خوزستان

فهم نامشترک حوزه و دانشگاه

فهم نامشترک حوزه و دانشگاه

محسن صنیعی (عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها)

امروز، ۲۷ آذرماه است که به مناسبت شهادت دکتر مفتح به نام وحدت حوزه و دانشگاه، نامگذاری شده است. تقارن هفته پژوهش و وحدت حوزه و دانشگاه در تقویم دانشگاه ها، لازم می نماید که به این پرسش بپردازیم که وحدت حوزه و دانشگاه چه بود؟ چه اهدافی را دنبال می کرد؟ آیا وحدت حوزه و دانشگاه، ممکن است؟ برای این هدف، چه انجام شده است؟ آیا راه وحدت حوزه و دانشگاه ها را درست آمده ایم؟ شاید قبل از وحدت حوزه و دانشگاه، باید به فهم متقابل حوزه و دانشگاه پرداخت.

به نظر می آید که هنوز شناخت متقابل حوزه و دانشگاه نسبت به هم، شناخت درستی نیست.‌ اخیرا یکی از بزرگان حوزوی بیان کرده اند که «فروغی دانشگاه را در ایران تاسیس کرد تا حرکت حوزه را متوقف کند.» این شخصیت محترم ظاهرا توجه ندارند که دانشگاه فقط علوم انسانی نیست که موضوع بحث حوزه های علمیه هم هست.

آیا علوم ریاضی، تجربی، مهندسی، پزشکی، کشاورزی و … هم موضوع حوزه های علمیه بوده است؟ در حوزه علوم انسانی، بعضی ها نگاهشان این است که علوم انسانی‌ دارای محتوا و ماهیت ضد اسلامی است، پس آموزش این علوم در دانشگاه ها، عملا تربیت دانشجویان با افکار ضد اسلامی است و این در تعارض با نظام اسلامی است، لذا علوم انسانی ضد اسلامی باید محدود شود و همه علوم انسانی باید اسلامی باشد.

آیت الله مصباح یزدی در مورد علوم انسانی می گوید: «گزاره‌هایی که به نام علوم انسانی شناخته می‌شود و در اطرافش کتاب‌ها نوشته شده، خاستگاهش مغرب زمین است و خواه ناخواه تأثیر فرهنگ و ادبیات غرب عدد در آن‌ها تعبیه شده است. اصطلاحاتش با همان اصطلاحاتی که موافق فرهنگ غربی است شکل گرفته است و سردمداران و صاحبان نظریه‌های معروف آن، عمدتاً اهل مغرب زمین هستند. کتاب‌های دانشگاهی ما نیز با اندکی تغییر، ترجمه‌ای است از کتاب‌هایی که در اروپا و آمریکا نوشته شده است.

به نظر ما، تا آن‌جا که مربوط به اصطلاحات و ادبیات باشد، مشکلی ایجاد نمی‌شود؛ ولی بحث‌های دیگری هست که برمی‌گردد به بینش‌ها و جهان‌بینی‌ها، به یک نظریات زیربنایی که در مبانی عمدتاً با فرهنگ غرب سازگاری دارد و بر آن اساس پایه‌ریزی شده است.» در این جا بد نیست سخنی را از یکی از اعضای شاخص ستاد انقلاب فرهنگی سال ۶۳ که در مراسم آغاز سال تحصیلی سال دانشجویان جدیدالورود در دانشگاه مشهد بیان کرده بود، نقل کنم. ایشان می گفت در بازنگری دروس علوم انسانی به ما می گفتند که علوم انسانی کفر است و باید تعطیل شود، ما در پاسخ گفتیم که علوم انسانی، علم است و باید علم را با علم پاسخ گفت.

بر اساس همین نگاه است که از مدت ها پیش، بعضی ها اسلامی کردن علوم را تا حد فیزیک اسلامی یا طب اسلامی پیش برده اند. مدعیان طب اسلامی تا آن جا پیش رفتند که کتاب معتبر هاریسون در حوزه پزشکی را به آتش کشاندند. با همین نگاه است که بعضی ها اعتقاد دارند که ما باید علوم انسانی را از منابع دینی خودمان، تفسیر و تبیین کنیم. بهترین مثال این تفکر را می توان در دانشگاه امام صادق یافت که دوره های کارشناسی ارشد آن یک پسوند معارف اسلامی دارد، مثلا اقتصاد و معارف اسلامی، علوم سیاسی و معارف اسلامی و ….، این شواهد نشان می دهد که در میان بعضی حوزویان، نگاه مثبتی نسبت به دانشگاه ها به طور عام و به علوم انسانی به طور خاص وجود ندارد.

البته این فهم نامشترک و حتی منفی به طور متقابل در میان بعضی از دانشگاهیان نسبت به حوزه وجود دارد. در سال ۹۷، طرح «سنجش نگرش دانشگاهیان و حوزویان نسبت به همدیگر»، توسط مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران وابسته به معاونت فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی آذربایجان شرقی با نظر سنجی از دانشگاهیان این استان انجام گردیده است. یافته‌های این طرح نشان داد که « به نسبت، حوزویان بیشتر از دانشگاهیان تمایل به همکاری با یکدیگر دارند. حوزویان بیشتر از دانشگاهیان به الزام وجود تعامل و تقویت فرهنگ گفت و گو بین حوزه و دانشگاه به منظور شکل‌گیری گزاره‌های جدید اعتقاد دارند.

حوزویان بیشتر از دانشگاهیان بر این باورند که وحدت حوزه و دانشگاه اهداف دقیق و مشخصی را دنبال می‌کند و دانشگاهیان بیشتر بر این باورند که موضوع وحدت حوزه و دانشگاه هدف و برنامه خاصی ندارد. حوزویان بیشتر از دانشگاهیان به وحدت حوزه و دانشگاه در شرایط فعلی خوش بین هستند. به طور کلی یافته‌های این مطالعه نشان داد که فاصله نگرش‌های حوزویان و دانشگاهیان زیاد اســت.

در این میان حوزویان تمایل بیشــتر و دانشگاهیان تمایل کمتری برای نزدیک شدن به نهاد دیگر از خود نشان داده‌اند. مناسبات و ارتباطات حوزه و دانشگاه در سطح بالایی نیست و در اینجــا نیز حوزویان بیش از دانشــگاهیان (به انحاء مختلف) بـه نهاد مقابل خود مراجعه نموده‌اند.» در پایان خوب است یادآوری کنیم که یکی از راه هایی که برای اسلامی کردن دانشگاه ها بعد از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاه ها اجرایی شد، افزودن به طور متوسط ۱۰ الی ۱۵ واحد دروس معارف اسلامی به عنوان دروس عمومی به دروس دانشجویان بود.

حال باید پرسید که اگر در طول این ۳۸ سال، حدود ده میلیون نفر، این دروس معارف اسلامی را گذرانده اند و حدود ۳ میلیون کلاس معارف اسلامی در دانشگاه ها و شاید سالی حدود صدهزار کلاس برگزار شده است که به معنای وجود حدود ده هزار مدرس دروس معارف اسلامی در دانشگاه هاست، خروجی این همه سرمایه گذاری چه بوده است؟ آیا شناخت، باورها و اعتقادات اسلامی دانشجویان با این کلاس ها، افزوده شده است؟ آیا در دروس عمومی، جای دروسی چون فلسفه علم، تاریخ علم، تاریخ ایران، خالی نیست؟

به نقل از: روزنامه خوزی‌ها

انتهای پیام

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا