درگذشت ری_شهری و دو پیام تسلیت از “خاتمی و خمینی”؛
حسین نقاشی
در سال۹۴ که انتخابات مجلس و خبرگان رهبری همزمان برگزار شد، به تعداد کمی از لیست خبرگان رای دادم چون بگمانم بین ریشهری و درینجفآبادی و یزدی و مصباحیزدی، از نظر بینشی،منشی و روشی تفاوتی نبود.
همگی از خاستگاه «اسلام سنتی» با سوابق قضایی،امنیتی و یا اندیشهای بودند که یک نیروی سیاسی دموکراسیخواه با رویکرد «نواندیشیدینی» نمی توانست حتی با نگاهی حداقلی به رای به آنها تن دهد! اصلاحطلبان به رهبری خاتمی با تاسی به هاشمیرفسنجانی به رای دادن به این لیست، دعوت کردند.
ماها هم که مخالف این رویه غلط بودیم،در فضای عمومی نقد نکردیم و سکوت کردیم و نپرسیدیم که چرا ملاحظات سیاسی و محافظهکارانه هاشمی باید برای یک جریان دموکراسیخواه «برنامه عمل» سیاسی شود!؟ ما را چه به دری و ریشهری با آن سوابقی که قرار بود همان عملکردها را «اصلاح» کنیم!؟
پیروی اصلاحطلبان از هاشمی که نقشه راه سیاسی خود را داشت و جنس دغدغههایش متفاوت با ما بود البته ناشی از یک استراتژی حداقلی مبتنی بر «انتخاب بین بد و بدتر» و «یک تندرو کمتر» بود. استراتژیای که از سوی اصلاحطلبان بروکرات و انتخاباتمحور(کمپینر)،ترویج میشد.
حالا دیگر برای بخش بزرگی از حامیان دموکراسی که پای کار اصلاحطلبان بودهاند، مشخص شده که چنین راهبردی تا چه حد بر اصلاح نهادها و روندهای جاری بیتاثیر یا کم تاثیر است. نحوه مواجه پایگاه رای سنتی اصلاحطلبان با انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ خود به روشنی گویاست.
حالا با درگذشت محمد ریشهری، آقایان خمینی و خاتمی در پیام تسلیتشان او را «بااخلاصترین کارگزاران جمهوری اسلامی» و «عالم بزرگوار و خدمتگزار انقلابی»،خواندند! گویی اگرچه هاشمی درگذشته اما همچنان «نقشهراه» سیاسی و یارکشیهای سیاسی او ادامه دارد.
ریشهری اگر نسبت به برخی اشخاص و رویهها در حکومت زاویه یافته بود، ربط و نسبتاش با دموکراسیخواهی و پروژه اصلاحات و نواندیشی دینی چه بود!؟ این دقیقا همان تفاوتی است که بین پروژه سیاسی اصلاحطلبان دموکراسیخواه با بروکراتها و محافظهکاران متتقد وجود دارد.
سیدحسن خمینی خود را میراثدار بنیانگذار نظام دانسته و تلاش میکند همه دوستداران و کارگزاران وفادار به ایشان را فارغ از جناحبندیها تفقد کند. این امر قابل فهم است اما بین رعایت موازین این جایگاه و قرار گرفتن در صدر لیست یک جریان سیاسی مدعی دموکراسیخواهی تناقض جدی وجود دارد
درباره سید محمد خاتمی نیز این نقد وجود دارد که چگونه بین رهبری یک جریان سیاسی و فکری با این سلایق و علایق و صدور پیام تسلیت برای «ریشهری» و آن هم با آن تعبیر،جمع میشود!؟ اعمال،نوشتار و مواضع یک سیاستمدار که در راس یک جریان سیاسی قرار دارد،امر شخصی نیست.، که مطابق میل فردی سامان یابد.
گمان میکنم همچنان «روح هاشمی» و نقشه راهش و یک نگاه حداقلی به اصلاحات منجر به اتخاذ چنین رویکردهایی میشود. نگاهی که هم موجب شماتت پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان میشود و هم فعالان سیاسی دموکراسیخواه را بدگمان و ناامید میکند.
به نقل از: کانال تحکیم ملت
انتهای پیام/