جبهه اصلاحات ایران در بیانیهای نسبت به سیر قهقرایى نگرانکننده دانشگاهها به دلیل اعمال سیاستهای مدیریتی سیاستزده، ضدعلم و واپسگرایانه هشدار داد/
انتخاب اکثر مسئولان دانشگاه از بین بسیج اساتید بدون در نظر گرفتن صلاحیتهای علمی و مدیریتی، اعطای اختیارات ویژه به حراستهای دانشگاهها و تغییرات گسترده در نیروی انسانی آنها، میداندادن بیش از پیش به دستگاههای امنیتی برای دخالت در مقدرات دانشگاهها، افزایش اعطای بورس دورههای دکتری برای افراد خودی و … از جمله اقداماتی است که با شدت تمام در حال پیگیری و اجراست/
نظارت و کنترل حداکثری به شورای عالی انقلاب فرهنگی سپرده شد که نهادی فراقانونی و مغایر با استقلال و مدیریت علمی دانشگاهها بود/
جبهه اصلاحات ایران در بیانیهای نسبت به سیر قهقرایى نگرانکننده دانشگاهها به دلیل اعمال سیاستهای مدیریتی سیاستزده، ضدعلم و واپسگرایانه هشدار داد/
به نام خداوند رحمان و رحیم
رویکردهای ایدئولوژیک، سیاستزده، جناحی، واپسگرا و ضد علم در سیستم آموزش عالی کشور، اعتبار و کارآمدی نهاد دیرپای دانشگاه در ایران را مورد تهدید جدی قرار داده است.
پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی و تحولات انقلاب فرهنگی، نهاد دانشگاه بهمرور توانسته بود جایگاه کم و بیش شایستهای را با تکیه بر استقلال در عرصههای علمی، پژوهشی و اجتماعی بهدست بیاورد و ذخیره ارزشمندی از دانشمندان و دانشپژوهان و نیروی انسانی توانمند را در خود جای دهد. بهویژه در دوران اصلاحات، دانشگاه به قلب تپندۀ تحولات و نوزایی علمی و فکری در کشور تبدیل شد؛ چنانکه تداوم آن میتوانست چرخهای توسعۀ علمی، فرهنگی و اقتصادی کشور را با اتکا به توان و دانش ایرانی محقق سازد. اما در دوره خسارتبار آقای احمدینژاد این سیر متوقف و در برابر روند روبهرشد دانشگاه سد نهاده شد.
اختیارات گستردهای که در دوران آقای خاتمی به دانشگاهها داده شده بود، در دوره دوم دولت آقاى احمدینژاد سلب شد و نظارت و کنترل حداکثری به شورای عالی انقلاب فرهنگی سپرده شد که نهادی فراقانونی و مغایر با استقلال و مدیریت علمی دانشگاهها بود. در همین راستا، حاکم شدن نگاه امنیتی به حوزه دانشگاه و ورود حراستها به حیطۀ فعالیتهای دانشجویی، اعمال محدودیت و فشار بر تشکلهای دانشجویی منتقد، اعمال دستورالعملهای غیر شفاف و غیر علمی برای جذب و ارتقاء استادان، تصویب آییننامههای سختگیرانه و تنگنظرانه برای کمیتههای انضباطی و اعمال شیوههای آمرانه و غیر دموکراتیک در انتخاب رؤسای دانشکدهها از جمله سیاست های انقباضی دولت آقاى احمدینژاد در قبال دانشگاهها بود.
این روند به جایی رسید که حتی احکام هیأتهای امنای دانشگاهها را بهجای رئیس جمهور و وزیر علوم، شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر بکند و نقش وزارت علوم در اموری چون تعیین امتحان دکتری و مصاحبهها نیز به حداقل برسد. ستارهدار کردن دانشجویان منتقد، اعطای بورسهای ویژه به نورچشمیها، بازنشسته کردن اساتید برجسته و مستقل، گسترش بی حساب و کتاب تعداد دانشگاهها، کاهش کیفیت محصولات دانشگاهی و تنزل شأن و منزلت دانشگاه از دیگر مظاهر خسارتبار آن دوران بود.
در دوره آقای روحانی، این سیاستها تا حدی متوقف و از فشارهای مختلف بر دانشگاه کاسته شد، اما به دلیل اولویتهای دیگرِ دولت، آییننامههای سختگیرانه تغییر نکرد. سختگیری و حساسیت منفی در سطوح عالی حاکمیت به نهاد دانشگاه تا حدی بود که از بین گزینههای مختلف آقای روحانی برای تصدی وزارت علوم و به رغم معرفی بیست و یک گزینه وزارت از سوی ایشان، در نهایت افراد دیگری توصیه شدند و به حداقلها تمکین شد. در این دوره به واسطۀ رأی معنادار مردم به آقاى روحانی، دامنه فضای امنیتی تا حدودی کاهش پیدا کرد، فعالیتهای علمی رواجی روبه رشد یافت، روند مهاجرت ثابت ماند و به رغم فشارها برای جذب هیأت علمی بدون طی مسیرهای مستقل و ضوابط آکادمیک، روند جذب استادان دانشگاه بهبود پیدا کرد.
اما بار دیگر با روی کار آمدن دولت آقاى رئیسى این روند متوقف شد و وضعیت به دوران ناهنجار و تلخ دولت آقاى احمدینژاد و بلکه بدتر از آن بازگشت. پروژۀ ناتمامی که یک بار با رأی غافلگیرانه و شگفتىساز مردم بهمدت هشت سال متوقف مانده بود، با یک برنامهریزی حساب شده و حداکثری در وزارتخانههای علوم و بهداشت دولت آقاى رئیسی و با انتخاب هدفمند افراد معتقد به ایدههای کنترلی و ضد علمی، با سرعت از سر گرفته شد و به جریاناتى مثل بسیج اساتید و جبهۀ پایداری بیشترین نقش در تعیین سرنوشت دانشگاهها داده شد.
انتخاب اکثر مسئولان دانشگاه از بین بسیج اساتید بدون در نظر گرفتن صلاحیتهای علمی و مدیریتی، استفاده از حربههایی چون بازنشستهکردن، تعلیق، اخراج و تهدید برای به انقیاد کشاندن استادان دانشگاه، دادن امتیازات ویژه به افراد خودی برای ماندگاری بیشتر آنان در دانشگاه، تغییرات معطوف به تقویت نگاههای تنگنظرانه در بین اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعطای اختیارات ویژه به حراستهای دانشگاهها و تغییرات گسترده در نیروی انسانی آنها، میدان دادن بیش از پیش به دستگاههای امنیتی برای دخالت در مقدرات دانشگاهها، افزایش اعطای بورس دورههای دکتری برای افراد خودی، تشدید سیاست ستارهدار کردن دانشجویان منتقد، اعمال تغییرات وسیع و منفی در آییننامۀ کمیتههای انضباطی، خلق مجازاتهایی مثل تبعید و ایجاد محدودیتهای پرشمار برای هر نوع اعتراض دانشجویی، افزایش اختیار مدیران دانشگاه در اخراج و ممنوع الورود کردن و تعلیق فعالان دانشجوییِ منتقد و معترض، آماده سازی ورود ۱۰ تا ۱۵ هزار استاد جدید از میان نیروهای خودی برای ایجاد تغییرات اساسی در شاکلۀ دانشگاه، پررنگتر کردن نقش جریانات غیر دانشگاهی در امور دانشگاهها و … از جمله اقداماتی است که با شدت تمام در حال پیگیری و اجراست.
از سوی دیگر، افزایش بیسابقۀ بیعدالتی آموزشی با شاخصهایی چون کاهش ورود فرزندان دهکهای پایین درآمدی به دانشگاه وجدان عمومی جامعه را به شدت میآزارد، دانشگاه از فضایی علمی و پرنشاط به محیطی بوروکراتیک تبدیل شده است، نقش دانشگاه در برنامههای توسعۀ کشور کاهش یافته است، افزایش مهاجرت دانشجویان و دانشآموختگان و بهخصوص اساتید و پزشکان به مراحل بسیار خطرناک رسیده است، بی علاقگی نخبگان برای ورود به دانشگاه روزبهروز بیشتر میشود، فعالیتهای داوطلبانه در تشکلهای دانشجویی بهشدت کم شده است و… . همۀ اینها نمونههایی روشن از بلایی است که ناجمهوریخواهان حاکم با دست علمگریزانِ ایدئولوژیزده بر سر نهاد فاخر دانشگاه آوردهاند.
جبهه اصلاحات ایران با محکوم کردن شدید سیاستهایی که قصد تغییر روح و جان و هویت نهاد دانشگاه در ایران و تبدیل آن به نهادی بیروح، فروبسته، ایدئولوژیک، ناکارآمد و مطیع محض سیاستهای حاکمان دارد، از تمام دلسوزان کشور میخواهد که با در نظر داشتن انحطاط تحمیلی بر دانشگاه و سیر قهقرایی آن، به هر طریق ممکن، در جهت صیانت از آیندۀ علمی و پژوهشی و زیربنای توسعۀ کشور و پیشگیری از روند پرسرعت تخریب دانشگاه دست به تلاش و تکاپو بزنند و در صورت امکان مانع از تداوم این رویکرد و روند باشند.
جبهه اصلاحات ایران | ۱۴۰۲/۰۴/۳