وطنفروش کیست؟
وطنفروش کیست؟
مگر در دیگر رشتههای تخصصی شرایطی فراهم کردهایم که نخبگان را در وطن نگه داریم و زمینه کسب افتخار توسط ایشان برای مملکت را فراهم کنیم؟ آیا میتوان کرور کرور سرمایههای تخصصی فراوان این کشور که به جهت شرایط فعلی، جلای وطن کرده و مجبور به تغییر ملیت خود میشوند را وطن فروش نامید؟
حسین وفاپور (عضو هیأت علمی جهاد دانشگاهی و عضو شورای مرکزی انجمن مدرسین دانشگاهها)
رهبری انقلاب در سخنرانی ۱۴۰۰/۶/۲۸: «یک ورزشکار به مدد وطنفروشی یا به مدد خودفروشی به مدال دست پیدا میکند؛ این مدال هیچ ارزشی ندارد، این قهرمانی ارزش ندارد؛ این ضدّ ارزش است؛ این قهرمانی آن قهرمانی ارزشمند نیست.»
قبل از این در مطلبی عرض شد که «ما با قهرمانان خودمان چه کردیم؟» و بیان کردم که برخی با رویکردهای خاص و سیاسی، قهرمانان ملی ما را که میتوانند ریسمانی برای انسجام ملی باشند، به عاملی برای تفرقه و نزاعهای سیاسی تبدیل میکنند.
گفته شد که ورزش ملی و قهرمانی در دوران جدید به یکی از راهکارهای بسیار مهم برای تقویت روحیه ملی و انسجام اجتماعی در کشورهای مختلف تبدیل شده است. ورزش مانند ریسمانی، مردمان یک کشور را به هم مرتبط می سازد و موجب افزایش غرور ملی و تقویت همبستگی اجتماعی میشود ولیکن متاسفانه این موضوع در مملکت ما به عرصه منازعات سیاسی بدل شده است و از جمله دیدگاه اخیر که برخی از این قهرمانان را با عنوان وطنفروش و خودفروش مورد خطاب قرار دادند.
وطن و ملیت از مباحث دوران مدرن است که به جای قوم، عشیره، نژاد و … برای انسجام یک ملت، تحت لوای نام و پرچم واحد شکل گرفته و اهمیتی منحصر بفرد، در سطح بالاترین عناصر هویت بخش پیدا کرده است. در حالی که در دهههای گذشته در ادبیات بسیاری از سران کشور، بر واژه ی «امت» تأکید شده و خود را متولی امت اسلام یا لااقل امت شیعی می دانستند، ولی در سالهای اخیر با تغییر در ادبیات، بر واژههای «هویت ملی» و «وطن» نیز تاکید شده است.
از ابتدای انقلاب نسبت ملیت و مذهب از مباحث مهم و چالش برانگیز بوده است و به موضوع پرحاشیه و مناقشهبرانگیز طیف گستردهای از ملیگرایان و حاکمیت بدل شد و متأسفانه بخش بزرگی از حاکمیت نتوانست میان این دو جنبه هویت بخش ایرانیان جمع کند و موجب تقابل بخش مهمی از جامعه با حاکمیت شد و کماکان نیز شاهد هستیم که بخشهای مهمی از عناصر هویت ساز برای ایرانیان همچون تاریخ و برخی آداب و رسوم، برای بخش زیادی از حاکمیت به رسمیت شناخته نشده و یا بالاجبار به پذیرش آن تن دادهاند.
یکی از عناصر هویت ساز برای ملیت در دوران جدید ورزش است، موضوعی که برای بخشی از متصدیان روحانی حکومت، امری بیاهمیت و در برخی موارد همچون ورزش زنان به جهت تعارضات با نگاه سنتی ایشان موجب تقابل این متصدیان با این نگاه در بدنه اجتماعی شده است. ولی به هر حال برای اکثر مسئولین سیاسی نظام، ورزش به نقطه اتکایی برای تقویت نشاط ملی و در کنار آن برای برخی از همین مسئولان زمینهای برای بهرهگیری سیاسی در عرصه داخلی و بینالمللی بوده است و متاسفانه همین نگاه صرف سیاسی به ورزش از طرف این گروه از مسئولان حاکمیت، عملا کارکردهای ملی آن را از بین برده و آن را به ابزاری دم دستی برای نیل به اغراض سیاسی مبدل ساخته که در نتیجه عملا ورزش حرفهای را با چالش فراوان مواجه ساخته است.
ورزشکار حرفهای، به دنبال کسب بالاترین درجات ورزش چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی است و این هدف برای گروههای معنیداری از ورزشکاران در حدی بالاست که چه بسا به دیگر جنبههای آن، خصوصا اگر مشحون به اغراض سیاسی خاصی باشد، توجه چندانی ندارند.
حال اگر حاکمیت بخواهد این هدف اصلی ورزشکار حرفهای را، قربانی اغراض سیاسی خود کند که احتمالا آن نگاه سیاسی برای ورزشکار نیز اهمیت چندانی ندارد، او را گرفتار تناقضات فراوان خواهد کرد و در برخی موارد او را گرفتار چالشی سنگین برای اتخاذ تصمیماتی سخت از جمله تغییر ملیت خواهد کرد.
شخصا موافق مهاجرت قهرمانان و تغییر ملیت ایشان نیستم، اما اینکه ما بدون قرار گرفتن در جایگاه یک ورشکار حرفهای با سطح فنی در تراز بینالمللی، و بدون تبیین دلایل کافی و عقلانی برای جامعه، بخواهیم یک ورزشکار را – که در صورت عدم وجود برخی رویکردهای سیاسی و مشروط به زمان خاص میتوانست قهرمانی ملی خطاب شود – ، وطنفروش و یا خائن به وطن بدانیم جای تامل فراوان دارد. از این رو نیازمند ارزیابی فنیتر، حرفهایتر، منصفانهتر و مسئولانهتری درباره این گونه موضوعات هستیم و هرگز نمیتوان با یکی دو کلمه تند، آن را تعیین تکلیف کرد.
قصد مقایسه ندارم اما صرفا برای باز کردن موضوع از زوایهای دیگر عرض میشود، فرض کنید با حاکمیت فعلی طالبان و خشونت ایشان نسبت به شهروندان افغانستان از جمله قهرمانان ملی آن، آیا اگر قهرمانی افغانستانی به جهت محدودیت در آن کشور به ایران مهاجرت کرد و تحت لوای ملیت ایرانی برای ایران کسب افتخار کرد، او را مجددا وطن فروش خواهیم نامید؟
مگر در دیگر رشتههای تخصصی شرایطی فراهم کردهایم که نخبگان را در وطن نگه داریم و زمینه کسب افتخار توسط ایشان برای مملکت را فراهم کنیم؟ آیا میتوان کرور کرور سرمایههای تخصصی فراوان این کشور که به جهت شرایط فعلی، جلای وطن کرده و مجبور به تغییر ملیت خود میشوند را وطن فروش نامید؟
اینکه ورزشکاری که هست و نیست حرفهایاش موکول به یک تصمیم سیاسی سران نظام باشد را مجبور به اتخاذ تصمیمی سخت کنیم و بعد او را وطن فروش بنامیم، چقدر دقیق، اخلاقی و حقوقی است در حالی که مسئولین فراوانی که اشتباهات بزرگ ایشان عملا موجب از بین رفتن سرمایههای مادی و معنوی این مملکت شد هرگز از سوی هیچ مقامی وطن فروش نامیده نشدهاند!
انتهای پیام/