عضو، مامور بررسی می شوند که ایران هم عضو این کمیته بود (ایران از اعضای موسس جامعه ملل بود).
در گزارش اعلام کردند که ۱۷۰۰۰۰۰ نفر در آن جا زندگی می کنند که ۱.۲ میلیون نفر مسلمان، حدود دویست هزار نفر مسیحی، و سیصد هزار نفر یهودی سکونت داشتند که این گزارش به مجمع عمومی می رود و پیشنهاد دادند که فلسطین به ۸ منطقه تقسیم می شود. ۴ منطقه به یهود که حدود ۳۰٪ اسراییل فعلی را شامل می شد. کرانه باختری، شمال فلسطین و مناطقی در جنوب اسراییل و نوار غزه به مسلمانان تعلق داشت.
بیت المقدس هم بین المللی اداره شود. در ابتدا، از سوی اعراب و سران فلسطینی یک اشتباه اتفاق افتاد و آن این که اسراییل تشکیل دولت یهود را اعلام کرد، در مقابل مسلمانان اعلام جنگ کردند و اعلام دولت نکردند. در جریان جنگ و گریز کمابیش دو ساله، اسراییل توانست ۶۰٪ مناطق فلسطین را به اشغال خودش درآورد. در آن زمان مجمع عمومی به تشکیل دولت اسراییل رای مثبت نداد ولی بر خلاف منشور، شورای امنیت در ۱۹۴۹ اسراییل را به رسمیت شناخت.
در قطعنامه ترک مخاصمه، نیز اشاره ای به بازگشت به نقاط قبل از جنگ نشده بود. به عبارت دیگر این قطع نامه ها وضع موجود را به رسمیت شناخته و دیگر آن قطع نامه تقسیم مجمع عمومی کنار گذشته شده بود. کرانه باختری و قدس شرقی به تصرف اردن و نوار غزه هم به تصرف مصر در آمد. در جنگ ۶ روزه، شورای امنیت، قطعنامه آتش بس و برگشتن به مرزهای قبل از جنگ ۱۹۶۷ را خواستار شد. این بدان معناست که پذیرش قطعنامه، به صورت دوفاکتو به معنای پذیرش اسراییل توسط کشورهای اعراب منطقه است. البته می توان گفت که شناسایی اسراییل روند قانونی مطابق منشور ملل متحد را طی نکرده است.
پس از جنگ اکتبر، در قطعنامه ۳۳۸، به حقوق فلسطینی ها اشاره می کند. بعدا مصر و اردن خود را طرف اسراییل اعلام نکردند و *با تغییر سیاست قضیه فلسطینی اسراییلی اعلام کرده* و در سال های بعد، ساف را نماینده برحق مردم فلسطین می شناسند. تاکنون سازمان ملل، کشور فلسطین را به طور کامل به رسمیت نشناخته اند ولی الان به عنوان کشور ناظر شناخته شده است. با این تاریخچه، آن ها اعلام می کنند که عملیات حماس، حمله به سرزمین رسمی اسراییل است و آن را تجاوز می شناسد.
سازمان ملل، علی رغم اعتقاد به حقوق مردم فلسطین، مناطق عملیاتی را بخشی از خاک اسراییل تلقی می نماید. با توجه به همین، یک پیچیدگی وجود دارد. با این حال الان با وجود دولت خود گردان، حماس و جهاد اسلامی خودشان به صورت مستقل عمل میکنند و منتظر دیگر کشورها هم نیستند. در حمله اسراییل به غزه، بسیاری از کنوانسیون بین المللی حقوق بشر زیر پا گذاشته شده. حمله به تاسیسات غیر نظامی، قطع آب، غذا، دارو و … همه این ها جنایت جنگی و نقض قوانین بین المللی است.
از زمانی که اسراییل وارد بمباران غزه شده، این اسراییل است که ناقض قوانین بین المللی است. نه به نفع فلسطینی ها نه ما است که جنگ را مذهبی کنیم. مساله اصلی که باید به آن پرداخت، اشغال سرزمین فلسطین است و نقض حقوق انسان ها و حق حیات و حاکمیت و امنیت که از بین رفته است. با تجاوزات اسراییل، یک فاجعه انسانی در غزه بوجود می آید. اگر از این زاویه بنگریم، افکار عمومی، حمایت بیشتری خواهند کرد و می توانند بر دولت های غربی فشار بیشتری وارد کنند.
حماس، قطعا حوادث بعدی را پیش بینی کرده بوده است و روی این فکر کرده است که افکار عمومی تحریک خواهد شد و به این نقطه خواهند رسید که بدون استفاده از فلسطینی ها، جنگ متوقف نخواهد شد. این جنگ، فقط جنگ دولت ها نیست و جنگ ملت ها و افکار عمومی است. اگر یهودی ها حق داشتن دولت را دارند، به طریق اولی فلسطینی ها هم حق داشتن دولت و کشور را دارند. هر دو ساکن آن سرزمین بوده اند اما نسبت جمعیت همیشه و تا قبل از آواره ساختن فلسطینیان، همیشه به نفع فلسطینیان بوده است لذا اگر حقی برای جامعه یهود وجود داشته، عینا برای مسلمانان هم وجود دارد.
این که ایران، از فلسطین پشتیبانی میکند، هم از نظر حقوقی و هم اخلاقی قابل دفاع است.
در مورد این که چه باید کرد، سه حالت وجود دارد، الان دنبال مهاجرت فلسطینیان به مصر هستند. حماس ممکن است ضربه بخورند ولی با آواره شدن مردم غزه، جنگ وارد مصر خواهد شد.
حالت دوم: اگر در اثر فشارهای بین المللی، در هر مرحله ای اعلام خاتمه جنگ صورت گیرد، برای حماس پیروزی است و بعدا باید مذاکراتی بین فلسطین و اسراییل تحت نظارت سازمان ملل متحد صورت گیرد و با تشکیل کشور فلسطین توافق برای صلح، حاصل شود. اگر جنگ به سایر کشورها گسترش یابد. یک حالت گسترش به گروه ها مانند حزب الله است و حالت دیگر گسترش به دولت هاست که گزینه اول آن ایران است.
احتمال ورود اعراب بسیار ضعیف است. در صورتی که کشورها وارد جنگ بشوند، امریکا و ناتو متحملا وارد خواهند شد و در آن صورت، به نفع اسراییل خواهد بود. به نظر می آید که علیرغم بعضی موضع گیری ها توسط وزیر امور خارجه و رئیس جمهور، موضع رهبری و سیاست جمهوری اسلامی عدم ورود به جنگ است. اگر اتفاق سوئی در منطقه یا در داخل کشور صورت نگیرد، من فکر نمی کنم که جنگ، گسترش پیدا کند.
ممکن است مواضع اعلامی تند باشد ولی مواضع اقدامی باید بسیار محتاطانه باشد که جنگ توسعه پیدا نکند. امریکایی ها و غربی ها باید تحت فشار قرار گیرند تا جنگ متوقف گردد. باید تمام امکانات و ابزار به کار گیرد که این جنگ جنایت کارانه و کثیف پایان یابد. در ایران باید به گونهای عمل کرد که جنگ گسترش پیدا نکند.
گسترش جنگ، باعث خسارات جدی به ما خواهد شد. ممکن است خطراتی متوجه تمامیت ارضی ما شود. هر روزی زودتر جنگ متوقف شود، به نفع حماس است. الان باید آتش خاموش شود و بعد از آن باید در مورد راه حل فکر کنیم. تا مردم غزه و غیر نظامیان نجات پیدا کنند و از گسترش جنگ، جلوگیری بعمل آید.
انتهای پیام/