تحلیلسیاسی

وجود یک جامعه مدنی و قدرتمند مانعی برای مداخله نظامیان در سیاست محسوب می‌شود

وجود یک جامعه مدنی و قدرتمند مانعی برای مداخله نظامیان در سیاست محسوب می‌شود/

نشست «نظامیان و سیاست» توسط دفتر سیاسی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها برگزار شد/

وحید سینایی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، در سخنانی در این نشست با اشاره به اینکه مسأله مداخله نظامیان در سیاست و تأثیر نهادن آنها بر سیاست سابقه دیرینه دارد، گفت: اما مداخله سازمان یافته نظامیان در سیاست ویژگی عصر جدید و سده‌های اخیر است و بیشتر از قرون ۱۹ و ۲۰ رایج شد. طبیعتا وقتی از مداخله نظامیان در سیاست صحبت می‌کنیم، عرصه گسترده‌ای در بر می‌گیرد که می‌تواند شامل سیاست داخلی و خارجی شود.

عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد افزود: یکی از عوامل مهم مداخله نظامیان در سیاست، ایجاد ارتش‌های جدید بود. این ارتش‌ها از سازمان و آموزش‌های نوین برخوردار بودند و این سازمان نوین امکان نفوذ و تسلط نظامیان بر زندگی سیاسی – اجتماعی را فراهم می‌کرد. افزون بر این وقوع جنگ‌های جهانی اول و دوم به افزایش نقش نظامیان در سیاست افزود. به عنوان سومین عامل  به راه افتادن موج دوم و سوم استعمارزدایی و استقلال در کشورهای جهان سوم یا در حال توسعه می توان اشاره کرد. همچنین به نظام دو قطبی در دوران جنگ سرد به ویژه به آثاردر کشورهای جهان سوم باید توجه کرد. ساختارهای قبیله‌ای و طایفه‌ای کشورهای جهان سوم نیز نقش زیادی در مداخله نظامیان در سیاست داشته اند.

وی با اشاره به اینکه بیشتر نیازهای سازمان‌های نظامی توسط خود آنها تأمین می‌شود، یادآور شد: نظامیان در همه کشورها به عنوان حافظ و نگهبان ملت در برابر دشمنان محسوب می‌شوند و این برای آنها اعتبار و منزلت می‌آورد. طبیعتا سلاحی که در دست نظامیان هست هم می‌تواند ابزار مهمی برای مداخله آنها در سیاست باشد. اما صرف ویژگی‌های سازمانی برای دخالت نظامیان در سیاست کفایت نمی‌کند؛ بلکه باید  عناصر ذهنی و باورهایی هم بر این ویژگی‌های سازمانی افزوده شود. مانند اینکه نظامیان احساس کنند  وظایف ملی دارند که تنها بر دوش آنها نهاده شده است؛ احساس قدرت کنند و همچنین از وضعیت موجود ناراضی باشند.

سینایی با طرح این سؤال که اگر این ویژگی‌های سازمانی باعث قدرتمندی نیروهای نظامی می‌شود پس چرا کشورهای غربی و کشورهای پیشرفته و صنعتی که به مراتب ارتش‌های آنها ازارتش های کشورهای در حال توسعه قدرتمند ترهستند، از دخالت نظامیان در سیاست به میزان قابل توجهی مصون مانده‌اند؟ گفت: البته استثناهایی هم وجود دارد که در مواردی برخی کشورهای اروپایی و نسبتا صنعتی مثل پرتقال، یونان، اسپانیا در مقطعی از تاریخ  تحت سیطره نظامیان بوده‌اند ولی هم اینها استثنا بوده و هم دوره سیطره نظامیان بر این کشورها کوتاه بوده و بعد هم خاتمه یافته است. وی با تأکید بر اینکه نفس وجود یک جامعه مدنی و قدرتمند مانعی برای مداخله نظامیان در سیاست محسوب می‌شود، گفت: در کشورهای صنعتی و پیشرفته، نظامیان برای حکومت کردن فاقد مشروعیت هستند. اساسا سنت‌های پایدار حکومت نظامیان در این کشورها وجود ندارد. البته در برهه‌هایی در برخی از این کشورها مداخله نظامیان در سیاست صورت گرفته ولی این یک سنت پایدار نبوده است. نکته دیگری که تقریبا از قرن نوزدهم در این کشورها به تدریج مورد توجه قرار گرفته، جدایی آشکار میان نیروهای نظامی و پلیس است. نقش نیروهای نظامی به مقابله با تهدید خارجی محدود شده و حفظ نظم داخلی را به پلیس سپرده‌اند.

عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به اینکه ارتش مدرن‌ترین نهاد در کشورهای در حال توسعه است، گفت: در همه کشورها ارتش برای روز مبادا و مواجهه با پیشامدهای احتمالی تربیت می‌شود و همه منابعی که نیاز دارد، در اختیارش قرار می‌گیرد. می توان احتمال داد در برخی کشورها مثلا برای بهداشت و آموزش محدودیت‌هایی وجود داشته باشد و بگویند بودجه نداریم ولی حتی‌المقدور تلاش می‌شود مطالبات نظامیان برآورده شود. چون آنها در واقع کارکرد و وظیفه‌ای دارند که با بقای دولت‌ها و کشورها ارتباط پیدا می‌کند. همین باعث می‌شود نظامیان خود را فراتر از نهادهای دیگر به ویژه نهادهای مدنی و غیر نظامی تلقی کنند.

وی با اشاره به اینکه نظامیان ابزارهای مؤثری برای دخالت در سیاست دارند، افزود:  در ارتباط با مداخله نظامیان در سیاست نمی‌شود یک حکم مطلق و کلی صادر کرد. گاهی مداخله نظامیان در سیاست منجر به تحول در تاریخ کشورها شده و دگرگونی‌هایی ایجاد کرده و در مواردی هم عامل واپس‌گرایی و ارتجاع بوده است. پیش‌رو یا واپس‌گرا بودن مداخله نظامیان در سیاست، به سطح توسعه یافتگی جوامع بستگی دارد. مداخله نظامیان در سیاست در یک جامعه عقب مانده که فاقد نیروهای اجتماعی سازمان یافته و جامعه مدنی هست، می‌تواند در مواردی یک مداخله پیش‌رو و مترقی باشد. ولی در مواردی اتفاقا نظامیان در سیاست دخالت می‌کنند که جلوی تغییر و دگرگونی را بگیرند. این نوع مداخلات واپسگرایانه محسوب می شوند.

سینایی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: مداخله نظامیان در سیاست ایران هم دقیقا با سازمان یافتگی نیروهای نظامی و ایجاد سازمان‌های نظامی مدرن ارتباط دارد.  یکی از نخستین موارد سازمان یافته مداخله نظامیان در ایران، پس از مشروطه و در قالب به توپ بستن نخستین دوره مجلس شورای ملی توسط لشکر قزاق با فرماندهی لیاخوف است. لشکر قزاق بعدا در کودتای سوم اسفند هم دست به کودتا زد. سومین مداخله مشهود و گسترده نظامیان، در کودتای ۲۸ مرداد صورت گرفت. این نوع مداخلات با مسأله سازماندهی‌های جدید نظامی کاملا در پیوند بود. اما نقش ثبات آفرین نیروهای نظامی را هم در تاریخ ایران می‌بینیم.  پس از اینکه ارتش نوین ایران در آذر۱۳۰۰ با ادغام لشکر قزاق و ژاندارمری تشکیل شد، هم نقش‌های ثبات آفرین و امنیت آفرین داشت و هم در پیشبرد فرآیند دولت‌سازی، ملت‌سازی و نوسازی جامعه ایران ایفای نقش کرد.

وی در ارتباط با سطح مداخله نظامیان در سیاست ایران  گفت: در طول تاریخ ایران از زمانی که ارتش نوین ایجاد شده تا کنون، مداخله نظامیان در سیاست در سه سطح نفوذ، تهدید و جا به جایی دولت غیرنظامی با دولت غیرنظامی دیگری بوده و هرگز منجر به تشکیل حکومت نظامیان در ایران نشده است . از این رو به اینها کودتاهای درون حکومتی نیز گفته می‌شود. البته این هم نکته مهمی است که در هر سه کودتای مذکور رگه‌هایی از حضور یا تأثیرگذاری نیروهای خارجی هم می‌بینیم.

عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد تأکید کرد: یک ویژگی مستمر و پایدار مداخله نظامیان در سیاست ایران به ساختار پاتریمونیال قدرت به و تبع آن ارتش و نیروهای نظامی در ایران باز می‌گردد. در این ساختار نیروهای نظامی فاقد خود مختاری نهادی هستند و اصل برای آنها تبعیت از فرامین و منویات حاکم است. به عبارت دیگربخش قابل ملاحظه ای از مداخلاتی که نظامیان در سیاست ایران انجام داده اند نه بر اساس تصمیم مستقل رهبران و فرماندهان نظامی بلکه با خواست یا موافقت پادشاه یا حاکم و در جهت تأمین منافع و موقعیت او صورت گرفته است. از این جهت است که گفته می‌شود نیروهای نظامی در واقع ابزاری برای سرکوب مخالفین و تثبیت قدرت  بوده اند.

وی افزود: تبدیل نظامیان به ابزار سلطه حاکم هم باعث انحراف مأموریت نیروهای نظامی از وظایف ملی آنان می‌شود، وظایفی مانند حفاظت از مرزها و مقابله با تهاجم دشمن خارجی و هم منزلت ملی و اعتبار آنان را مخدوش می کند و نیروی نظامی ملی در حد  گارد شخصی حاکم تنزل موقعیت پیدا می‌کند. چنانچه بعد از سال ۱۳۰۲ که ارتش ایران به ابزار صعود سردار سپه به قدرت تبدیل شد منزلت ملی آن لطمه دید و موقعیت آن تا حد یک گارد شخصی برای رضا شاه  سقوط کرد.

انتهای پیام/

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا