تحلیلسیاسی

جهت‌گیری تحولات منطقه و آینده ما

جهت‌گیری تحولات منطقه و آینده ما

مراد کاویانی راد (دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‎ها)

خاورمیانه از منظر امنیتی منطقه ای شکننده است. این بی‌ثباتی و شکنندگی ریشه در منافع و حضور قدرت‌های مداخله گر فرامنطقه‎، پیدایش کشورهایی که خاستگاه ملی ندارند و بازتاب اراده ملت‏ به شمار نمی روند و ریشه در منافع قدرت‌های عصر استعمار (انگلستان و فرانسه) و فروپاشی امپراتوری عثمانی دارند، ناکارامدی و بحران مشروعیت نظام های سیاسی که عموما فقر و سرکوب گسترده بر ملت های خود تحمیل کرده‌اند و  در پیش گرفتن رویکردهای ایدئولوژیک معارض با منافع و امنیت ملی و و اقعیات جاری حاکم بر منابع و  مناسبات در مقیاس جهانی و منطقه‎ای که عموما با قدرت‏یابی نظامیان و تخصیص بودجه های کلان به حوزه نظامی و تنش با همسایگان همراه بوده است بی آنکه به تناسب قدرت، حاکمان پاسخگو باشند.

بازتاب درهم تنیدگی چنین وضعیتی به پیدایش و گسترش بی‌ثباتی، بحران مشروعیت نظام سیاسی، افت شدید سرمایه اجتماعی، تروریسم و ناامنی در منطقه و جهان انجامیده است. در اندیشه این رژیم ها هرگونه عقب نشینی از رویکردهای هزینه زای یاد شده به منزله سرنگونی تعبیر و تفسیر می شود و تا آنجا پیش می‌روند که حاضر می شوند سقوط کنند اما یک گام پَس ننشینند و در اصلاح امور گامی برندارند.

منطقه جنوب غرب آسیا به عنوان بخشی از این منطقه شکننده، طی چند دهه گذشته رخدادها و تحولات پر هزینه بسیاری پشت سر گذاشته است. این وضعیت بسیاری از استراتژیست‌ها را به این نتیجه رسانده است جهان در صورتی امن‏‌تر خواهد بود که راهبرد توسعه اقتصادی و تقویت زیرساخت‎های توسعه‎ای جایگزین رویکردهای امنیتی محور پرهزینه این منطقه شود.

این در حالی است که بسیاری از حاکمان منطقه طی دو دهه گذشته با این رویکرد همراهی کردند و در فرایند تعامل با اقتصاد جهانی پیش رفتند به گونه ای که بر اساس آمار جزو سرآمدان و پیشگامان جهانی در رتبه بندی های توسعه به شمار می آیند. دسته کم اگر نظام دموکرتیک ندارند نظام های کارامدی دارند که از آن میان می توان به کشورهای کرانه جنوبی خلیج فارس اشاره کرد.

از دیگر سو، دست کم غرب پس فروپاشی شوروی بارها کوشید که روابط خصمانه اعراب و رژیم صهیونیستی را به سوی صلح سوق دهد اما به دلایل مختلفی این صلح به سرانجامی نرسید. از جمله این عوامل رویکرد ج.ا. ایران در قالب نابودی رژیم صهیونیستی و تشکیل محور مقاومت بود. محوری متشکل از نیروهای فکری و ایدئولوژی های مختلف که دشمنی با رژیم صهیونیستی مخرج مشترک همه آنها بود که در این میان، به جز ج.ا. ایران که اساسا مسئله ژئوپلیتیک با اسرائیل نداشت عمده بازیگران این محور که عرب بودند، چالش های سرزمینی جدی با اسرائیل اشغالگر داشته‏اند.

از دیگر سو، این توافق بین همه قدرت های جهانی یعنی ایالات متحده، روسیه و اتحادیه اروپا بود که امنیت اسرائیل را درطی این تحولات چندین دهه ای تضمین کنند. از این رو، برای بقا و استیلای این رژیم همه گونه کمک مادی و معنویی به سوی آن گسیل داشته‎اند. از دیگر سو، حضور رژیم صهیونیستی با سطح بالایی از توسعه‎یافتگی و داشتن به روزترین فناوری ها که اتفاقا مورد نیاز کشورهای منطقه نیز بود کشورهایی که قبلا آمادگی خود را برای حضور در فرایند توسعه اعلام کرده بود با فشار و تشویق غرب به ویژه ایالات متحده زمینه برای حضور این رژیم در ترتیبات منطقه ای به ویژه در قالب پیمان ابراهیم و مسیر ترانزیتی هند-خاورمیانه و اروپا را فراهم کرد. این در حالی بود که پیش از این چین توانسته بود در قالب توسعه روابط ایران و عربستان بخشی از ثبات را به منطقه بازگرداند. پس زمینه برای مشروعیت حضور اسرائیل اشغالگر در منطقه تا حدودی فراهم شده بود.

هر چند درباره طراحان عملیات طوفان القصی نظریه های بسیاری داده شد اما با گذشت یک سال از این حادثه و پیشامدها و رخدادهای پیونددار با آن باید گفت اقدامی که هر چند ریشه در سرکوب چندین ده سال ملت مظلوم فلسطین داشت اما آنگاه که پیامدهای آن ارزیابی می شوند عملا دستاوردی جز ویرانی و نسل کشی برای این ملت مظلوم نداشت، مجوزی برای تشدید اقدامات ددمنشانه رژیم صهیونیستی در سرکوب گسترده محور مقاومت شد، زمینه برای تشدید فعالیت جریان‎های افراطی و قلمروگستری آنها در سوریه و سرنگونی خاندان اسد را فراهم کرد و پای ج.ا.ایران را برای تقابل پرهزینه نظامی مستقیم پرنوسان با این رژیم باز کرد. بررسی و واکاوی این رخدادها نشان از آن دارد که این آتش رو به میهن ما نهاده است و هرگونه بی‌تدبیری کارگزاران و دست اندرکاران نظام می‌تواند امنیت و ثبات را این سرزمین بزداید و جغرافیای سیاسی دیگری پدید آورد.

از این رو، تداوم سیاست‌های گذشته برای ج.ا. به سان گذشته ممکن نخواهد بود. سیاستی که به تحریم‌های فلج کننده و بحران مشروعیت و کارامدی در کشور انجامیده است. آن هم در وضعیتی که در آمریکا جمهوری خواهان زیاده خواه به قدرت رسیده‌اند و اتحادیه اروپا نیز سیاستی ناهم‎سو با منافع کشورمان در پیش گرفته است. در مقیاس منطقه‌ای نیز گشایش روابط ایران با غرب در تعارض با منافع بسیاری کشورها و جریان‏هایی قرار دارد که از تداوم تنش ایران با غرب سودهای کلان می برند.

 به نظر می رسد جریان تحولات منطقه طی ماه‎های آینده به دوران پیشا طوفان القصی یا دوران ترامپ برگردد. با این تفاوت که در این دوره جریان محور مقاومت دیگر نمی‌تواند به سان گذشته در برابر این تحولات، دست‌انداز جدی ایجاد کند. چنانچه طی مدت زمان کوتاه باقی مانده مقامات ایران نتواند سیاست خارجی خود را به فراخور این تحولات در منطقه سازگار کنند بازنده این تحولات خواهند بود از قدرتی منطقه‌ای به کشوری منطقه‌ای خواهند رسید باشد.

چالش جدی ایران در این شرایط، آن است که قدرت‏های فرامنطقه ای و منطقه‌ای به سادگی تغییر رویکرد ایران به ویژه در قالب سیاست تعاملی رئیس جمهور مستقر را نخواهند پذیرفت و در داخل نیز به بازدارنده‎های جدی همراه خواهد شد. از این رو، طی ماه‌های آینده درآمیختگی رویکردهای یاد شده با بحرانهای داخلی، مقامات کشورمان را در وضعیت بغرنجی از تصمیمات سخت قرار خواهد داد.

انتهای پیام/

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا