تحلیلسیاسی

نشانه‌شناسی واژه «مردم» در ادبیات سیاسی ایران!

نشانه‌شناسی واژه «مردم» در ادبیات سیاسی ایران!

حسن دادخواه (عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها)

گرچه به نسبت جمعیت ایران در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد اندک و غیر قابل اعتنا از جمعیت و تعداد شهرهای ایران، به نوعی داخل در انقلاب بودند ولی با نزدیک شدن به پیروزی و فراگیر شدن حضور جمعیت‌ها در راهپیمایی‌ها و تجمعات، از بدنه مردم عادی کوچه و خیابان، تعداد میلیونی به صف و کنش‌گری پیوستند و انقلاب اسلامی، در هفته‌های منتهی به پیروزی، تقریبا تحول جمعیتی و مردمی به خود گرفت.
پس از پیروزی انقلاب، پیوستن جمعیت ها، بالا گرفت و در رخدادهای بعدی که به شروع جنگ رسید، کشور و انقلاب و دولت‌های وقت وامدار دهش و حضور مداوم اقشار مختلف مردم شدند!
به سخن دیگر، حفظ و پایداری و ماندگاری انقلاب و اداره کشور در دوران بحران، مدیون حضور ملت و مردم پاکبازی است که با صفا و خلوص بی مانند، دل در تحقق شعارهای معطوف به آزادی سیاسی، بسته بودند!

در دورانی که کشور و جمعیت های مردمی، فاقد تشکل حزبی و برنامه ریزی و آمادگی های لازم برای اداره جامعه و حرکت در ریل‌های از پیش طراحی شده بودند، چه بسا حضور فیزیکی و مشارکت گسترده مردم بود که توانست کمبود و خلا بی برنامگی‌ها را در کند!
از آن پس بود که واژه «مردم»، در گفتار و کلام رهبران انقلاب و صاحبان منبرها و تریبون ها، بسامد و تکرار بالایی به خود گرفت و همه کوشیدند تا از این سیل و نیروی بزرگ، به سود عمومی کشور بهره برداری کنند.
با وجود نیات خیر، اما کاربرد واژه مردم و استفاده از آن، دستخوش پیرایگی‌ها و مقاصد ناصواب و متفاوتی شد که بررسی و بازنگری در آن، می تواند بهره گیری از این واژه را به کاربردهای مخلصانه نخستین بازگرداند و آسیب‌های کاربردهای انحرافی را بر طرف کند.
ناگفته نماند که کاربردهای ناصواب، برخاسته از پاره ای خوانش و تلقی های ناقص و نادرست از « مردم» است که به چند نمونه آن اشارت می گردد:

«مردم» در اندیشه برخی از مقامات فرادستی، توده هایی نا متشکل هستند که نباید هیچ ارتباط سازمان‌یافته با یکدیگر و نه با نخبگان جامعه داشته باشند بلکه در اماکنی مانند مساجد و تکایا گردهم بیایند و تابعی بی چون و چرا از مقامات رسمی فرادست باشند و آنان را تبعیت کنند و سپس متفرق بشوند و به خانه های خویش بروند!

«مردم»، در نگاه این فرادستان، نیروهایی ارزان و قانع و پاکباخته ای هستند که برای تامین نیرو انسانی در جنگ و راهپیمایی‌های رسمی و مانورهای سیاسی از آنها استفاده می شوند.
گر چه واژه «مردم»، اطلاق دارد و کلی است و همه مردم کشورمان را شامل می شود ولی در ذهن و ضمیر برخی مقامات کارگزار، دسته هایی از مردم هستند، که به زعم آنان، متعهد و مومن و پایبندند و مردم واقعی و جامعه مومنان، شمرده می شوند و حضورشان ارزشمند است.
در نگاه دسته ای از صاحب نظران، مردم نقش با اهمیت و پایه ای در تعیین سرنوشت و انتخاب نوع رژیم حکمرانی و شایستگی مشارکت فعال در این باره را ندارند!
بر اساس این خوانش‌ها است که تکرار واژه مردم از سوی دسته های از افراد شاخص، گویای مقصود و منظور ویژه و کاملا متفاوت با کاربردهای نخستین آن است.
گاهی صاحبان منبرها و تریبون‌های ما، از سوی «مردم»، سخن می گویند و برای با اهمیت جلوه دادن ادعا و دیدگاه خویش، می گویند که مردم، چنین می خواهند و چنان می گویند بدون اینکه روشن کنند که چگونه آنان از دیدگاه و خواست مردم مطلع شده اند و چگونه مردم، آنان را وکیل یا نماینده و سخنگوی خویش برای ابلاغ خواسته‌هایشان انتخاب کرده‌اند!

گاهی صاحبان منبرها و تریبون‌ها، موافقت عموم مردم را پشتوانه موضع خویش اعلام کرده و در سخنان خویش، چنان جلوه بلکه تصریح می نمایند که اکثریت یا همه مردم، با مواضع خاصِ آنان، موافق هستند.
در موارد یاد شده، هدف صاحبان منبرها و تریبون‌ها این است تا با تکیه مجازی بر مردم، نظرها و دیدگاه و مواضع مخالفان و منتقدان را در اقلیت جلوه دهند و فضا را بر آنان تنگ کنند!
گاهی مردم مورد خطابِ صاحبان منبرها و تریبون‌ها قرار می گیرند و از آنان می خواهند که « چنین» و « چنان» باشند یا«باید» چنین و چنان کنند! به سخن دیگر، مردم باید به تکلیف خویش عمل کنند و فرمانبردار باشند!
واقعیت را نمی توان پنهان کرد و نادیده گرفت که در دهه‌های گذشته، کشور ما و شاید مانند بسیاری دیگر از کشورها، سطح سواد و دانایی و رشد فکری و فرهنگی طبقات و صنوف مردم، از ناترازی و ناهمگونی در رنج بود، در حالی که جمعیت های بالایی را متخصصان در علوم گوناگون تشکیل می دادند، جمعیت قابل توجهی از مردم همچنان توان خواندن و نوشتن تداشتند و جمعیت بی سواد محسوب می شدند. یا در میان جمعیت جوان کشور، دسته های افراد نخبه و با هوش دیده می شود ولی در میان افراد فرادستان، اشخاص با توان ذهنی ضعیف و سواد بسیار پایین دیده می شود.

همه این تفاوت ها در سطوح جمعیتی جامعه ایرانی، البته مشکلات فراوانی را به وجود آورده بود از جمله تعدد «نشانه‌ها» در کاربرد واژه مردم در گفتار مقامات فرادست کشور!
با این وجود، هیچ ابزاری برای سنجش علمی و صحیح و منطقی دیدگاه های مردم ایران، فعلا جز صندوق آرا در فصول انتخابات نیست. مقامات فرادست بهتر است که خویش را با نتایج ارزیابی‌ها از صندوق آرا، تنظیم و هماهنگ کنند.

خوشبختانه گسترش آموزش عالی و رسانه های مجازی و دسترسی جمعیت‌های زیادی از مردم شهری و روستایی به شبکه های مجازی، جمعیت پراکنده و ناتراز جامعه ایران را بیش از گذشته، به مشترکات رسانده و نزدیک‌تر کرده است. جامعه رشد یافته ایران، با قول و قرارهای بی پایه و بشارت‌های بی تاریخ و بی پشتوانه، سیراب و راضی نمی شود. قدرت تحلیل مردم، نسبت به دهه‌های گذشته، متحول شده است و از این روست که سطح گفتار و خوانش و شناخت مقامات فرادست در سپهر سیاسی و فرهنگی ایران به تناسب رشد فکری مردم، باید متحول گردد.

انتهای پیام/

خبرهای مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا